صدر الشریعه

معنی کلمه صدر الشریعه در لغت نامه دهخدا

( صدرالشریعة ) صدرالشریعة. [ ص َ رُش ْ ش َ ع َ ] ( اِخ ) برهان الدین محمودبن صدرالشریعة. وی جد صدرالشریعة عبیداﷲبن مسعود است ، و نبوغ او در حدود سال 630 هَ. ق.بود. او راست : وقایة الروایة فی مسائل الهدایة که آن را شروح مفصلی است. ( معجم المطبوعات ستون 1119 ).
صدرالشریعة. [ ص َ رُش ْ ش َ ع َ ] ( اِخ ) عبیداﷲبن مسعودبن تاج الشریعة محمودبن صدرالشریعة احمدبن جمال الدین عبیداﷲ المحبوبی البخاری الحنفی. وی مجد را از پدران خویش بمیراث برد و از جدش تاج الشریعة محمد علم فراگرفت و بفراهم آوردن نفائس و جمع فوائد او عنایتی وافر داشت. کتاب وقایة تصنیف جد خود را، شرحی نیکو نوشت سپس باختصار آن پرداخت و نقایه نامید. او را کتابی است در اصول که تنقیح نام دارد و شرحی نفیس بنام توضیح بر آن نوشت و صدرالشعریعة به سال 747 هَ. ق. در گذشت. مرقد او و پدران و فرزندان وی در شرع آباد به بخاراست. ( معجم المطبوعات ستون 1199 ). زرکلی نویسد: وی از علمای حکمت و طبیعیات و اصول فقه است و از مصنفات اوست : تعدیل العلوم و الوشاح فی علم المعانی. ( الاعلام زرکلی ص 620 ).

معنی کلمه صدر الشریعه در فرهنگ فارسی

برهان الدین محمود بن صدر الشریعه احمد بن جمال الدین عبیدالله محبوبی بخاری حنفی دانشمند معروف ( قر. هفتم ه. ). ظهور او در حدود سال ۶۳٠ ه.ق .بود. اوراست : وقایه الروایه فی مسائل الهدایه که آنرا شروح مفصل است .یا عبیدالله بن مسعود بن تاج الشریعه نواده صدر الشریعه مذکور دانشمند ( ف. ۷۴۷ ه.ق . ). وی از جدش تاج الشریعه محمود علم آموخت و بفراهم آوردن نفایس و جمع فواید او عنایتی داشت . بر کتاب وقایه تصنیف جد خود شرحی نیکو نوشت و سپس باختصار آن پرداخت و آنرا [نقایه] نامید. و نیز اوراست: کتابی در اصول بنام [تنقیح] که شرحی نفیس بنام [توضیح] بر آن نوشته . مرقد او و پدرانش در [ شرع آباد ]بخاراست.
۱- پیشوای شریعت ( اسلام ) ۲- ( اسم ) لقب گروهی ازبزرگان شریعت اسلام .

جملاتی از کاربرد کلمه صدر الشریعه

شیخ الائمه عمدهٔ دین قدوهٔ هدی صدر الشریعه حجت حق مفتی انام