طالوت

معنی کلمه طالوت در لغت نامه دهخدا

طالوت. ( اِخ ) نام پادشاهی عجمی. و حق تعالی داود را وارث ملکش فرمود. ( منتهی الارب ).و نام سرداری از بنی اسرائیل که سقا بود، با جالوت نام کافر جنگ کرده ، داود علیه السلام که از سپاهیان طالوت بود، جالوت را کشت. طالوت وعده ها که از داود کرده بود، از آن برگشت و دشمن گردید، بعد مردن او داود علیه السلام ملک راند. ( غیاث اللغات ). و جوالیقی آرد: نامی عجمی است خدای تعالی فرماید: «فلما فصل طالوت بالجنود» ( قرآن 249/2 ). غیرمنصرف آمدن آن دلیل برآن است که عجمی است زیرا اگر بر وزن فَعلوت و مشتق از «طول »می بود مانند رغبوت و رهبوت و تربوت ، نباید غیر منصرف به کار میرفت ، هر چند در بعضی از احادیث آمده که وی در زمان خود از بالابلندترین کسان بوده است. ( المعرب ص 227 ). نام طالوت به سریانی ساول ، و به عبرانی شاول پسر قیش بن اَفیل بن صاروبن نحورت بن اَفیح بن انیس بن بنیامین بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم الخلیل علیه السلام. ( عرائس المجالس ثعلبی ). مردی از بنی اسرائیل که به روایت مسلمانان پدر زن حضرت داود، و از سبط بنیامین بن یعقوب بوده ، و بپادشاهی ملت بنی اسرائیل رسید. مؤلف مجمل التواریخ والقصص گوید: اسنور نام مادِر کی بهمن معروف به اردشیر درازدست از فرزندان طالوت الملک بود. ( مجمل التواریخ والقصص ص 30 ) و رجوع به فارسنامه ابن البلخی ص 54 شود.
مؤلف حبیب السیر گوید که : چون بنی اسرائیل با شموئیل گفتند که : اِبعث لَنا مَلکاً نقاتِل فِی سَبیل ِاﷲ ( قرآن 246/2 ) اشموئیل التماس قوم را بدرگاه ملک جلیل جل جلاله ، عرض کرد، و به مقتضای خبر جبرئیل دانست که طالوت بن قیس بن ضراربن انس بن بحرف بنیامین بن یعقوب علیه السلام را ایزدتعالی بسلطنت بنی اسرائیل سرافراز میسازد، یهود را از این واقعه آگاه گردانید، و بنا برآنکه پادشاهی بنی اسرائیل پیوسته بسبط یهودا میبود، و نسب طالوت به بنیامین میرسید، و او از غایت فقر به سقائی یا دباغی روزگار میگذرانید،قوم نخست از قبول این امر سرباز زده بزبان آوردند که : اَنی یَکون ُ لَه ُ الملک ُ عَلینا و نَحن ُ اَحَق ُ بِالملک ِ مِنه ُ وَ َلم یُؤت َ سَعَةً مِن المال ِ، ( قرآن 247/2 ). اشموئیل گفت مالک الملک او را از میان شما بسلطنت برگزید، بسبب ازدیاد علم و جسم ، وَاﷲُ یُؤتِی مُلکه ُ مَن یَشاءُ. ( قرآن 247/2 ). بنی اسرائیل گفتند با ما بگوی که علامت پادشاهی طالوت چه باشد. اشموئیل گفت امارت او آن است که تابوت سُکینه باز بتصرف شما درآید، در وقت ظهور او روغن قدس بجوش آید، و روغن قدس بقول مترجم تاریخ طبری ، روغنی بود که از یوسف ( ع ) برحسب ارث به انبیای بنی اسرائیل میرسید، و او رادر یکی از قرون بقره مذکوره محفوظ میداشتند. بالجمله روز دیگر طالوت بر مجمع یهود عبور نموده ، روغن قدس در غَلیان آمد، و اشموئیل مقداری از آن روغن بر سر طالوت ریخته او را تهنیت منصب سلطنت گفت ، و مقارن آن حال تابوت سکینه پیدا شد، و کیفیت وجه آن تابوت سکینه ، بطریق مختلف در کتب تواریخ سمت گزارش پذیرفته ، وراقم حروف خوفاً من الاطناب بر ایراد یک روایت قناعت مینماید. در بعضی از نسخ معتبره مسطور است که چون کفار عمالقه تابوت سُکینه را به دیار خود رسانیدند، آن را به بتخانه برده ، در زیر قدم صنمی نهادند، روز دیگر که بدان خانه درآمدند تابوت را بر سر آن بت یافتند، و از دیدن آن صورت متعجب شده ، بار دیگر تابوت رابرزمین افکندند و صنم را بر زبر آن نهادند، و پایهایش را بر تابوت دوختند، باز صباح پایهای بت را برزمین دیده ، و تابوت را بر فرقش مشاهده نمودند، سَکنه بتخانه کیفیت واقعه را به عرض پادشاه خود رسانیدند، بعضی حاضران گفتند ما با خدای بنی اسرائیل طاقت مقاومت نداریم ، پس آن تابوت را در مزبله یکی از قراء انداختند و تمام ساکنان آن قریه را در گردن علت ناسور پیدا شد، آن مردم عاجز گشته ، عجوزه ای از عجایز بنی اسرائیل بدیشان گفت علاج مرض شما آن