زپر

معنی کلمه زپر در لغت نامه دهخدا

زپر. [ زَ پ َ ] ( اِ ) اصل کلمه زَفَر در پهلوی. دهان. پوز. بتفوز. ( یادداشت مؤلف ).
زپر. [ زَ پ َ ] ( اِ ) سپر. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

معنی کلمه زپر در فرهنگ فارسی

سپر

جملاتی از کاربرد کلمه زپر

درین حدیقه سرو برگ خواب ناز کراست بهار هم زپر رنگ می‌کند بالین
با بال چون نگارگه جلوه در بهار طاوس رشک برده زپر کلاهشان
نخوت شرب بوالا که زپر مکس است چیست در باغ چو طاوس مگس هست بکار
آن یکی می رفت از پا آن زپر آن یکی از سینه آن دیگر زبر
برگ سپند سوخته دود شرار نیست آتش به طبع ساز زد و زپر و بم نماند
بم و زپر ساز هذیان تو به خواب مخمل افکن که دماغ این نواها نی بوریا ندارد
سرازپاک تربت برآر – ای رسول زپر نور مرقد برآی ای بتول
دل شود زنده زبی خویشتنی نه زپر مکری و بسیار فنی