معنی کلمه دیگپایه در لغت نامه دهخدا
چون سه سنگ دیگپایه هقعة بر جوزا کنار
چون شرار دیگپایه پیش او خیل پرن.منوچهری.بگذرد دیگپایه را ز حجر
بگذرد آتشی که ازحجر است.خاقانی.و حالی بفرمود تا خیمه ای زدند و دیگپایه برنهادند. ( سندبادنامه ص 300 ).
|| نام فارسی صورت فلکی موسوم به عیوق و شلیاق که آن را سلحفات و اثافی و چنگ رومی نیز نامند. از کواکب عقرب روشن تر ستاره ای بود که با دو ستاره تاریکتر که از دو جانب او باشدبر خطی مقوس آن را قلب العقرب خوانند و ستاره ای است روشن که بر میان آسمان گذرد که با دوستاره خرد بر مثال مثلثی متساوی الاضلاع باشد و عوام آن را دیگپایه خوانند. ( اسطرلاب نامه در همین لغت نامه ) : هقعه سه ستاره خرد است بر نهاد دیگ پایه. ( التفهیم ) عضدالدوله از وی پرسید که این کدام کوکب است گفت عیوق است که پیر زنان که در خانه ها پشم میریسند آن را دیگپایه گویند. ( ترجمه صورالکوکب عبدالرحمان صوفی ).