فارغ بال

معنی کلمه فارغ بال در لغت نامه دهخدا

فارغ بال. [ رِ ] ( ص مرکب ) فارغبال. آسوده خاطر :
کو ز شاه ایمن است و فارغ بال
شاه را بخت فرخ آمدفال.نظامی.رجوع به فارغ البال شود.

معنی کلمه فارغ بال در فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . فارغ البال ] (ص مر. ) آسوده - خاطر.

معنی کلمه فارغ بال در فرهنگ فارسی

( صفت ) آسوده خاطر .

جملاتی از کاربرد کلمه فارغ بال

هر که را شد دل اسیر زلف مه رویی دگر بسته دام بلا شد مرغ فارغ بال او
عقاب از عدل او با صعوه شد جفت ز شاهین کبک فارغ بال می خفت
گریه بس کرده‌ام ای جغد نشین فارغ بال که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب
چو روز سال هر یک سیصد و شصت مهیا کرد و فارغ بال بنشست
چنین تا کی پریشان حال گردیم بیا وحشی که فارغ بال گردیم
به قدر دستگه پامال حب مال خواهی شد اگر دستی نخواهی داشت فارغ بال خواهی شد
عاشق صاحب نظر از جا برد معشوق را بود فارغ بال یوسف تا زلیخا کور بود
به کام بخت فارغ بال بنشست به تخت جم به صد اقبال بنشست
دل که در سایه مژگان تو فارغ بال است گو ببین چشم بداندیش چه از دنبال است
مرغ فارغ بال بودم در هوای عافیت از کمین برخاست ناگه غمزهٔ صید افکنش