حاش
معنی کلمه حاش در فرهنگ فارسی
معنی کلمه حاش در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
حوش (۲ بار)
«حاشَ لِلّهِ» از مادّه «حشی» به معنای طرف و ناحیه است، و «تحاشی» به معنای کناره گیری می آید و مفهوم جمله «حاشَ لِلّهِ» این است که خدا منزه است، اشاره به این که یوسف(علیه السلام) بنده ای است پاک و منزه.
. حاش و حاشا هر دو کلمه استثناء است (اقرب) در المیزان گوید: از ادب مایّیون است که چون خواهند کسی را تبرئه کنند، ابتدا خدا را تبرئه و تنزیه میکنند سپس آن کس را که اراده کردهاند، زنان مصر چون خواستند یوسف را تنزیه کنند و بگویند: ما هذا بشراً، ابتدا خدا را تنزیه است و گفتند: حاش اللّه: پاکیزه است خدا، مثل آیه که پیش از آنکه شخص مورد نظر را نبرئه کند خدا را تنزیه کرده است . در کشّاف نیز قریب به این مضمون گفته است گرچه توضیح گفته است گرچه توضیح آن بروشنی المیزان نیست. طبرسی در مجمع درباره آیه اوّلی گوید: یعنی یوسف دور است از این اتّهام زیرا که از خدا میترسید و این قول بیشتر مفسّرین است که گفتهاند: این کلمه تنزیه یوسف از اتّهام است . بنابراین لام «للّه» برای علت و حاش به معنی فعل است و در آیه دوّم گفته: معاذاللّه ما در یوسف بدی ندانستهایم. مخفی نماند قول المیزان از هر حیث قانع کننده است. معنی آیهها چنین میشود: گفتند: از خدا به دور، این بشر نیست این فرشته بزرگواری است - گفتند: سبحان اللّه ما بر یوسف بدی ندانستهایم.
جملاتی از کاربرد کلمه حاش
شاهد خامی است جوش باده در آغوش خم حاش الله شکوه از ناسازی گردون کنم
مستی ما ز می عشق دلارام بود حاش لله که پی ساغر و پیمانه رویم
این نبودی از حسد یا بغض و کین حاش لله کی ملک هست اینچنین
جامی از خرقه پشمینه فقر آسودیم حاش الله که دگر ناز قصب باف کشیم
کزین دهر نااهل حاش الوجوه خری حر که یک نوبرم آرزوست
گفتم او را حاش لله این تساوی شرط نیست لاله هرگز کی کند رمحی و سوسن ناچخی
قبهٔ اسلام را هجو ای مسلمانان که گفت حاش لله بالله ار گوید جهود خیبری
گرنه چون من ز دردمندانی حاش لله، که درد من دانی!
تو چه از حکمت به دست آوردهای حاش لله، ار تصور کردهای
آنچه با من می کند چشم سیاهت با اسیر کافر اندر کافرستان حاش لله چون کند؟