غازان

غازان

معنی کلمه غازان در لغت نامه دهخدا

غازان. ( اِخ ) فرزند ارغون بن اباقابن هولاکوبن تولوی بن چنگیز، هفتمین ایلخانان مغولی ( از هلاکو ببعد ) ایران است که از سال 694 تا سال 703 هَ. ق. فرمانروای کشور ایران بوده است. غازان خان در زمان ایلخانی ارغون خان از طرف پدر مأمور اداره امور خراسان و ری و قومس گردید. در سال 687 امیر نوروز که از طرف ارغون خان به نیابت غازان معین شده بود از سوء رفتار ارغون خان با بوقا سردار بزرگ مغولی در زمان ایلخانی وی و کشتن بوقا و برآوردن و برکشیدن سعدالدوله یهودی سخت برآشفت. و بسیاری از امرای خراسان را بر ضد غازان پسر ارغون با خود همدست کرد و در 27 ربیعالاول که غازان در حدود کشف رود اقامت داشت بر سر او تاخت و او را به طرف مازندران منهزم کرد، غازان پس از جمع سپاهی درربیعالاَّخر همان سال به جنگ او برگشت ولی این بار هم در نواحی رادکان از امیر نوروز شکست خورد. وصول خبرشکست غازان بر ارغون گران آمد و جمعی را برای سرکوبی او مأمور خراسان کرد. امیر نوروز تاب مقاومت در خود ندید و به ترکستان گریخت و غازان به هرات آمد و در سال 689 هَ. ق. مجدداً بر خراسان استیلا یافت. امیر نوروز در ترکستان به خدمت قیدو خان رسید و او را به گرفتن خراسان تشویق کرد و لشکریانی فراوان در حدود30000 نفر از او گرفت و در سال 690 به خراسان آمد وغازان از پیش این سپاه عقب کشید ولی چون لشکریان قیدو به مردم خراسان صدمات بسیار زدند اهالی بوسیله دستبرد و تعرض شبانه بسیاری از آن جمع را کشتند و همین مسئله باعث بروز کدورت بین امیر نوروز و سران مغولی آن اردو گردید و چون ارغون نیز در این ایام وفات یافت امیر نوروز صلاح خود را در طلب عفو از غازان دیده در سال 693 به خدمت غازان آمد و مورد بخشایش و مرحمت شاهزاده قرار گرفت. بعد از فوت ارغون گیخاتو برادروی و عم غازان سمت ایلخانی یافت و در مدت ایلخانی او غازان کماکان در خراسان فرمانروا بود. ایلخانی گیخاتو بتقریب چهار سال بود و در ششم جمادی الاولی سال 694 بدست امرای بایدو خان به قتل رسید. بعد از وصول خبر قتل گیخاتو و جلوس بایدو غازان ابتدا این پیش آمد را به ظاهر چندان مورد اعتنا قرار نداد و امیر نوروزرا با اختیار کامل مانند پدر خود ارغون خان به حکومت خراسان برقرار کرد و خود سرگرم شکار شد. در این اثنا جماعتی از لشکریان گیخاتو که در مازندران اقامت داشتند به پناه او آمدند و غازان پس از مشورت با امیرنوروز به بایدو پیغام داد که شخصاً عازم ملاقات اوست و از خراسان به طرف دامغان حرکت کرد. غازان ابتدا خیال جنگ با بایدو را نداشت و به همین جهت بیش از 6000 نفر همراه او نبود ولی امیر نوروز به او فهماند که امرای بایدو چون از سطوت و قدرت او بیم دارند بایدورا که مردی ضعیف النفس است به ایلخانی برداشته اند تا مطابق میل خود چرخ امور مملکتی را بگردانند و به او دستور داد که فرستادگانی پیش بایدو فرستاده تقاضای ملاقات خصوصی بکند و نیات حسنه و خیرخواهی خود را به او پیغام دهد و به او خاطر نشان کند که چون در یاسای چنگیزی قتل شاهزادگان خاندان سلطنتی بدست غیر ایشان حرام و قاتل مستوجب عقوبت است بایدو باید قاتلین گیخاتو را دستگیر و به سزای حرکت زشتی که مرتکب شده اند برساند. فرستادگان غازان در نزدیکی قزوین با رسولانی که از جانب بایدو عازم خدمت غازان بودند مصادف شدند و ایشان از طرف ایلخان مأمور بودند که به غازان بگویند که بایدو مایل به ایلخانی نبوده ولی چون در موقع قتل گیخاتو غازان در اردو حضور نداشته ، امرا و خوانین و نوینان برای جلوگیری از هرج و مرج او را متفقاً به این مقام اختیار کرده اند، در این صورت صلاح غازان در این است که بیهوده سپاهیان خود را فرسوده نکندو به خراسان برگردد. غازان که جمعیت زیادی همراه خود نداشت مصمم برگشت شد ولی