ربک. [ رَ ] ( ع مص ) درآمیختن و نیکو ساختن اشکنه را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آمیختن و نیکو گردیدن ثرید. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). آمیختن. ( مصادراللغة زوزنی ). || انداختن کسی را در گل و لای. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ربیکه ساختن. ( منتهی الارب ) ( مصادراللغة زوزنی ) ( ازاقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ربیکه ساختن و آن طعامی است که از خرما و روغن و ماست سازند. ( آنندراج ). طعامی ساختن از خرما و روغن. ( تاج المصادر بیهقی ). ربک. [ رَ ب ِ ] ( ع ص ) مرد سست حیله. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرد ضعیف حیله. ( از اقرب الموارد ). بینوا. ( تاج المصادر بیهقی ). ربک. [ رَ ب َ ] ( ع مص ) شوریده شدن و بر هم گردیدن کار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ربک. [ رُ ب َ ] ( ع ص ) مرد شوریده عقل در کار خود. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رِبَک شود. ربک. [ رِ ب َک ک ] ( ع ص ) رُبَک. مرد شوریده عقل در کار خود. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ربک شود.
معنی کلمه ربک در فرهنگ فارسی
ربک مرد شوریده عقل در کار خود
معنی کلمه ربک در دانشنامه عمومی
ربک ( به عربی: ربک ) شهری در استان نیل سفید کشور سودان است که جمعیت آن در سرشماری سال ۱۹۹۳ میلادی ۵۹٫۲۶۱ نفر بوده و در سال ۲۰۰۷ میلادی ۱۵۲٫۷۱۱ نفر تخمین زده شده است.
معنی کلمه ربک در دانشنامه آزاد فارسی
رِبِک rebeck از سازهای زهی اولیه از نوع ویولون با خاستگاه عربی ، نیای خانوادۀ ویولون . هرچند شکل آن بیشتر به ماندولین می ماند و احتمالاً از نسل آن است . این ساز سه سیم روده ای دارد و با آرشه نواخته می شود. در فرانسه تا قرن هجدهم رواج داشت ، اما فقط یک ساز خیابانی محسوب می شد. این ساز از رباب عربی گرفته شده ، که نوعی فیدل آرشه ای دوسیمه است و هنوز هم در جهان عرب رواج دارد.
معنی کلمه ربک در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی رَبِّکَ: پروردگارت - پرورش دهنده تو(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است ) معنی رَبُّکِ: پروردگارت(مؤنث)- پرورش دهنده تو(کلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است ) معنی مَحْذُوراً: حذر شده - پرهیز شده ( عبارت "إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً" یعنی : عذاب پروردگارت شایسته پرهیز است) معنی مُنْتَهَیٰ: منتها - انتها ("ان الی ربک المنتهی" یعنی بدرستی که آخرین منزل هستی ، درگاه پروردگار تو است ) معنی سَبِّحِ: تسبیح گو - از عیب و نقص بری بدان (در عبارت "سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ " منظور این است که بوسیله ستودن پروردگارت او را از عیب بری بدان مثلاً بگو او نتها ناتوان نیست بلکه توانای بی نهایت است ) معنی مَّرَدّاً: بازده - نتیجه (درعبارت "وَﭐلْبَاقِیَاتُ ﭐلصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ مَّرَدّاً" : و اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهی نیکوتر است) معنی مَا یَعْزُبُ: پوشیده نیست - دور نیست - حاضر است (کلمه عزوب که فعل مضارع یعزب از آن گرفته شده به معنای غیبت و دوری و خفاء است ومنظور از عبارت "وَمَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی ﭐلْأَرْضِ وَلَا فِی ﭐلسَّمَاءِ "این است که :همه اشیاء عالم نزد خدای... معنی طَرَائِقَ: راههای عبور و مرور (جمع طریقه . درعبارت " وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ "اگر آسمانها را طرائق نامیده از این باب است که آسمانها محل نازل شدن امر از ناحیه خدا به سوی زمین است ، همچنان که فرموده : یتنزل الامر بینهن و نیز فرموده : یدبر ... معنی یَحْمِلُونَ: حمل می کنند ( منظور از عبارت "ﭐلَّذِینَ یَحْمِلُونَ ﭐلْعَرْشَ، کسانیکه عرش را حمل می کنند" آن بندگان مقربیست که فرامین الهی که اداره کننده جزء جزء آفرینش است و از علم بی انتهای او نشأت گرفته، را در اجزاء عالم توزیع و به دست عاملان اجرای آن می سپارند.... معنی أَوْحَیٰ: وحی نمود-اشاره کرد(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی... معنی أَوْحَیْتُ: وحی کردم(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل" و ... ریشه کلمه: ربب (۹۸۰ بار)ک (۱۴۷۸ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه ربک
کل شی هالک الا وجهه کل من علیها فان و یبقی وجه ربک فماذا بعد الحق الا الضلال و قل جاء الحق و زهق الباطل.
چشم بلبل بر او فتاد از دور کرد ربی و ربک اللهی
بر خاطر این حقیر خطور کرد که مانند سخنهای مولانا بسحاق، اطعمه ای بساز که مزاحی است مباح و در سلک این آیت در آمده باشی که «و اما بنعمه ربک فحدث» و دیگر« ان تعدوا نعمه الله» و به شکر نعمت پروردگار مشغول گشته باشی که«ان اشکر نعمتک التی.»
و خداوند در جواب آدم گفت: «یرحمک الله ربک یا آدم.»
و فی روایة عبادة قال: سالت عنها رسول اللَّه فقال: هی الرّؤیا الصّالحة یراها المؤمن لنفسه او تری له و هو کلام یکلّم به ربک عبده فی المنام.
ببین که از یونس پیغمبر علیه السلام کمتر از این را متحمل نشدند به اندک خلاف ادبی او را در شکم ماهی محبوس فرمودند و خطاب به سید المرسلین کردند که «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت» یعنی «به حکم پروردگار، صابر باش و مانند یونس مباش» و این اختلافات به جهت اختلاف مقامات و احوال، و به سبب تفاوت مراتب و درجات است «و لقد فضلنا بعض النبیین علی بعض» یعنی «بعضی از پیغمبران را بر بعضی تفضیل فرمودیم» نمی بینی که عیسی بن مریم علیه السلام در مقام ناز و انبساط بر خود سلام می فرستد و می گوید: «و السلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیا» یعنی «سلام خدا بر من باد روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده خواهم شد» و چون یحیی به این مقام نرسیده بود ساکت شد تا خدا بر او سلام فرستاد و فرمود: «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا».