بی غیرت

معنی کلمه بی غیرت در لغت نامه دهخدا

بی غیرت. [ غ َ / غ ِ رَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + غیرت ) ( در تداول عوام ) بی حمیت. ( آنندراج ). بی ناموس. بی شرف. نامرد و آنکه دارای غیرت و عصبیت نباشد. ( ناظم الاطباء ). بی رگ. که به ناموس خویش رشگن نبود. بی ناموس. بی رشگ. بی حمیت. بی نام و ننگ. بی عار و ننگ. بی عار. ( یادداشت مؤلف ): طَزِع ، طِزیع، طَسِع، طَسیع؛ بی غیرت. ( منتهی الارب ). بی غیرت در حق زن ؛ کَشخان. ( منتهی الارب ). || بی حیا. ( آنندراج ) :
اگر غیرت بری بادرد باشی
وگر بی غیرتی نامرد باشی.نظامی.رجوع به غیرت شود.

معنی کلمه بی غیرت در فرهنگ عمید

کسی که غیرت و تعصب ندارد.

معنی کلمه بی غیرت در فرهنگ فارسی

( صفت ) بیناموس بیشرف نامرد.

معنی کلمه بی غیرت در ویکی واژه

vigliacco

جملاتی از کاربرد کلمه بی غیرت

که آن بی غیرت و نادان دگر بار دوان از خانه بر دیو نگونسار
نه کم آزاریی بدان آیین که به بی غیرتی کشد در دین
رشته بی تابی غیرت اگر باشد رسا می توان بر چوب دست شانه شمشاد بست
ولی داماد بی غیرت بر آشفت جواب راستی با دخترش گفت
شبی غیرت ده روز بهاران نشاط افزای صبح با ده خواران
تو او را پاک دامان می نهی نام چه بی غیرت کسی ای بیخبر رام!
چرا بی غیرتی را کار فرمود نه آخر در جهان قحط زنان بود
خامش منشینید که از خامشی شمع پروانه بی غیرت ما روز به شب کرد
شاهدی از لطف و پاکی رَشکِ آبِ زندگی دلبری در حُسن و خوبی غیرتِ ماهِ تمام
حسن بصری رحمة اللَّه علیه هر گه که این آیت خواندی گفتی: هکذا غیرة من لا ایمان له. قیل کان عنینا و کان قلیل الغیرة و الحمیّة. عبد اللَّه عباس گفت: آسان فرا گرفتن عزیز این کار را نه از بی غیرتی بود بلکه امانت یوسف را معتقد بود و بر دیانت وی اعتماد داشت، دانست که هیچ سبب که موجب عار باشد از جهت یوسف حادث گشته نیست، آن گه زن خویش را گفت: «اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ» ای توبی الی اللَّه وسیله ان یغفر لک، «إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ» المذنبین. و قیل هو من قول الشاهد لیوسف و لراعیل و عنی بقوله وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ یعنی سلی زوجک ان لا یعاقبک علی ذنبک هذا. و در شواذ خوانده‌اند «یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا» بر فعل ماضی زن را می‌گوید یوسف ازین کار روی گردانید و آزاد و بی گناه گشت، تو گناه خویش را آمرزش خواه که گناه از تو بود «إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ». این همچنانست که مریم را گفت: «وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ» لانّها کانت من قوم کان فیهم قانتون فیهم رجال و نساء و کانت راعیل من قوم خاطئین فیهم رجال و نساء. کما قال لامرأة لوط «إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِینَ» یعنی من قوم فیهم رجال و نساء و الرّجال و النساء اذا اجتمعوا ذکّروا. و فی الایة دلیل علی انّه لم یکن فی شرعهم علی الزنا حدّ و ان کان محرّما حیث عدّه ذنبا.