است که این تابوت را به اسرائیلیان رسانید، آن جماعت سخن آن ضعیفه را بسمع قبول شنوده تابوت را برگردونی نهادند و گردون را بر دو بقر بسته ، راه بیت المقدس که وطن یهود بود روان کردند، ملائکه گاوان را براندند تا به زمین بنی اسرائیل رسید، القصه چون چشم اسرائیلیان بر تابوت سکینه افتاد، خوشحال و مسرور شده دل بر متابعت طالوت نهادند،و او را بر تخت سلطنت نشاندند، و نام طالوت به اعتقاد صاحب معالم التنزیل ، شاوک بود. و بروایتی که در روضةالصفا مذکور است ، بمشارک است ، زیرا که طالوت را طول قامت بود، و بروایت تحفةالملکیه بعد از فوت موسی بچهار صد و هشتاد و نه سال ، بسلطنت قیام نمود، و چون زمام مهام ذُریات یعقوب بقبضه اقتدار طالوت درآمد حاکم فلسطین که چند کرّت لشکر بر سر بنی اسرائیل آورده ، و مراسم قتل و غارت بتقدیم رسانیده بود عازم شد، و طالوت با هشتاد هزار نفر از یهود متوجه آن جانب گشته ، از آن جمله هفتاد و ششهزار کس از راه بازگشتند و سببش آن بود که تشنگی بر لشکر طالوت غلبه کرده بود، طالوت با ایشان گفت که چون به آب رسید زیاده از یک جرعه نیاشامید، و آن هفتاد و ششهزار کس بعد از وصول بشهر اردن تا فلسطین علی الاختلاف ، خلاف قول طالوت کرده ، هر چند آب بیشتر خوردند، تشته تر گردیدند، لاجرم مراجعت نمودند، و چهارهزارنفر دیگر در مرافقت طالوت طی مسافت فرمودند، جالوت با صدهزار سوار در برابر ایشان آمد. و بنی اسرائیل افغان : لاطاقة لناالیوم بجالوت و جنوده ، برآوردند، و اکثر بصوب هزیمت شتافتند، بلکه زیاده از سیصد و سیزده کس دیگر نماند، و ایشان از سبطیهودا با دوازده پسر، یا هفت کس داخل آن لشکر بودند، و در تاریخ طبری مسطور است که در وقتی که طالوت متوجه حرب جالوت شد، اشموئیل زرهی تسلیم او کرده گفت این جبه بر قد هر کس راست آید، کشنده جالوت خواهد بود، و چون هر دو لشکر نزدیک یکدیگر رسیدند، طالوت فرمود تا ندا کردند که هر کس بر قتل جالوت اقدام نماید،ملک او را در ملک شریک ساخته دختر خود را به وی دهد، و چون داود بحسب سن و جثه خردترین اولاد ایشان بود این ندا شنود، به اخوان خود گفت چرا بمقاتله جالوت نمیروید تا بدین شرف که معین کرده اند برسید، ایشان از این امر استبعاد نمودند و گفتند که هیچکس را طاقت مقاومت با جالوت نیست ، داود گفت من با او مبارزت نمایم ، و او را بقتل رسانم ، آنگاه نزد طالوت به قبول قتل جالوت زبان گشاد، طالوت آن جناب را حقیرالجثه دید،گفت این مهم مشکل که بر دست تو گشاید، گفت امتحان فرمای ، طالوت آن زرهی را که اشموئیل داده حاضر ساخت ، بر قد آن جناب راست آمد، طالوت دانست که کشنده جالوت او خواهد بود، لاجرم او را بر حرب جالوت تحریض فرمود، و به ازدواج یکی از بنات خود و شرکت در امر سلطنت وعده داد، فرمود تا اسب و سلاح مناسب آوردند و تسلیم داود نمودند، آن جناب فرمود که مرا بدین اشیاء احتیاجی نیست ، و من به همین فلاخن که در دست دارم ، با جالوت مقاتله خواهم کرد. نقل است که قبل از مقاتله ، بر داود بعضی علامات ظاهر شد که دلالت بر آن می کرد که جالوت بر دست او مقتول خواهد شد. بنابرآن در آن روز بقبول آن امر خطیر مبادرت فرمود، یکی از آن علامات آن بود که در آن روز از سنگی آوازی شنود که ای داود مرا بردار که من حجر موسی ام که اعدای خود را بواسطه من بقتل رسانید و از سنگ دیگر صدائی بگوش او رسید که من حجر هارونم که فلان دشمن خویش را بسبب من از پای درآورد، و همچنین از حجر دیگر مسموع او شد که من سنگ داودم که جالوت را بوسیله من خواهی کشت ، و داود آن سنگها را برداشته در توبره انداخته ، هر سه سنگ بیکدیگر متصل شده ، و قولی آنکه اشموئیل با داود علیهما السلام ملاقات کرده ، و از وی تفتیش احوال نمود، گفته بود که جالوت بر دست تو مقتول خواهد شد. القصه چون داود باجامه پشمین و فلاخن و توبره ای که سنگ در آنجا بود، در برابر جالوت رفت ، جالوت را از ضعف و حقارت قامت داود، آنچنان تعجب نموده ، پرسید که به چه کار آمده ای ،داود گفت : آمده ام تا ترا بقتل رسانم. جالوت آغاز تمسخر و استهزا کرد، و داود آن سنگ را که بهم اتصال یافته بود در فلاخن نهاد، و به جانب جالوت انداخت ، آن سنگ نیز در فضای هوا سه پاره شد، و یک سنگ بر پیشانی جالوت رسید، و آن دو حجر دیگر یکی بطرف میمنه رفت ، وآن جماعت را که در جانب میمنه بودند پریشان ساخت ، ویک حجر به جانب میسره افتاد، و آن جماعت را پریشان کرد، جالوت از اسب درافتاد، و سپاهش منهدم شدند، و بنی اسرائیل آغاز قتل و غارت نمودند، داود سر جالوت رابریده بنظر طالوت رسانید. بصحت پیوسته که نسب جالوت به عملیق بن عاد میرسید. و نامش کلیاد، و آن کافر متهور بعظم خلقت موصوف بود، چنانچه خودی که بر سر خود مینهاد سیصد رطل وزن داشت. القصه چون طالوت مظفر و منصور به بیت المقدس رسید، داود نزد او رفت که طالوت بمواعید خود وفا نماید، نخست از قبول آن امر ابا نموده بالاخره بنا بر استمداد اشموئیل و علماء بنی اسرائیل ، یکی از بنات خود را در سلک ازدواج او کشید، و محبت آنجناب در دل خاص و عام قرار گرفت ، و از این جهت نائره رشک و حسد در دل طالوت اشتعال پذیرفته ، در خاطرگذرانید که رشته حیات جناب نبوی را بریده ، او را هلاک سازد، اما چون اشموئیل در قید زندگانی بود، ضمیر خود را ظاهر نمیساخت ، بعد از فوت اشموئیل ، طالوت قصدداود کرده ، داود وقوف یافت ، با منکوحه خویش که دختر طالوت بود، به موجب کلمه الفرار مما لایطاق عمل فرموده ، طالوت در طلب داود مبالغه نمود، علمای بنی اسرائیل زبان طعن بر او دراز کردند، و طالوت بقتل علما مثال داد، بعد از چند گاه از خواب غفلت بیدار شد، و بر قبایح احوال خود مطلع شده ، فرمود که عالمی بیاوریدکه از وی بپرسم که توبه من بکدام عمل خیر درجه قبول مییابد، و چون تمامی علمای بنی اسرائیل را بفرمان او کشته بودند، هیچکس نیافتند که به حل مشکل او قیام نماید. بالاخره ، حاجب ، طالوت را بعجوزه ای مستجاب الدعوه نشان داد، طالوت آن ضعیفه را طلبیده ، بزبان تضرع و زاری پرسید که چه کنم که توبه من قبول درگاه احدیت گردد. عجوزه گفت مرا مهلت ده تا بزیارت یکی از انبیا رفته حاجت ترا عرض نمایم ، و آنچه بر من ظاهر شود با تو بگویم. آنگاه آن ضعیفه بسر قبر یوشع یا الیسع، یا اشموئیل رفته ، و نماز گزارده و عرض نیاز نموده و در خواب شده ، آن پیغمبر را در خواب دیده که با اومیگوید: توبه طالوت وقتی قبول می افتد که با ده پسرخود بجهاد جباران رود، و چندان حرب نماید که نخست اولاد او بتمام در نظرش شهید شوند. و خود نیز دست از جنگ باز ندارد، تا بدرجه شهادت رسد. چون آن ضعیفه ازخواب درآمده ، کیفیت واقعه را با طالوت عرض نموده ، طالوت اولاد خود را طلبیده ایشان را با خود موافق ساخته ، و بحرب آن جماعت کفار کوشیده ، تا آن زمان که پسران او جمله شهید شدند. آنگاه حرب مینمود تا او هم شهید شد. مدت عمرش بروایت تحفةالملکیة، پنجاه و دو سال بود. و زمان اقبالش را از دو سال تا چهل سال گفته اند. واﷲ اعلم. ( حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 42 ). در مجمل التواریخ والقصص کیفیت پشیمانی طالوت را از قبایح اعمال و تصمیم او به توبه و انابت بدین طریق آورده که طالوت زنی عالمه را بحاجبی داد تا بکشد، نکشت ، و نگاهش همی داشت. بعد از مدتی طالوت پشیمان شد، و کسی را می طلبید که از وی بپرسد که توبه وی چیست ، کس را نیافت ، حاجب آن زن را بیاورد، و بپرسید، گفت مرا به گورپیغامبری برید تا دعا کنم و او زنده شود و بگوید، پس او را به گور اشموئیل آوردند، زن دعا کرد، اشموئیل سر از گور برآورد، گفتا توبت طالوت چیست ، گفت آنکه با دوازده پسر به حرب جباران رود تا کشته گردد. پس طالوت همچنان کرد و به حرب رفت تا شهادت یافت. و داودرا پادشاهی مستخلص گشت. ( مجمل التواریخ والقصص ص 208 ). و نیز در کتاب مزبور گوید: دِرع پیغمبر، یکی ذات القصول نام و دیگری الفضة، و آن زره داود بود علیه السلام که روز حرب طالوت پوشیده بود. ( مجمل التواریخ والقصص ص 263 ).

