خانه نشستن

معنی کلمه خانه نشستن در لغت نامه دهخدا

خانه نشستن. [ ن َ / ن ِ ن ِش َ ت َ ] ( مص مرکب ) فرورفتن بعضی از خانه ها بعد از ساخته شدن و تمام گشتن آن. رخته در سقف و دیوار خانه پدید آمدن. ( از آنندراج ). فرورفتن خانه :
خانه ای ساختم برای نشست
خود نشست و مرا مسافر کرد.استاد ( از آنندراج ).ز دل شکستگی آه از جگر زبانه کشید
که خانه چون بنشیند غبار برخیزد.اشرف ( از آنندراج ).از نشینندگان کسی چو نماند
عاقبت چون نشست خانه ما.اشرف ( از آنندراج ).|| در خانه نشستن ؛ انزوا اختیار کردن. عزلت گرفتن. گوشه گرفتن.

معنی کلمه خانه نشستن در فرهنگ فارسی

فرو رفتن بعضی از خانه ها بعد از ساخته شدن و تمام گشتن آن .

جملاتی از کاربرد کلمه خانه نشستن

پیر شکسته را نفرستند بهر کار من برگ و ساز خانه نشستن نداشتم
از نظر آفتاب گشت زمین لاله زار خانه نشستن کنون هست وبال وبال
چو در خانه نشستن گشت بسیار دلش بگرفت از خانه بیک بار
به خانه نشستن بود کار زن برون کار مردان شمشیرزن