ثنی

معنی کلمه ثنی در لغت نامه دهخدا

ثنی. [ ث َ نی ی ] ( ع اِ ) شتر نر شش ساله. ماده شتر پنج ساله بششم درآمده. اسب ، گوسپند و بز و گاو سه ساله. ج ، ثنیان و ثناء. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بر وزن کریم کسی را نامندکه چهار دندان واقعشده در جلو دهان او افتاده باشد.و این دندانها که دو در بالا و دو در پائین قرار گرفته ثنایا نامیده میشود. ولی این دندانها در حیوانات به اختلاف واقع شوند. و در مهذب الاسماء گوید: ثنی اسب و گاو و گوسپند سه ساله و اشتر پنجساله را نامند. الاثناء و الثنیات جمع. و در کنزاللغات آمده که ثنی گاوو گوسپند دو ساله که پا در سوم نهاده باشد و شتر پنجساله که پا در ششم نهاده باشد و آهوی شش ساله. و بیرجندی در کتاب الاضحیه آورده که بز و میشی که دو سالش تمام نشده و در شرف داخل شدن در سال سوم باشند ثنی نامیده میشوند و در نهایة اللغه ابن اثیر جزری است که گوسفندی که در سال سوم پانهاده باشد ثنی گویند و در مذهب ابن حنبل گوسفندی را نامند که در دوسالگی داخل شده باشد و گاوی را هم که دو سالش تمام و در سال سوم پا نهاده باشد ثنی خوانند چنانکه در هدایه ذکر شده است. و در خلاصه گفته است که گاو تمام سه ساله را هم ثنی مینامند و وفق بین این اقوال بمختصر تجوزی ممکن باشد و ثنی شتری را نیز گویند که پنجسالش تمام و در سال ششم پا نهاده باشد. و در خزانه گفته است که شتر چهار سال تمام و پا نهاده در پنجسالگی را نیز ثنی گویند. سخن بیرجندی در اینجا تمام است و فی جامعالرموز قیل اثنایا ابن حول و ابن ضعفه و ابن خمس من ذوی ظلف و خف لکن فی کتب اللغة هو من ذی ظلف ما دخل فی السنةالثالثة و من ذی خف فی السادسة. و هکذا فی المحیط لکنه قال هو من الغنم ما دخل فی الثانیة. ثم قال هذاکله قول الفقهاء فهم یوافقون اهل اللغة فی الاکثر.
ثنی. [ ث َ ] ( ع اِ ) دو تاه. ج ، اَثناء.
ثنی. [ ث َ ن ْی ْ ] ( ع مص ) بازداشتن از حاجت. || واگردانیدن. || دوم شدن دیگری را. || دو تا کردن. ورمالیدن. || دوتا شدن. || کاری که دوباره کرده شود. || دوبار شیار کردن زمین را. || سه ساله شدن چهارپای. || عقال بستن شتر را.
ثنی. [ ث ِن ْی ْ ] ( ع اِ ) یک تاه از تاهها. ج ، اَثناء. || کار دوباره : لاثنی فی الصدقة. || گشت کوه و وادی. || نوردِ نامه. || دوم. || روز دوشنبه. || بچه دوم. || ناقه وزنی که بار دویم بزاید. || مهتر دوم از مهتری. || پاسی و پاره ای از شب : مضی ثنی من اللیل. || ساعت. وقت. || ثنی الحیة؛ گشت و پیچ و خم مار یا آنچه از او معوج شود.

معنی کلمه ثنی در فرهنگ فارسی

نام محلی است در جزیره نزدیک بشر در مشرق رصافه محلی است نزدیک ادم نزدیک ذی قار و در آنجا آثار قدیم موجود است ٠

معنی کلمه ثنی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شتر پنج ساله، بز و گاو یک ساله را ثنی می گویند و از این عنوان در باب زکات و حج سخن رفته است.
تعریف ثنیّ یا ثنیّه به معنای یادشده مشهور میان فقها است. مشهور اهل لغت و برخی از فقها به تبعیت از آنان، ثنیّ را در گاو و بز به حیوان دو ساله تعریف کرده‏اند.
احکام ثنی
بزی که جهت زکات پرداخت می‏شود بنابر مشهور نباید کمتر از ثنیّ باشد و نیز در حج، کشتن شتر، گاو یا بز کمتر از ثنیّ کفایت از قربانی نمی‏کند.


جملاتی از کاربرد کلمه ثنی

سکنت الارض لکن عظم قدری ثنی عن مدح اهلیها عنانی
از آن شراب، که نوشد ز وی و ثنی ز مستیش شود آسوده از خیال و ثن
دل دید چه پا بست سر کوی توام گفت در کعبه که دیده است مقید و ثنی را