راهگذاری

معنی کلمه راهگذاری در لغت نامه دهخدا

راهگذاری.[ گ ُ ] ( حامص مرکب ) عمل راهگذار. رهگذری. || ( ص نسبی ، اِ مرکب ) ابن سبیل. ( ترجمان القرآن ).

معنی کلمه راهگذاری در فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که غالبا در عبور و مرور باشد ابن السبیل .
عمل راهگذار . رهگذری . یا ابن سبیل .

جملاتی از کاربرد کلمه راهگذاری

دانی زخاک راهگذاری که می دهد هر روز صبح آینهٔ مهر را جلا
حیف گر تن به سگان سر کویی نرسد وای گر جان به سر راهگذاری ندهی
زان عمر گرانمایه به اینیم تسلی گاهی نظر از راهگذاری و دگر هیچ
عقل است چراغ تو در راهگذاری نه عشق است ایاغ تو با بندهٔ محرم زن
ماهی است پیش راه تو در ظلمت فنا شمعی اگر به راهگذاری گرفته ای