معنی کلمه صدر الشریعه در لغت نامه دهخدا
صدرالشریعة. [ ص َ رُش ْ ش َ ع َ ] ( اِخ ) عبیداﷲبن مسعودبن تاج الشریعة محمودبن صدرالشریعة احمدبن جمال الدین عبیداﷲ المحبوبی البخاری الحنفی. وی مجد را از پدران خویش بمیراث برد و از جدش تاج الشریعة محمد علم فراگرفت و بفراهم آوردن نفائس و جمع فوائد او عنایتی وافر داشت. کتاب وقایة تصنیف جد خود را، شرحی نیکو نوشت سپس باختصار آن پرداخت و نقایه نامید. او را کتابی است در اصول که تنقیح نام دارد و شرحی نفیس بنام توضیح بر آن نوشت و صدرالشعریعة به سال 747 هَ. ق. در گذشت. مرقد او و پدران و فرزندان وی در شرع آباد به بخاراست. ( معجم المطبوعات ستون 1199 ). زرکلی نویسد: وی از علمای حکمت و طبیعیات و اصول فقه است و از مصنفات اوست : تعدیل العلوم و الوشاح فی علم المعانی. ( الاعلام زرکلی ص 620 ).