معنی کلمه طالوت در فرهنگ فارسی

ابن عبدالله ابن محمد بن علی (ع ) بن ابی طالب بن سوید تکریتی محدث ( و. ۶۸۳ - ف. ۷۳۳ ه.ق . ). وی از عمر بن قواس سماع و نقل حدیث کرده ( دررالکامنه لغ. ).
نوعی نبیذ است بنام : نهر طالوت

معنی کلمه طالوت در فرهنگ اسم ها

اسم: طالوت (پسر) (عبری) (تاریخی و کهن) (تلفظ: talut) (فارسی: طالوت) (انگلیسی: talut)
معنی: معرب از عبری نام سرداری از بنی اسرائیل

معنی کلمه طالوت در دانشنامه آزاد فارسی

(یا: شائول) در قرآن، مردی از بنی اسرائیل،و پادشاه آن ها. در قرآن به زندگی شخصی او اشاره نشده است و فقط به جنگ او با جالوت و غلبۀ داود بر جالوت اشاره رفته است (← جالوت). نام طالوت در آیات ۲۴۸ و ۲۵۰ سورۀ بقره و قصۀ وی در آیات ۲۴۷ تا ۲۵۲ همین سوره آمده است. مفسران طالوت را لقب شائول، نخستین پادشاه بنی اسرائیل، دانسته اند که به دلیل بلندی قامتش به طالوت مشهور شد.

معنی کلمه طالوت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در میان بنی اسرائیل رهبری پدیدار شد که آنها را متحد ساخت و زیر یک پرچم گرد آورد.وی از سوی پیامبر زمانش (اشموئیل) بنا به وحی یا الهام، به فرماندهی و سروری قوم بنی اسرائیل منصوب شد، و او را نخستین پادشاه بنی اسرائیل می دانند. وی در تاریخ یهود به نام «شائول» معروف بوده و قرآن او را «طالوت» نامیده است.
"طالوت" اسم عجمی (غیر عربی) (عبری یا سریانی) و "عَلَم" است و در لغت به معنی مطلوب بوده و نام "شاؤل بن قیس" از نوادگان بنیامین فرزند حضرت یعقوب(ع) می باشد، وی اولین پادشاه بنی اسرائیل است که در بعضی علوم متبحر بوده و دارای جثه ای بزرگ، خوش هیکل، قوی، قهرمان و شجاع بوده است.
نام طالوت دو بار در قرآن آمده است، وی ابتدا شهرتی نداشت و در مصر با پدرش در یکی از دهکده های ساحل رود خانه زندگی می کرد. نقل است بنی اسرائیل بعد از در گذشت موسی (ع) مرتکب گناهان شده و از فرمان خدا، سر پیچی می کردند، خداوند به همین جرم شخصی به نام جالوت را بر ایشان مسلط ساخت، وی بنی اسرائیل را آزار می داد و آن ها را از سرزمین شان بیرون می کرد. احکام تورات را فرو می گذاشت از مردم باج می گرفت، سرانجام خداوند شمعون یا اشموئیل را بر بنی اسرائیل به پیامبری برگزید، بنی اسرائیل از او خواستند تا رهبر و امیری برای آنها انتخاب کند تا همگی تحت فرمان و هدایت او با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفتۀ خود را باز یابند.
یاد کرد قرآن از طالوت
اشموئیل با آنکه می دانست قوم او پیمان شکن هستند و از جهاد سر باز خواهند زد به فرمان خدا، طالوت را به فرماند هی آنان انتخاب کرد:
« وَقالَ لَهُم نَبیهُمْ اِنّ الله قَدْ بَعَثَ لَکمْ طالوتَ مَلِکاً ». «و پیامبر شان به آنها گفت خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث و انتخاب کرده است »
بنی اسرائیل که سابقۀ در خشانی در طول تاریخ زندگی شان نداشتند باز دست به بهانه جویی زدند و برای فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتی از نظر نسب و ثروت لازم می دانستند که در طالوت هیچ کدام یافت نمی شد.
نه از خاندان لاوی پسر یعقوب بود که سابقۀ نبوت داشتند و نه از خاندان یوسف و یهودا بود که سابقۀ حکومت داشتند، بلکه از خاندان بنیامین، مردی گمنام و تهی دست بود، بنابر این بنی اسرائیل اعتراض کردند که ما از او سزاوار تریم.
