عائله

معنی کلمه عائله در لغت نامه دهخدا

( عائلة ) عائلة. [ ءِ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) سیرت دشوار. ( منتهی الارب ). || ( از: عیل ) عائلة الرجل ، اهل بیت او. عَیِّل. در اقرب الموارد آرد: و قیاساًدرست است ولکن برنخوردم بدان. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه عائله در فرهنگ عمید

زن، فرزند، و اهل خانۀ مرد که نان خور او باشند، خانواده.

معنی کلمه عائله در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) مونث عایل . ۲ - ( اسم ) زن و فرزند مرد . ۳ - خانواده .

جملاتی از کاربرد کلمه عائله

و اما در مقامی که از این عائله نباشد و باعث جرأت بر معصیت نگردد شبهه ای نیست که بندگان را به خدا امیدوار نمودن اولی و افضل است، زیرا که طاعت با امید، به مراتب بالاتر و بهتر است از طاعتی که از ترس باشد و مقرب ترین مردم در نزد خدا کسی است که: او را بیشتر دوست داشته باشد و دوستی و امید به هم می رسد، نه ترس.
گر ز احسان تو یک عائله معمور شوند به که یک عائله معدوم شوند از ستمت
من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش گر بدانم که دوصد عائله دارد در پس