ریزه خوار. [ زَ / زِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) ریزه خور. که خرده های ریز پس مانده کسی را بخورد. ریزه خور : درگاه سیف دین را نقد است خوان رضوان ادریس ریزه خوارش و ارواح میده آور.خاقانی.جهد کن تا ریزه خوار خوان دل باشی از آنک نسر طائر را مگس بینی چو دل بنهاد خوان.خاقانی.- ریزه خوار احسان یا نعمت یا انعام کسی ؛ متنعم از نعمت و احسان وی. مرهون منت و احسان او: ریزه خوار خوان انعام توایم. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریزه خور شود.
معنی کلمه ریزه خوار در فرهنگ عمید
۱. کسی که خرده ریزۀ ته سفره را می خورد. ۲. [مجاز] نیازمند، محتاج.
معنی کلمه ریزه خوار در فرهنگ فارسی
ریزه خور . که خرده های ریز پس مانده کسی را بخورد .
جملاتی از کاربرد کلمه ریزه خوار
گمان برند که باز سپید ساعد شاه چرد ز روزی عصفور ریزه خوار ارزن
حیرتم ای مور درگاه سلیمانش که آمد ریزه خوار خوان احسان انس و جن و شیخ و شابت
هر آنچه هست به گیتی ز ملک تا ملکوت به خوان نعمت او ریزه خوار عمّ نوال
خوش نشین سایه عدلش ز ماهی تا به ماه ریزه خوار سفره جودش ز بحری تا بری
هستند ریزه خوار ز خوان عطای او از پیل تا به پشه، ز شهباز تا ذباب
علی آن ساقی کوثر علی شاه سخاپرور که باشد ریزه خوار خوان همه امکان و آفاقش
ریزه خوار خوان عرفانم جهانی گشت از آنک ریزه خوار نعمت الله بودهام تا بودهام
ایجاد کن جهان وجودش عالم همه ریزه خوار جودش
دارد زلطف عام تو چشم کرم «محیط» ای ریزه خوار خوان عطای تو کاینات
آسمانش خوان جود و خاص و عامش ریزه خوار مهر و مه را خواهی ار دانی دو قرص از خوان اوست