اشموئیل در پاسخ آنها گفت: «قالَ اِنَّ الله اصطَفاهُ عَلَیکم وَزادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلمِ وَالجِسمِ».
«گفت خدا او را بر شما بر گزیده و او را در علم و (قدرت) جسم وسعت بخشیده است ».
و در ادامه می گوید:
« اِنَّ ءایةَ مُلکهِ اَنْ یأتیکمُ التّابوتُ فیه سَکینَةٌ مِنْ رَبِکمْ ».
«نشانۀ حکومت او این است که صندوق عهد به سوی شما خواهد آمد (همان صندوقی که) در آن آرامش از پروردگار و...قرار دارد »
(منظور از تابوت یا صندوق عهد، همان صندوقی است که حضرت موسی (ع) در آن به رود نیل سپرده شد این صندوق در جنگها باعث قوت و آرامش بنی اسرائیل بود ولی مدتی بود که آن را از دست داده بودند). به هر حال بنی اسرائیل با آمدن صندوق عهد، فرمانروایی طالوت را (ظاهراً) پذیر فتند، طالوت فرماند هی سپاه را بر عهده گرفت و به جانب دشمن رفتند، اما برای امتحان سپاه خود و برای اینکه بفهمد چقدر از او اطاعت می کنند به ایشان گفت:
«اِنَّ اللهَ مُبْتَلیکمْ بِنَهرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی وَمَنْ لَمْ یطْعَمهُ فَاِنّهُ مِنّی اِلّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرفَةً بِیدهِ»
خداوند شما را به وسیله یک نهر آب آزمایش می کندآنها که به (هنگام تشنگی)از آن بنوشند از من نیستند و آنها که جز یک پیمانه با دست خود بیشتر از آن نخورند از من هستند.
اما قوم پیمان شکن بنی اسرائیل به محض رسیدن به آب تا رفع تشنگی از آن خوردند، به جز عدۀ قلیلی از ایشان که به عهد خویش وفا کردند، بنابر این طالوت اکثریت را رها کرد و با بقیه به سوی جالوت شتافت، در ادامه باز هم از آن تعداد کم، گروهی از کم بودن نفرات سپاه خود اظهار ناراحتی کردند ولی گروهی که ایمانشان قوی تر بود گفتند:«کمْ مِنْ فِئةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فئةً کثیرَةً بِاذنِ اللهِ ».«چه بسیار گروه های کوچک که به فرمان خدا بر گروه های عظیم پیروز شدند».
به هنگامی که آنها (لشکر طالوت و بنی اسرائیل ) در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و گام های ما را استوار بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان است.
به یقین خداوند چنین بند گانی را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد آنها کم و عدد دشمن زیاد باشد، لذا در آیه بعد می فرماید: آنها به فرمان خدا سپاه دشمن را شکست دادند و به هزیمت وا داشتند.
جمع کثیری از مفسران عدد یاران طالوت را در پیکار با جالوت با تعداد مهاجران و انصار با عدد یاران پیامبر(ص) در جنگ بدر و با شمار اصحاب امام زمان (عج) برابر دانسته و ۳۱۳ نفر بر شمرده اند.
ماجرای پادشاهی طالوت
طالوت مردی بلند قامت و تنومند و خوش اندام بود اعصابی محکم و نیرومند داشت از نظر قوای روحی نیز بسیار زیرک، دانشمند و با تدبیر بود بعضی علت انتخاب نام طالوت را برای وی همان طول قامت او می دانند ولی با این همه شهرتی نداشت و با پدرش در یکی از دهکده ها در ساحل رودخانه ای می زیست و چهار پایان پدر را به چرا می برد و کشاورزی می کرد. روزی بعضی از چهار پایان در بیابان گم شدند طالوت به اتفاق یکی از دوستان خود به جستجوی آنها در اطراف رودخانه به گردش در آمد این وضع تا چند روز ادامه یافت تا اینکه به نزدیک شهر"صوف" رسیدند. دوست وی گفت ما اکنون به سرزمین" صوف" شهر اشموئیل پیامبر رسیده ایم بیا نزد وی رویم شاید در پرتو وحی و فروغ رأی به گم شده خویش راه یابیم، هنگامی که وارد شهر شدند با اشموئیل برخورد کردند همین که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد میان دلهای آنان آشنایی بر قرار شد. اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند برای فرماند هی جمعیت تعیین شده هنگامی که طالوت سرگذشت خود را برای اشموئیل شرح داد گفت اما چهار پایان هم اکنون در راه دهکده رو به باغستان پدرت روانه هستند از ناحیه آنها نگران مباش ولی من تو را برای کاری بسیار بزرگتر از آن دعوت می کنم خداوند تو را مأمور نجات بنی اسرائیل ساخته است. طالوت نخست از این پیشنهاد تعجب کرد و سپس با خوش وقتی آن را پذیرفت اشموئیل به قوم خود گفت خداوند طالوت را به فرماندهی شما برگزیده لازم است همگی از وی پیروی نمائید و خود را برای جهاد با دشمن آماده سازید.
