حاجت خواستن. [ ج َ خوا/ خا ت َ ] ( مص مرکب ) سؤال. ( دهار ). دعا : حاجت خویش بی محابا بباید خواست. ( کلیله و دمنه ). ای جهانداری کاین چرخ ز حق حاجت خواست که تو بر لشکر بدخواهانش بگمار مرا.منطقی.
معنی کلمه حاجت خواستن در فرهنگ فارسی
سوال
جملاتی از کاربرد کلمه حاجت خواستن
به رامش ساختن بیدفع شد کار به حاجت خواستن بیرفع شد یار
ز جرم خویشتن در قهر ماند ز حاجت خواستن بی بهر ماند
ای خوش آن طالب که در هنگام حاجت خواستن خاک راه کربلا در چشم او چون توتیاست
و گفت: هرگاه که تو را حاجتی بود از حوایج دنیا و آخرت، هیچ مخور تا آن وقت که آن حاجت روا بود از بهر آنکه خوردن عقل را متغیر گرداند، و حاجت خواستن از متغیر، متغیر بود. پس بر تو باد که بر جوع حرص کنی که جوع نفس را ذلیل کند و دل را رقیق کند و علم سماوی بر تو ریزد.
زن سرگشته پیش شاه افتاد به حاجت خواستن در راه افتاد
پس چون مجرم عذر خواهد اجابت کن و هیچ گناه مدان که به عذر نیرزد و اگر حاجتمندیی را به تو حاجتی افتد از ممکنات که دین را زیان ندارد و در مهمات دنیا وی خللی نبوَد از بهر مایهٔ دنیا دل آن نیازمند باز مزن و آن کس را بیقضای حاجت باز مگردان و ظن آن حاجتمند را در خویشتن فاسد مکن، که آن مرد تا در تو گمان نیک نبَرَد از تو حاجت نخواهد و او در وقت حاجت اسیر تو باشد و گفتهاند که: حاجتمندی دوم اسیریست و بر اسیران رحمت باید کرد، که اسیر کشتن ستوده نیست، بل که نکوهیده است، پس درین معنی تقصیر روا مدار، تا محمدت هر دو جهانی یابی و اگر ترا به کسی حاجتی باشد اول نگر تا آن مرد کریم است یا نی و یا لئیم است، اگر مرد کریم بود حاجت بخواه و فرصت نگاه دار و به وقتی که تنگدل بود مخواه و نیز پیش از طعام بر گرسنگی حاجت مخواه و در حاجت خواستن سخن نکو بیندیش و بنشین و قاعدهٔ نیکو فرو نِه و آنگاه مخلص سخن بدان حاجت بیرون بر؛ و اندر سخن گفتن بسیار تلطف نمای که تلطف در حاجت خویش دوم شفیع است و اگر حاجت بدانی خواستن بههیچ حال بیقضاء حاجت برنگردی، چنانک من میگویم، بیت:
گفت: وقت کدام باشد؟ گفتند: روزیکه پادشاه، خوش طبع و گشاده باشد و با ما خندان باشد آن ساعت رحمت در جوش باشد. «اغتنموا الدعاء عندالرقه» رسول صلی الله علیه و سلم میفرماید که: آن ساعت که دلهای شما تنگ شود و دیده های شما پر آب شود، سوزی و نیازی پیدا شود، آن ساعت، وقت حاجت خواستن است، غنیمت دارید که آن ساعت در رحمت باز است، حاجتها بخواهید.