معنی کلمه زبانا در لغت نامه دهخدا
از منازل که برین چرخ برین دارد جای
آنچه نحسست همین است که گفتم حاشاک
شوله و اخبیه و نثره و صرفه دبران
بلده و ذابح واکلیل و زبانا و سماک.خواجه نصیر ( از کاشفی در لوایح ).هنگام حلول قمر در زبانا از منازل برج میزان... صالح است برای ساختن نبیذ و نوپوشیدن... حذر کند از سفر دریا... ( از لوایح القمر کاشفی فصل سوم از خاتمه ). زبانا دو ستاره است بر دو کفه میزان هر دو از اکبر قدر ثالث ، عرب آن دو را واقع بر زبانای عقرب دانند یعنی بردو قرن او. ( تحفة الافلاک هدایت ص 431 ). رجوع به لوایح القمر کاشفی فصل 4 از خاتمه شود :
چارصفهای ملک در صفه های نه فلک
بر زبانا جای استسقای باران دیده اند.خاقانی.گریند بر تو جانوران تا بحد آنک
عقرب ز راه نیش و زباناگریسته.خاقانی.زان رمح مارسان زدم کژدم فلک
بیرون کند گره به زبانا برافکند.خاقانی.میزان چو زبان مرد دانا
بگشاده زبانه با زبانا.نظامی.ثریا چو در تاج مرجان صافی
زبانا چو در دیر قندیل راهب.حسن متکلم.رجوع به زبانان ، زبانی و زبانیان شود.