راست روی

معنی کلمه راست روی در لغت نامه دهخدا

راست روی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) مقابل کجروی. راه راست و مستقیم رفتن :
تیرخدنگ شاه به کلک تو داد شغل
تا راستی و راست روی گیرد از خدنگ.سوزنی.و رجوع به راست رفتن و راست رو ( راسترو ) شود.

معنی کلمه راست روی در فرهنگ فارسی

مقابل کجروی . راه راست و مستقیم رفتن .

جملاتی از کاربرد کلمه راست روی

بر صید دل عاشق شاهین صفتی مایل در راست روی با تو دارد صفت شاهین
قصابان راست روی رخشان پر نور چو صُبح عید قربان
و اوقات و ساعات خویش موظف گرداند چنانک عمر عزیز هیچ در بطالت و هزل و لغو صرف نکند. بامداد چون نماز صبح بگزارد بذکرو قرائت قرآن مشغول شود تا بر آمدن آفتاب و بعد از نماز دیگر ساعتی تا بشب هم بذکر مشغول شود تا باشارت «واذکر اسم ربک بکره واصیلا» عمل کرده باشد که در آن خیر بسیارست. و چون آفتاب طلوع کرد دورکعتی بگزارد و بتدریس و افادت و استفادت علم مشغول شود و چون از آن بپرداخت نماز چاشت بپای دارد آنقدر که تواند از دو رکعت تا دوازده رکعت بعد از آن به مصالح معاش خویش و فرزندان و آسایش و رعایت حق ضروری نفس مشغول شود تا بین‌الصلوتین دیگر باره ببحث علمی یا مطالعه یا افادت مشغول بود تاآخر روز که به ذکر مشغول شود تا نماز شام گزارد و اگر بین العشائین احیا تواند کرد به ذکر و قرائت و اوراد سعادتی شگرفت بود و چون نماز خفتن گزارد سخن نگوید که سنت این است. پس بمطالعه یا تکرار مشغول شود تا دانگی شب بگذرد پس ساعتی روی بقبله و نشیند بذکر مشغول شود چون خواب غلب کند از سر جمعیت و ذکر بر پهلوی راست روی بقبله بخسبد و بدل و زبان این دعا که سنت است میخواند که «اللهم انی اسلمت نفسی الیک و وجهت وجهی الیک و الجأت ظهری الیک و فوضت امری الیک رهبه منک و رغبه الیک لاملجا و لامنجأ و لامفر منک الا الیک آمنت بکتابک الذی انزلت و بنبیک الذی ارسلت» پس بدل و زبان ذکر میگوید تا با ذکر در خواب شود. در خبر است که هر که بر وضو و ذکر خسبد روح او را بزیر عرش برند تا بطاعت حق مشغول بود و هر خواب که بیند صدق و حق بود که «نوم العالم عباده» این چنین خوابی است.
چو راست روی شب تیره برگفت وبرفت ز دست روز درخشنده رایت شب تار
رخ اگر اینست که آن ماه راست روی دگر ماه وشان روی نیست
ما عادت خود بهانه جوئی نکنیم جز راست روی و نیک خوئی نکنیم
گفتی که اگر راست روی راه بدانی این راه چو پر شیب و فراز است چه تدبیر
از داد پشت ملک سلیمان چو گشت راست روی زمین طراوت باغ ارم گرفت
به حیرتم که فلک با وجود راست روی مرا چو تیر خطا از چه کرد خاک نشین
با عادت خود بهانه جویی نکنیم جز راست روی و نیک خویی نکنیم