ثقلین. [ ث َ ق َ ل َ ] ( ع اِ ) تثنیه ثَقل. ثقلان. || مردمان و پریان. جن و انس. اگر ثقلین جمع شوند بی اراده خدای تعالی موئی را نتوانند از سر کم کرد. || دو گروه. ( غیاث اللغة ). || دوچیز نفیس خطیر : انی تارک فیکم الثقلین. ( حدیث ). - امام ثقلین ؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام و دیگر ائمه اثنی عشر را نیز گویند. - سیدالثقلین ؛ رسول اکرم صلوات اﷲ علیه.
معنی کلمه ثقلین در فرهنگ عمید
جن وانس، آدمی و پری.
معنی کلمه ثقلین در فرهنگ فارسی
ثقلان: جن و انس، آدمی و پری ( اسم تثنی. ثقل ) آدمی و پری آدمیان و پریان انس و جن ثقلین . یا سید ثقلان . رسول اکرم صلی ا... علیه و آله . مردمان و پریان دو گروه
معنی کلمه ثقلین در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] رابطه بین اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) و قرآن کریم، رابطه ای ریشه ای و اساسی است. آنطور که از روایات معصومین(ع) بر می آید اهل بیت قرآن ناطق و قرآن بین دو جلد، قرآن صامت می باشد. اهل بیت ترکیبی اضافی از «اهل» و «بیت» و فارسی شده «اهل البیت» و برگرفته از قرآن کریم است. «اهل الرجل» در عرف و لغت به معنای خانواده و اعضای منزل مرد مانند همسر، فرزند، داماد، خدمتکار و کسانی است که با وی زندگی می کنند. «بیت» نیز به معنای جای بیتوته و سکونت است و هرکس از خاندان و عائله در خانه با صاحب خانه به سبب، نسب یا دین پیوند داشته باشد، «اهل بیت» وی نامیده می شود. واژه اهل بیت در قرآن در قرآن کریم واژه اهل در مواردی به کار رفته است که با توجه به مضافٌ الیه آن، معانی متفاوتی از آن اراده شده است؛ ← خویشاوندان نزدیک واژه اهل بیت سه بار در قرآن به کار رفته است: ← داستان موسی(ع) ... [ویکی شیعه] ثقلین، به معنای دو شیء گرانبها و ارزشمند است. مشهور بودن این کلمه به سبب حدیثی از پیامبر(ص) ـ مشهور به حدیث ثقلین ـ است که می فرماید «دو شیء گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند...». ثَقَلْ در لغت به معنای بار و کالای مسافر و هر شیء گرانبها و ارزشمندی است که باید در نگهداری آن کوشش کرد. برخی از اهل لغت، ثِقْل و ثَقَل را به یک معنا دانسته اند، اما برخی دیگر میان آن دو تفاوت قائل شده اند. جمع هر دو واژه "اثقال" است. واژه ثِقْل یا ثَقَل در قرآن به کار نرفته است؛ اما اَثقال در چند آیه و ثَقَلان فقط در یک آیه به کار رفته است.
جملاتی از کاربرد کلمه ثقلین
حامل وحی آمده کامد یوم الظفر ای ملکوت الغزاة ای ثقلین النهاب
شیخ گفت در مجلس وداع که در کودکی ما پیش محمد عنازی بودیم، قرآن میآموختیم، چون تمام آموختیم گفتند بادیب باید شد، استاد را گفتیم ما را بحل کن. اوگفت تو ما را بحل کن و این لفظ از ما یاد دار: لان ترد همتک الی اللّه طرفة عین خیرلک مما طلعت علیه الشمس و ما شما را همین وصیت میکنیم، از حقّ غایب مباشید. پس حسن مؤدب را گفت برپای خیز! حسن بر پای خاست، شیخ گفت بدانید کی ما شما را بخود دعوت نکردیم شما را به نیستی شما دعوت کردیم. گفتیم هست او بس است، شما را برای نیستی آفریدست اگر کسی طاعت ثقلین بیارد در مقابل آن نیفتد کی راحتی به کسی رساند و رسول صلی اللّه علیه در وصیت اصحاب را گفته است تخلقوا باخلاق اللّه، ما شما را همین میگوییم، راه خدای گیرید و همه را به خدای بینید، از خدای به خلق نگرید کی: من نظر الی الخلق استراح منهم.
اگر محبت حیدر نباشدت ایشیخ عبادت ثقلین ار کنی بود باطل
یعنی: بمعاملهٔ ثقلین آنجا نتواند رسید و اینجا ذکرنیز از قشر فاذکرونی بیرون آید سلطان اذکر کم جمال بنماید ذاکر مذکور گردد و عاشق معشوق شود و چون عاشق را بمعشوق رسانید عشق دلاّله صفت بر در بماند عاشق چون قدم در بارگاه وصال معشوق نهاد پروانه صفت نقد هستی عاشق را نثار قدم شعلهٔ شمع جلال معشوقی کند تا معشوق بنور جمال خویش عاشق سوخته را میزبانی کند هستی مجازی عاشقی برخاسته هستی حقیقی معشوقی از خفای کنت کنزاً مخفیّا متجلّی شده از عاشق جز نام نمانده.
خواجه ثقلین و سلطان جهان ذرّهٔ از نور او کون و مکان
جز علی کیست که افزون ز ثواب ثقلین فضل یک ضربت او در صف میدان گردد
درثنای شه کونین امام ثقلین که بود لمعه برق غضبش کفر گداز
شیخ الاسلام گفت: کی آن چنانست، از شناخت او دل بسر ناید. پیری از دنیا میرفت، او را گفتند. چه آرزو داری؟ گفت: پیش از آنک بروم، ذرهٔ از معرفت. سخن حلاج پسر را در وصیت شب پسین: که در عبادت میکوشند، تو در چیزی کوش، که ذرهٔ ازان مه از عمل ثقلین آن چیست؟ گفت: شناخت او. تو در چیزی کوش، که ذرهٔ ازان مه از عمل ثقلین آن چیست؟ گفت: شناخت او.
که حسن هست عموی من و فخر ثقلین پدرم سبط نبی خسرو مظلوم حسین
احادیث محمّد دربارهٔ فاطمه دو دستهاند: دستهٔ نخست آنهایی که منحصراً دربارهٔ فاطمه زهراست؛ و دستهٔ دوم احادیثی که دربارهٔ اهل بیت محمّد هستند که شامل فاطمه بهعنوان یکی از اعضای آن هم میشوند. در اینجا از ذکر احادیث دستهٔ دوم خودداری میشود. برخی از مهمترین آنها حدیث سفینه، حدیث نجوم و حدیث ثقلین هستند.