بنی اسرائیل که برای فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتی از نظر نسب و ثروت لازم می دانستند و هیچکدام را در طالوت نمی دیدند لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه می تواند بر ما حکومت کند ما از او سزاوار تریم؟! اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه می دید گفت خداوند او را بر شما امیر قرار داده و شایستگی فرماند هی و رهبری به نیروی جسمی و قدرت روحی است که هر دو به اندازه کافی در طالوت هست و از این نظر بر شما بر تری دارد ولی آنها نشانه ای که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد مطالبه کردند.
«و قال لهم نبیهم إن آیة ملکه أن یأتیکم التابوت فیه سکینة من ربکم و بقیة مما ترک آل موسی و آل هارون تحمله الملائکة إن فی ذلک لآیة لکم إن کنتم مؤمنین».
اشموئیل گفت نشانه آن این است که تابوت (صندوق عهد) که از یادگارهای مهم انبیاء بنی اسرائیل است و مایه دلگرمی و اطمینان شما در جنگها بوده در حالی که جمعی از فرشتگان آن را حمل می نمایند به سوی شما باز می گردد و چیزی نگذشت که صندوق عهد بر آنها ظاهر شد آنها با دیدن این نشانه فرماند هی طالوت را پذیر فتند.
مبارزه طالوت و جالوت
...
[ویکی شیعه] طالوت اولین پادشاه بنی اسرائیل، از نسل بنیامین فرزند یعقوب(ع) بود. طالوت را اهل علم و دارای جسم قوی دانسته اند. طالوت با دستور الهی به عنوان پادشاه بنی اسرائیل انتخاب شد. قرآن داستان امتحان سپاهیان بنی اسرائیل توسط طالوت را نقل کرده است. حضرت داوود داماد طالوت بود.
طالوت که «شاؤل»، «شارک» و «ساوا» نیز خوانده می شود از نسل بنیامین فرزند حضرت یعقوب(ع) بوده است. از پدرش با نام های «قیس» و «امال» یاد شده است. برخی معتقدند طالوت را به جهت طول قدش طالوت نامیده اند.
نام طالوت تنها در دو آیه ۲۴۷ و ۲۴۹ سوره بقره آمده و داستان او نیز در ۶ آیه از همین سوره بیان شده است. قرآن طالوت را دارای علم و جسمی قدرتمند می داند. تورات نیز او را بلند قد و خوش اندام معرفی می کند. تورات از طالوت به نام شاؤل یاد کرده است. طالوت بیش از پنج قرن پس از حضرت موسی(ع) بود.
[ویکی اهل البیت] "طالوت" اسم غیرعربی (عبری یا سریانی) و "عَلَم" است. و در لغت به معنی مطلوب بوده و نام "شاؤل بن قیس" از نوادگان بنیامین فرزند یعقوب نبی علیه السلام می­باشد، وی اولین پادشاه بنی اسرائیل است که در بعضی علوم متبحر بوده و دارای جثه ای بزرگ، خوش هیکل، قوی، قهرمان و شجاع بوده است.
نام طالوت دوبار در قرآن آمده است، وی ابتدا شهرتی نداشت و در مصر با پدرش در یکی از دهکده های ساحل رودخانه زندگی می کرد، نقل است بنی اسرائیل بعد از درگذشت موسی علیه السلام مرتکب گناهان شده و از فرمان خدا سرپیچی می کردند، خداوند به همین جرم شخصی به نام جالوت را برایشان مسلط ساخت، وی بنی اسرائیل را آزار می داد و آن ها را از سرزمینشان بیرون می کرد. احکام تورات را فرو می گذاشت از مردم باج می گرفت، سرانجام خداوند شمعون یا اشموئیل را بر بنی اسرائیل به پیامبری برگزید،بنی اسرائیل از او خواستند تا رهبر و امیری برای آنها انتخاب کند تا همگی تحت فرمان و هدایت او با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خود را بازیابند.
اشموئیل با آن که می دانست قوم او پیمان شکن هستند و از جهاد سربازخواهند زد. به فرمان خدا، طالوت را به فرماندهی آنان انتخاب کرد: «وَقالَ لَهُم نَبیّهُمْ اِنّ الله قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالوتَ مَلِکاً»؛ و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث و انتخاب کرده است.
بنی اسرائیل که سابقه درخشانی در طول تاریخ زندگی شان نداشتند باز دست به بهانه جویی زدند و برای فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتی از نظر نسب و ثروت لازم می دانستند که در طالوت هیچکدام یافت نمی شد.
نه از خاندان لاوی پسر یعقوب بود که سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان یوسف و یهودا بود که سابقه حکومت داشتند بلکه از خاندان بنیامین مردی گمنام و تهی دست بود، بنابراین بنی اسرائیل اعتراض کردند که ما از او سزاوارتریم.
