جاهلی. [ هَِ ] ( حامص ) نادانی. نابخردی. کودنی : آری بجاهلی نتوان کرد مهتری.فرخی.هر آنکس که عیبش نگویند پیش هنر داند از جاهلی عیب خویش.سعدی. جاهلی. [ هَِ ] ( ص نسبی ) منسوب بجاهلیت. آنکه یا آنچه در عهد جاهلیت بوده است. - عهد جاهلی ؛ دوره عرب قبل از اسلام.
معنی کلمه جاهلی در فرهنگ عمید
۱. مربوط به عهد جاهلیت. ۲. (حاصل مصدر ) نادانی.
معنی کلمه جاهلی در فرهنگ فارسی
جاهلیت، آنچه که درعهدجاهلیت بوده است منسوب بجاهلیت
درباره وُهَیبه گفته شده که از شاعران دوره ی جاهلی بوده. همسرش زید بن میة را کُشت و در همسایگی زبرقان میزیست و در یکی از اشعارش، زبرقان را نام برده است.
به نوشته موافقان اما، نقل ماجرای این درگیریها در قرآن برای آموزش مسلمانان و تبیین احکام اسلامی بودهاست. مثل مخالفت اسلام با فرهنگ آن زمان که پسران را بزرگ میشمردند و دختران را زندهبهگوری میکردند؛ در ماجرای بیدنباله خواندن پیامبر در سوره کوثر، همچنین شکستن یک سنت جاهلی در ارتباط با منع ازدواج با همسرِ مطلقهٔ فرزندخوانده، در ماجرای ازدواج محمد با زینب بنت حجش بودهاست.
این واژه در مرحله بعد بیشتر در منابع نسب شناسانه و تاریخی انعکاس یافته و معادل واژه بنیقیله (اوس و خزرج) است. شاخصه اصلی این واژه در این دوره، شاخصهای نَسَبی است و گاه شامل اوسیان و خزرجیان مخالف دولت پیامبر یا کسانی که پیش از هجرت پیامبر یثرب را ترک کرده بودند نیز میشود. به نظر میرسد در عصر تدوین متون تاریخی بیشتر به مفهومِ نَسَبی انصار توجه شده و در کاربرد آن در گزارشها کمتر دقت شدهاست؛ به عنوان نمونه از انصاریان منافق، انصاریان نامسلمان عصر جاهلی و... سخن گفتهاند، از این رو برخی پژوهشگران معاصر از جمله مونتگمری وات نیز انصار را معادل اوس و خرج میدانند .
زود ره یابد درین محفل، مگر عاجزی یا جاهلی یا کاهلی
الا ای از خرد بیگانه گشته به دیو جاهلی همخانه گشته
ملامت مکنمان اگر ما چو تو بخیره ره جاهلی نسپریم
منکر آل عبا دانی که کیست جاهلی یابد تباری مردکی
حکیمی گفت: اگر خواهی دانائی را عذاب دهی، جاهلی قرین او کن.
عجز نبود از قدر ور گر بود جاهلی از عاجزی بدتر بود
گر جاهلی از جهل نکردی گنهی پس عفو همیشه مینشستی بیکار
دارای ۱۵۰ خانوار و ۱۷۷۹۷ نفر جمعیت میباشد. قصر تاریخی (اِریاب) در این روستا واقع بودهاست. دروصف این قصر زیبا شاعر جاهلی میمون بن قیس (الأعشی) میگوبد: