خار راه

معنی کلمه خار راه در لغت نامه دهخدا

خار راه. [ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مانع و حایل. ( آنندراج ). مزاحم. مانع. سد راه پیشرفت.

معنی کلمه خار راه در فرهنگ فارسی

مانع و حایل مزاحم

جملاتی از کاربرد کلمه خار راه

از خار راه من گل امید می دمد اکنون که همچو سیل به دریا روان شدم
توجهی که به اقبال خار راه درت گشایم از دل پرآبله هزار گره
مایه دار همتم گر خار ره گردد فلک می فروشم پا به خار راه و شهپر می خرم
می‌دهندش همچو مژگان جا به چشم خویشتن عاشقان گر خار راه عشق از پا می‌کشند
ز خار راه پر و بال می دهد سامان چو گردباد شود رهروی که تنهاگرد
کشید از قدمم خار راه او ایام چو شمع رفت برون جانم از کف پایم
هجوم خار به آتش چه می تواند کرد؟ عبث دل اینهمه از خار راه می لرزد
پرنیان است خار راه حجاز ذلت اندر طریق عشق اعزاز
حاجیان را کعبه چون میداد دست خار راه بادیه گل دسته بود
روی گندم گون او در چشم ماه خار راه کهکشان خواهد شکست