طاهر بن عبدالله

معنی کلمه طاهر بن عبدالله در دانشنامه آزاد فارسی

طاهِرِ بن عَبْدُالله ( ـ۲۴۸ق)
(یا: طاهر ثانی) ملقب به ابوالطیب ، چهارمین امیر (حک: ۲۳۰ـ۲۴۸ ق) از سلسلۀ طاهریان خراسان . تا ۲۳۰ق حاکم طبرستان بود و پس از مرگ پدرش در این سال، از طرف واثق بالله خلیفه عباسی جانشین او شد. از حوادث دورۀ ۱۸سالۀ حکومت او جنگ های ابراهیم بن حصین قوسی ، حاکم سیستان، با صالح بن نصر کنانی، سرکرده مطوعۀ سیستان و یعقوب لیث صفاری بود. طاهر به پاکدلی و داشتن مکارم اخلاقی شهرت داشت .

معنی کلمه طاهر بن عبدالله در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طاهر بن عبدالله در مجموع هجده سال و در خلال دوران خلافت واثق و متوکل و منتصر و چندی از ایام خلافت مستعین والی خراسان بود. وی در این ایام مشغله اصلیش نبرد با خوارج بود که همچنان در منطقه فعال بودند و حملات بسیاری را تدارک می دیدند.
طاهر بن عبدالله که بیشتر عمر خود را تا آن زمان به عنوان رئیس شرطه و شهربانی بغداد در آن شهر زندگی کرده بود در زمان ولایت پدرش عبدالله بن طاهر، به خراسان آمده و در ایام نزدیک به مرگ عبدالله، وی مسئولیت های بیشتری بر عهده گرفته و حتی از جانب پدر حکم حکومت بر خراسان و سیستان را دریافت نمود. احتمالا این تصمیم یا به این دلیل گرفته شده است که وی در امر جانشینی خود دارای استقلال بوده است یا اراده وی بر این بوده است که توسط پسرش طاهر حکومت اداره گردد تا هنگامی که خلیفه تصمیم مقتضی را اتخاذ نماید. که با توضیحات بعدی وجه دوم تائید خواهد گردید.
حکومت بر خراسان
هنگامی که خبر درگذشت عبدالله بن طاهر به دارالخلافه بغداد رسید (به سال ۲۳۰ق) واثق به توصیه و صلاحدید وزیرش محمد بن عبدالملک زیات، قصد انتخاب اسحاق بن ابراهیم مصعبی پسر عموی طاهر ذوالیمینین را به فرمانداری و ولایت خراسان داشت و حتی در همین زمینه دستور کتابت حکم وی را نیز صادر نمود؛ ولی اندکی بعد به خاطر رقابتی که بین این وزیر و شخص احمد بن ابی داوود وزیر کاردان سابق وجود داشت و با راهنمائی وی از این کار منصرف گشته و حکم به ولایت طاهر بن عبدالله داد. شابشتی جریان را اینگونه آورده است: «احمد بن ابی داود گفته است: واثق من را خواست، چون به خانه واثق رفتم، محمد بن عبدالملک زیات را در کنار اسحاق بن ابراهیم مصعبی دیدم که نشسته و مشغول نوشتن است و تا من را دید نامه را برگردانید، لذا احساس کردم که خبری است با خود گفتم که هر چه باشد دگرگون می شود و چون نزد واثق رسیدم و خبر مرگ عبدالله بن طاهر را شنیدم و اینکه خلیفه بنا دارد اسحاق بن ابراهیم مصعبی را تولیت خراسان دهد و پنج هزار سرباز با هزینه شان را بفرستد و پنج هزار درهم کمک هزینه به اسحاق بخشد، به واثق گفتم: اسحاق گروگان طاهریان است، چنانچه از خودت دور کردی از آنان چیزی نداری و سربازانت را نیز دور کرده ای، پس چرا بیرون می کنی که به آنان نیازمندی و اموالی را از دست می دهی؟ کار بهتری کن، واثق پرسید: کار بهتر چیست؟ ابن ابی دواد گفت: نامه ای با هزینه اندک نوشته در آن طاهر بن عبدالله را تسلیت بگوی و تولیت خراسان را به او بسپار، هزینه ها را از دست نداده ای و نمک شناسی خود را نسبت به عبدالله و فرزندش نشان داده ای و نسبت به خلافت نیکی کرده ای. واثق گفت: واقعا که درست گفتی و در همان لحظه دستور داد تا عبدالملک زیات حکم اسحاق مصعبی را رها کرده و فرمان تازه ای برای طاهر بن عبدالله بنگارد. حکومت او در خراسان با پذیرش همه اطرافیان و درباریان همراه بود به گونه ای که شعراء در مرثیه عبدالله و در توصیف طاهر بن عبدالله چنین سرودند «اگر چه آفتاب غروب کرد، اما به جای آن ماه در آمد و پرتو خود را بر مردم افکند.»
روابط واثق و طاهر
واثق سعی می کرد روابط بهتری با طاهر بن عبدالله داشته باشد و در یک نامه ای که به مناسبت تسلیت محمد بن ابراهیم مصعبی برای طاهر فرستاد این رو نمایان می کند: «اما بعد، امیرمؤمنان نسبت به تو ملتزم است که با هر فایدت و نعمت، ترا از مواهب خدای تهنیت گوید و از حادثات مقدر وی ترا تسلیت گوید. خدای درباره محمد بن ابراهیم وابسته امیرمؤمنان قضایی را که درباره بندگان خویش دارد، که فنا از آنها باشد و بقا از آن وی، مقرر کرد. امیرمؤمنان در مصیبت محمد ترا به ثواب و پاداش بسیار که خدای برای مطیعان فرمان خویش به هنگام مصیبتها، نهاده تسلیت می دهد. می باید در همه احوال خدای و آنچه ترا بدو نزدیک می کند در نظرت مهمتر باشد که سپاس خدای موجب افزون دادن اوست و تسلیم شدن به فرمانش مایه رضای اوست و توفیق امیرمؤمنان از خداست و السلام.»
مدت امارت طاهر بر خراسان
...

جملاتی از کاربرد کلمه طاهر بن عبدالله

پس از عبدالله پسر او طاهر بن عبدالله با میانجیگری قاضی القضات دواد به جای پدر نشست در زمان طاهر اتفاقات و بلایای طبیعی به شدت در ایران اوج گرفت مانند باد سردی که از سمت ترکستان می‌وزید و باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم به وسیله بیماری زکام شد بعد از زلزله‌ای بسیار مهیب رخ داد و حدود شصت هزار نفر زیر آوارها جان خود را از دست دادند و در این دوران به شدت بر مردم ایران سخت گذشت.