اشموئیل در پاسخ آنها گفت: «قالَ اِنَّ الله اصطَفاهُ عَلَیْکُم وَزادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلمِ وَالجِسمِ»؛؛ گفت خدا او را بر شما برگزیده و او را در علم و (قدرت) جسم وسعت بخشیده است.
و در ادامه می گوید: «اِنَّ ءایَةَ مُلکِهِ اَنْ یَأتیکُمُ التّابوتُ فیه سَکینَةٌ مِنْ رَبِکُمْ»؛ نشانه حکومت او این است که صندوق عهد به سوی شما خواهد آمد (همان صندوقی که) در آن آرامش از پروردگار و... قرار دارد.
[ویکی الکتاب] معنی طَالُوتُ: پادشاه و فرمانده ای در بنی اسرائیل که به فرمان الهی که توسط پیامبر زمانش ابلاغ شد منصوب گردید
معنی فَصَلَ بـِ: بیرون برد (عبارت "فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِـﭑلْجُنُودِ " یعنی طالوت سپاهیانش را (از مقرّشان)بیرون برد)
ریشه کلمه:
طالوت (۲ بار)
نام فرماندهی است که بر بنی اسرائیل از طرف خدا به واسطه بعضی از پیامبران آنها، تعیین گردید. نامش دوبار در قرآن مجید آمده است . مجمل قصه او در قرآن در آیات فوق به قرار ذیل است: گروهی از بنی اسرائیل به پیامبرشان گفتند پادشاه و فرماندهی برای ما تعیین من تا تحت فرمان او در راه خدا جهاد کنیم. فرمود: شاید در صورت وجوب قتال از آن سر پیچید. گفتند: چرا جنگ نمی‏کنیم حال‏آن که از دیارمان رانده و از فرزندانمان دور افتاده‏ایم... پیامبرشان گفت: خداوند طالوت را برای شما فرمانده معین کرده، گفتند: از کجا او لیاقت این کار را دارد؟ ما به این کار از او سزاوارتریم. و او ثروتمند هم نیست! پیامبر فرمود: خدا او را برگزیده و او را از حیث وجود و بدن توانا و از حیث دانش وسعت داده است... و دلیل حکومت او آن است: تابوت عهد که شما را در آل هارون است پیش شما آید (و چون تابوت عهد را دیدند به حکومت طالوت خاضع شدند). طالوت با لشکریان خویش برای جهاد بیرون شد و در نهری لشکریان خویش را امتحان کرد. بالاخره در جهاد پیروز شد و داود که جزء لشکریان او بود، جالوت فرمانده دشمن را کشت. در مجمع فرموده: طالوت از اولاد بنیامین بن یعقوب بود، نه از خانواده نبوت بود و نه پادشاهی که نبوت در خانواده لاوی بن یعقوب و حکومت در خانواده یهودا بن یعقوب بود. و طالوت را به واسطه طول قامتش طالوت گفته‏اند. ولی این در صورتی است که بگوئیم طالوت عربی است راغب تصریح کرده که آن اسم عجمی است. در تورات فعلی در کتاب اول سموئیل باب 10 به بعد این داستان نقل شده ولی اسم فرمانده منصوب شاول است. در المنار گفته: ظاهراً طالوت معرب شاول است هر چند در لفظ از آن بعید می‏باشد و گفته‏اند که طالوت لقب شاول است به واسطه طول قامتش. که در کتاب اول سموئیل هست که تمام بنی اسرائیل در طول قامت فقط به شانه او می رسیدند. ولی اعتراض شده که طالوت غیر منصرف است و این بر خلاف لقب بودن و عربیّت می‏باشد. از محمد عبده نقل کرده که گفته: اسم او طالوت بوده در تورات بی جا شاول گفته شده و اعتمادی بر آن نیست. در مجمع فرموده: گفته‏اند اسم آن پیامبر که طالوت را معرّفی کرد شمعون و به قولی یوشع بن نون و به قولی اشموئیل که با عربی اسمعیل است، بود و قول اخیر از حضرت باقر علیه السلام مروی است. المنار:یوشع بودن را انکار کرده که قضیّه در عصر داود بوده و یوشع در زمان موسی زندگی می کرده است. عیاشی از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده: پادشاه در آن زمان قشون را اداره کرده و لشکر کشی می‏کرد و پیغمبر امر او را اقامه کرده و از خداوند خبر می‏داد. کوتاه سخن آنکه: بنی اسرائیل در عهد سموئیل که همان اسمعیل باشد سر از شریعت موسی بر تافتند در نتیجه زبون و ضعیف شدند، فلسطینیان بر آنهارا بیرون راندند و ظاهراً فرزندانشان را به اسارت گرفتند «اُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ اَبْنائِنا» آنها چاره‏ای جز جنگ نداشتند، لذا از اسمعیل خواستند فرماندهی بر آنها نصب کند و او طالوت را تعیین نمود،آمدن صندوق عهد سبب شد که حکومت او را بپذیرد و او در لشکر کشی خود پیروز شد «فَهَزَمُوهُمْ بِاِذْنِ اللّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ».

