سال افزون
معنی کلمه سال افزون در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه سال افزون
نه آخر ما دو سال افزون نخفتیم ز شوق روی شاه ملک پرور
بگذشت هزار سال افزون در پرده مه دو هفته تا چند
پنج سال افزون بر بیست گذشته است اکنون کابر استقلال افشانده برین خاک مطر
بیست سال افزون زدم دادِ وطن، نشنید کس تازه از نو میزنم داد وطن، من با کیم
مرا سال افزون شد از چارصد ندیدم به گیتی یکی روز بد
مدام این سه هزاران سال افزون همی گریند و میگردند در خون