جملاتی از کاربرد کلمه صحرا رو
نگارینا به صحرا رو که صحرا حله میپوشد ز شادی ارغوان با گل شراب وصل مینوشد
کوه را از کبک می سازد سبکرفتارتر چون به صحرا رو نهد دیوانه پر شور ما
به صحرا رو بدان صحرا که بودی در این ویرانهها بسیار گشتی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل
غزل گفتن بیاموزی
به صحرا رو و از جنون گیر بهر مکش منت سنگ طفلان شهر
کرد صحرا رو بیابانی چون از او یافت آن تنآسانی