سرنوشت انسان

معنی کلمه سرنوشت انسان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بحث قضاء و قدر از مسائل دیرینه ای است که همواره بشر در قدیم الایام در تمام تمدن ها به صورت یک مسئله شاخص و بارز با آن روبه رو بوده است.
پس از ظهور اسلام در همان قرن اوّل هجری، در میان متکلمین اسلامی و حکماء بحث و گفت وگو در این مسئله رواج داشته است که از آن زمان تا به حال، عقاید و آراء متفاوت و متضادی در این زمینه ارائه شده است، که این خود سبب صف بندی ها و کشمکش ها و پیدایش فرقه های مختلف در جهان اسلام گردید تا آنجا که برخی از منتقدین اسلام بزرگ ترین علّت انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضاء و قدر و مسئله سرنوشت قبلی دانسته اند.آرای همین مسئله موجب پیدایش دو طرز تفکر و رواج آن در نیمه دوم قرن اول شد:یک گروه قائل به اختیار و آزادی انسان شدند و به مفوّضه معروف گردیدند.در برابر این گروه، جمعی دیگر از متکلمین (اشاعره و اهل حدیث) معتقد به جبر شدند و اختیار و آزادی در اعمال و تعیین سرنوشت را از انسان سلب کردند.البته نظر حکماء اسلامی و علمای امامیه در این باب که دیدگاه حق و صحیح و کاملی است و برگرفته از منابع دینی و معارف اهل بیت ـ (علیهم السّلام) ـ است، عبارت است از «امر بین الامرین» یعنی نه جبر به تنهایی و نه اختیار به تنهایی بلکه هر دوی این ها و هر کدام به جهت خاص خودش و به معنای خودش یعنی این که انسان در حدی مجبور و در حدی مختار است.به این معنا که انسان، فاعل بالاستقلال نیست بلکه قدرت و حیات از طرف خداوند افاضه شده است، به نحوی که اگر این فیض الهی از انسان در یک لحظه قطع شود، حیات و قدرت انسان از بین می رود، امّا انسان، بالتبع فاعل مختار است.
شبهه جبر
برای این که بحث بهتر تبیین و تحلیل شود خوب است که ما با دو واژه قضاء و قدر آشنایی اجمالی پیدا کنیم، تا معنای صحیح قضاء و قدر را از معنای عامیانه آن تشخیص بدهیم.
← معنای عوامانه قضاء و قدر
و ده ها آیاتی دیگر که از آن ها فهمیده می شود که همه چیز مشمول تقدیر الهی است لکن تقدیر الهی تنها شامل امور غیر اختیاری و اشیاء خارجی نمی شود بلکه شامل افعال اختیاری انسان هم می شود برای روشن تر شدن بحث دانستن این مطالب ضروری است که: تقدیر دو معنا می تواند داشته باشد:۱.ایجاد اندازه و چیزی را به اندازه ایجاد کردن، یا اندازه برای چیزی قرار دادن؛ ۲.سنجش اندازه این دو معنا متناسب با دو نوع تقدیر است: ۱.تقدیر علمی؛ ۲.تقدیر عینی.
← تقدیر علمی
...

جملاتی از کاربرد کلمه سرنوشت انسان

از نقش این دبستان تا سرنوشت انسان هر نامه‌ای که خواندیم تحریر آن سیاه است
داستان «انتری که لوطیش مرده بود» ظاهر داستان ماجرای انتری است که لوطیش مرده و او زنجیر خود را پاره کرده و از قید اسارت او آزاد شده‌است. اما این آزادی هیچ دردی از او دوا نمی‌کند. حیران و سرگردان به این سوی و آن سوی رو می‌آورد، هیچ راه نجاتی نمی‌یابد و سرانجام در همین سرگشتگی گم می‌شود. این ظاهر داستان است. اما ماهیتی تمثیلی دارد و اشاره‌ای است به سرنوشت انسان روشنفکری که زنجیر اسارت ایدئولوژی‌ها و سنت‌های اجتماعی را پاره کرده، از محدودیتی که آن‌ها برایش ایجاد کرده بودند آزاد شده، اما این آزادی بهره‌ای برایش ندارد و نمی‌تواند او را به راز هستی رهنمون شود. این داستان از نگاه این میمون و با نگاه توده‌ای و با زبان مردم طبیعی کوچه و بازار نوشته شده‌است.
نگرش مربوط به بی تفاوتی، آگنوستیک بی تفاوت ادعا می کند که هیچ بحثی نمی تواند وجود یک یا چند خدا را اثبات یا رد کند و اگر یک یا چند خدا وجود داشته باشند، به نظر نمی رسد که آنها نگران سرنوشت انسان باشند. بنابراین، وجود آنها تأثیر کمی بر امور شخصی انسان دارد. این دیدگاه را آگنوستیک پراگماتیک نیز می نامند.