امیر نوروز او را از این حرکت منع نمود و گفت که چون مرگ مقدر است بهتر آن است که مرد جان خود را با تحصیل افتخار معاوضه کند و به نیکنامی عمر را به پایان رساند. غازان بر اثر ترغیب امیر نوروز دل به دریا زد و 6000 نفر سپاهیان خود را ما بین سران سپاه خویش تقسیم کرد و در صورت فتح وپایداری به هر یک از ایشان تسلیم حکومت یکی از ولایات ایلخانی را وعده داد و با قوت قلب به طرف آذربایجان حرکت کرد. بایدو در هشت رود آذربایجان خبر حرکت غازان را به قصد قتال شنید و چاره ای جز آن ندید که اردویی برای جلوگیری او بفرستد. جنگ اردوی طرفین در 5 رجب سال 694 هَ. ق. واقع شد و چون بایدو دانست که شکست خواهد خورد از در صلح درآمد و غازان درخواست او راپذیرفت و قرار شد که او و بایدو بی واسطه غیر ملاقات کنند و مطالب خود را مستقیماً به یکدیگر بگویند. درساعت مقرر غازان و بایدو هر کدام با جمعیتی از سپاهیان و امرا به ملاقات هم شتافتند و یکدیگر را در آغوش کشیده وعده دادند که بعدها به لشکرکشی اقدام نکنند و به عادت مغول کاسه گرفتند و مقداری طلا در شراب حل کرده غازان و بایدو و جمیع امرا از آن نوشیدند جز امیر نوروز که به علت ایمان به اسلام از نوشیدن آن عذر خواست. در این ملاقات چنین مقرر شد که بایدو کرمان و عراق و فارس را که در عهد ارغون خان ضمیمه قلمرو اوبوده به پسرش غازان واگذارد و مأمورین عایدات املاک آن ممالک را به خزانه غازان ارسال دارند و روز بعدبایدو مجدداً تاجگذاری کند و به وسیله جشن و شادی عظیمی رفع غائله به عموم اعلام گردد. با وجود این قرارداد لشکریان و امرای طرفین هیچکدام آسوده خاطر نبودند و مترصد آنکه خصم را غافل گیر و کار را یکسره کنند. و از این حال که معلوم بود مآلی ثابت ندارد، بیرون آیند هنگامی که غازان و بایدو بترتیب تقسیم ممالک بین خود اشتغال داشتند جماعتی از لشکریان مقیم بغداد و موغان به کمک بایدو رسیدند و امرای او این پیشامد را موقعی مناسب جهت حمله به غازان و یاران او پنداشتند و بایدو را به این قصد تحریک کردند ولی او زیر این تکلیف خائنانه نرفت و غازان چون از کثرت لشکر بایدو هراس داشت مصمم بازگشت شبانه به طرف خراسان شد و هر قدر بایدو سعی کرد که او را به میهمانی دیگری بپذیرد به مصلحت دید امیر نوروز برای ملاقات بهانه تراشیدو شبانه از راه دره قزل اوزن خود را به زنجان رساندو امیر نوروز و بعضی دیگر از سران سپاهی خود را جهت گرفتن فرمان حکومت عراق و فارس در اردوی بایدو گذاشت ، و از راه رسولی پیش بایدو فرستاد و پیغام داد که چون امرای ایلخانی آغاز عصیان کرده بودند او بی اجازه بایدو مراجعت کرده و چون میل دارد که همواره طریق مسالمت مفتوح ماند ایلخان باید چنانکه تعهد کرده بزودی فرمان حکومت ولایت متعلق به ارغون خان را همراه امیر نوروز بفرستد. بایدو در جواب غازان اظهار تواضع کرد و امر داد که حاصل املاک فارس را به خزانه او بفرستند ولی امیر نوروز و امرای دیگر غازان را اجازه مراجعت نداد و با ایشان بر ولایت شرویاز ( محل سلطانیه ٔحالیه ) آمد و آن جماعت را محبوس کرد و معرض انواع تهدید قرار داد ولی با هیچ نوع تهدید و تطمیع نتوانست دل ایشان را از غازان برگرداند بلکه برخلاف امیر نوروز و امرای دیگر غازانی با امیر طغاجار که امتحانات بسیار بد از سستی عهد خود نسبت به مخدومین خویش داده بود در خفیه ساختند که بساط سلطنت بایدو را به اتفاق برچینند و معاً بخدمتگزاری غازان و در رساندن او به سلطنت کمر همت ببندند. طغاجار به سهولت این تکلیف را پذیرفت و امیر نوروز به مکر پیش بایدو قسم یاد کرد که اگر ایلخان او را رخصت مراجعت دهد غازان را دست بسته به خدمت او بیاورد. بایدو پذیرفت و امیر نوروز نجات یافته به سرعت خود را به خدمت غازان رساند و شرح واقعه و مواضعه با طغاجار را به اطلاع او رساند.

معنی کلمه غازان در فرهنگ فارسی

شهر و مرکز ایالتی در روسیه در ۱۲٠٠ متری جنوب شرقی لنین گراد واقع بر ساحل گارانسکی و دارای ۴٠۶۶٠٠ تن سکنه .
نام رودی در سر راه تهران به مازندران نزدیک بفیروزه کوه

معنی کلمه غازان در فرهنگ اسم ها

اسم: غازان (پسر) (مغولی)
معنی: قازان، پادشاه مغولی ایران

معنی کلمه غازان در دانشنامه عمومی

غازان (بلخ). غازان یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بلخ واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه غازان

پادشاه وقت غازان را اگر بینی بگو کای همه ایام تو میمون تراز روز ظفر
اسماعیل شنب غازانی در سال ۸۵۶ ه‍.ق در تبریز متولد شد. او از سادات شنب غازان بود.
قدوه و عمدهٔ شاهان جهان غازان را از پریشانی این ملک بده آگاهی
سرور خیل غازیان غازان بر سر دشمنان دین تازان
یا به سوی بارهٔ استخر تازد جم شید یا به سوی‌ کشور تبریز غازان می‌رسد
سلطان محمد خدابنده - اولجایتو (به مغولی: ᠦᠯᠵᠡᠢᠲᠦ ᠺᠬᠠᠨ, Өлзийт Хаан) هشتمین سلطان از سلسله ایلخانان بود که از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه‍.ق بر ایران حکمرانی کرد. وی پسر ارغون (چهارمین ایلخان مغول) و برادر غازان (هفتمین ایلخان مغول) بود.
جای بومان بود تا در پنجهٔ غازان فتاد زین ملک آسایشی درکشور ویران فتاد
ابوالفتح فتحعلی شاه غازی که غازان ملکست و قاآن ‌کشور
شد از نواحی غزنین شه جهان غازان بسوی خلد که باد انجهان ازینش به
آخینی یا آخونی، یکی از محله‌های تبریز در شمال غرب این شهر است که پیش از این، یکی از روستاهای پیرامون این شهر به حساب می‌آمد. این محله در همسایگی حکم‌آباد، شنب غازان و قره آغاج واقع شده و در گذشته دارای باغات و و کشتزارهای فراوان بود که در حال حاضر بیشتر آن‌ها تخریب شده‌اند.