معنی کلمه شاه حسین در لغت نامه دهخدا
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) نام پسر سوم شاه شرف الدین مظفربن امیرمبارزالدین محمد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و 187 و 447 شود.
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی است. رجوع به حسین اصفهانی و رجال حبیب السیر صص 228 - 224 شود.
شاه حسین. [ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین اوبهی از فضلا و دانشمندان بود و زیردست مولی محمد بدخشی تربیت یافت و پس از فراغت از محضر استاد به عراق عرب مهاجرت کرد و در محضر دانشمندان بتحصیل پرداخت و گویا در سال 954 هَ. ق. درگذشت و دیوان شعر دارد. ( از الذریعة ج 9 ص 905 ).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) شاه حسین ساقی اصفهانی. سام میرزا گوید: در سال 941 هَ. ق. در حوالی دامغان درگذشته و پاره ای از اشعار او را نیز آورده است. و مؤلف الذریعة گوید: در ابتداء کار بنا بود سپس به منصب داروغگی اصفهان رسید و بعداً شاه اسماعیل صفوی او را به وزارت منصوب کرد و بدست مهترشاهقلی بقتل رسید. ( از الذریعة ج 9 ص 416 و 497 ).
شاه حسین. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. دارای 8 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).