ستاره وار

معنی کلمه ستاره وار در فرهنگستان زبان و ادب

{asteroid} [ریاضی] درون چرخ زادی که قطر دایرۀ ثابت آن چهاربرابر قطر دایرۀ غلتان است

جملاتی از کاربرد کلمه ستاره وار

گمان می‌رود که این رمبش گرانشی ستارگان سنگین عامل پیدایش سیاهچاله‌های ستاره وار است. ستاره‌زایی در جهان جوان احتمالاً به ایجاد ستارگانی بسیار سنگین انجامیده‌است که در هنگام رمبش سیاهچاله‌هایی تا هزار برابر جرم خورشید به‌وجود آورده‌اند. این سیاهچاله می‌توانند بذرهایی برای سیاهچاله‌های کلان جرمی بوده باشند که امروزه در مرکز بسیاری از کهکشان‌ها یافت می‌شوند.
چراغ وارم از آن پس اگر کشند رواست ستاره وار چو با مه شبی بروز آرم
زان ستاره ره توان بردن سوی لهو و سرور زانکه می تابد ستاره وار از نزدیک و دور
بهفتم آنکه چوتنها ز پیش بخرامی ستاره وار شود لشکر از پی تو روان
او همچون مهر کرده غروب و ستاره وار ما را سپید در ره او چشم انتظار
بسا مصاف که راه ظفر در او گم بود ستاره وار خدنگت نموده راه ترا
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود ستاره وار روان بر سپهر رنگین رنگ
یک سیاهچاله ستاره وار با جرمی برابر یک جرم خورشیدی، دمای هاوکینگی در حدود ۱۰۰ نانو کلوین دارد. این دما بسیار کمتر از دمای ۲٫۷ کلوینی تابش زمینه کیهانی است. سیاهچاله‌های ستاره‌ای و سیاهچاله‌های بزرگتر از آن‌ها بیش از آنکه از طریق تابش هاوکینگ جرم از دست بدهند، از تابش زمینه کیهانی جرم به دست می‌آورند. در نتیجه به جای کوچکتر شدن رشد می‌کنند. برای اینکه یک سیاهچاله بتواند تبخیر شود باید دمای تابش هاوکینگ آن بیشتر از ۲٫۷ کلوین باشد و این بدان معنی است که می‌بایست از ماه سبک‌تر باشد و نتیجتاً قطری کمتر از یک دهم میلی‌متر داشته باشد.
ماهواره سوییفت ناسا، نشان داده‌است که خیلی از فوران‌های پرتو گاما، انفجارهایی همانند ابرنواخترهایی هستند که در پایان عمر ستارگان ابرپرجرم به وجود می‌آیند. بر پایهٔ برخی از نظریات، در این انفجارها، هستهٔ زیرین ستاره مستقیماً می‌رمبد تا یک سیاهچاله ستاره وار را تشکیل دهد. انرژی آزاد شدهٔ ناشی از این رمبش، صد بار بیشتر از انرژی آزاد شده در رمبش منشاء یک ستاره نوترونی است. این پدیده‌ها میان چند صدم ثانیه و چند ساعت دوام می‌آورند.
اگر چه داد سخن در زمانه من دادم ستاره وار زمانه نمی دهد دادم
جسمت چو آفتاب و، به گردت ستاره وار زن های سال خورده و، اطفال خردسال
قیامت است در آن انجمن که عارض او ز می فروزد و ریزد ستاره وار سپند