جملاتی از کاربرد کلمه طالوت

گفت: إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بفتح غین قراءة ابن کثیر و نافع و ابو عمرو است، و بضم غین قراءة باقی، بضم اسم است و بفتح مصدر، بضم پری دست است و بفتح بر کشیدن آن یک بار، پس چون بآن جوی رسیدند، روز گرم بود و ایشان سخت تشنه، در آب افتادند و دهن بر آب نهادند و فرمانرا خلاف کردند، مگر اندکی ازیشان، و آن اندک سیصد و سیزده بودند، عدد مرسلان از انبیاء و عدد مجاهدان روز بدر. براء عازب گفت: قال لنا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم یوم بدر «انتم الیوم علی عدد اصحاب طالوت حین عبروا النهر»
خیلِ طالوت را سکینهٔ حلم اُمّتِِ نوح را سفینهٔ علم
طالوت گفت آری دهم، و دختر خویش نیز در حکم تو کنم، اما نشان راستی تو آنست که این درع درپوشی، که اشمویل بمن داد و گفت قاتل جالوت اوست که این درع ببالای وی راست بیاید. داود آن درع در پوشید و ببالای وی راست آمد. طالوت بدانست که جالوت بدست وی کشته شود، رفتند وصف بر کشیدند و داود برابر جالوت بایستاد و نزدیک در شد، جالوت گفت چه آورد ترا ای شقی بنزدیک من؟ داود گفت بدان آمدم تا ترا بکشم، جالوت را از وی عجب آمد این سخن، گفت ای عاجز تو مرا چون کشی؟ اگر خیو خود بر تو افکنم ترا غرق کند، و اگر سنان رمح خود بتو باز نهم ترا پست کنم، اینک هشتصد رطل سنان رمح منست. داود گفت من ترا خواهم کشت، تو آنچه خواهی میگوی. آن گه سنگ که داشت در مقلاع نهاد و بانداخت، رب العزة جل جلاله باد را بیاری وی فرستاد تا سنگ در هوا بسه پاره شد، یکپاره از آن بر وی جالوت رسید بر دامن مغفر وی. و بر پیشانی او جوهری بود، یاقوت سرخ که می‌درخشید، آن سنگ یاقوت را و سر او را گذاره کرد و از سر او بیرون گذشت.
قوله تعالی: وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ پیغامبر ایشان ایشان را گفت إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ نشان ملک او بر شما أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ آنست که تابوت آید بشما، فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ در آن تابوت سکینة از خداوند شما، وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی‌ وَ آلُ هارُونَ چیزی که مانده از آنچه از آل موسی و از آل هارون باز ماند تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ فریشتگان آن را بردارند و آرند، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ در آن نشانیست شما را که ملک طالوت باذن خداست و رضا و اصطفاء او، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۲۴۸) اگر گرویدگانید، دانید که چنین است.
و قیل هما اسمان اعجمیان مثل طالوت و جالوت و هاروت و ماروت و علّة منع الصرف فیهما العجمة و التّعریف و الاظهر ان یکونا اعجمیین فلا یشتقّان و لا یوزنان.
وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ و گفت ایشان را پیغامبر ایشان، إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً اللَّه شما را طالوت بپادشاهی برانگیخت، قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا گفتند طالوت را بر ما ملک چون بود؟ «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ» و ما سزاوارتریم بملک ازو، که او نه از سبط نبوت است نه از سبط ملک، وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ و فراخی مال ندادند او را، قالَ جواب داد پیغامبر ایشان را، و گفت: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ اللَّه او را بر شما ملک را برگزید وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ و وی را افزونی داد در دانش و در قد و بالا، وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ و اللَّه ملک خویش او را دهد که خود خواهد وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ و خدای فراخ توانست و دانا.
یحیی بن عبدالطیف قزوینی گوید: «بهمین ولایت بسیار در حکم آورد و پسر بخت النصر را از بابل معزول کرد و کیرش از اسباط (نوادگان) جاماسب بن لهراسب (را) که مادرش از یکی از انبیای بنی اسرائیل بود به عوض بفرستاد و بفرمود تا جمله بنی اسرائیل را به بیت‌المقدس آورد و کسی که ایشان خواهند بر سر ایشان گمارد، و کی‌رش ایشان را جمع کرد و دانیال پیغمبر علیه السلام را به اتفاق ایشان ریاست بنی‌اسرائیل و ملکی شام داد و ایشان‌را باز به مقام خویش گسیل کرد… و مادر بهمن از اولاد طالوت بود».
جرعه‌یی طالوت بد اندیش را جرعه‌یی فرعون کافر کیش را
بر اساس کتاب سموئیل ۱:۲۰ حنا نام سموئیل را در رابطه با اینکه خداوند دعای او را شنید انتخاب کرد. ریشه نام سموئیل از ریشه عبری شماع به معنی شنیدن است. نام سموئیل همچنین دارای ریشه مشترکی با نام عبری طالوت (شائول) است.