بی عار. ( ص مرکب ) ( از: بی + عار ) بی ننگ. بی درد. آنکه از عار نپرهیزد. ( یادداشت مؤلف ). آنکه از هیچ عیبی ننگ نداشته باشد. ( ناظم الاطباء ). - امثال : زنهای طهران چقدر بی عارند دیزی بازاری وسمه میگذارند.( ازیادداشت مؤلف ). || باعار ( از اضداد است ) : جهان را فخر باشد خدمت من عار نی ایرا که من از گوهر و اصل و نژاد و فخربی عارم.سوزنی.رجوع به عار شود. - بی عار و بی کار ؛ ولگرد و بی نام و ننگ. - بی عار و ننگ ؛ که از عار و ننگ نپرهیزد. - || با عار و ننگ ( از اضداد است ). ( یادداشت مؤلف ). رجوع به عار و ننگ شود.
معنی کلمه بی عار در فرهنگ معین
[ فا - ع . ] (ص مر. ) کسی که از کارهای ناشایست ننگ نداشته باشد.
معنی کلمه بی عار در فرهنگ عمید
کسی که از هیچ عیبی ننگ نداشته و از کارهای ناشایست شرم نداشته باشد، بی ننگ.
معنی کلمه بی عار در فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که از کارهای ناشایست ننگ نداشته باشد بی ننگ .
معنی کلمه بی عار در ویکی واژه
کسی که از کارهای ناشایست ننگ نداشته باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه بی عار
ای بخوبی عارضت ماه چکل مه چه باشد آفتاب از تو خجل
هوشم سوی یار ناجوانمرد بماند بی عارض گلگونش رخم زرد بماند
چونان که نکردستم از بی لقبی عار فخری نکنم نیز به فَخرُ الشّعرایی
محمداسماعیل دولابی (زادهٔ ۱۲۸۲ در تهران - درگذشتهٔ ۹ بهمن ۱۳۸۱ در تهران) معروف به حاج اسماعیل آقا دولابی عارف اهل ایران بود.
بی عارض تو لاله چرا برروید بی قامت تو سرو چرا برخیزد
بی عارض چون سیم توام سنگی نیست زین آمدنم جز به تو آهنگی نیست
شب خوش مکن ای دوست که بر دلشدگان بی عارض چون روز تو شب خوش نبود
عارفان از نعمت دنیا و عقبی عاریند گر نباشد این دو ما را نیست عاری، گو مباش
میانگین باران سالیانه ان حدود ۲۳۳ میلیمتر است. البوعلایج علیا به سبب واقع شدن در جلگه خوزستان دارای خاک آبروفتی و نسبتاً مناسب برای رشد گیاهان گرمسیری است بهطوری که در فصول بارندگی در صورت نزول مناسب رحمت الهی دارای طبیعتی سرسبز میباشد. در منطقه البوعلایج علیا بهطور پراکنده درختان کُنار و گز وبرهان ومورد (یا کانیکارپوس) ونخل وکُر (یا بی عار) دیده میشود.
ندهد مه و مهر نور هرگز بی عارض چون تو مهربانی
چنین گفت کی قوم بی عار و ننگ که دارید با من در این دشت جنگ
آرایههای ادبی که به صنایع ادبی نیز معروف هستند عبارتاند از به کار بردن تکنیکها و فنونی که به زیبایی اثر ادبی بیفزاید. این آرایهها که به دو گروه بیان و بدیع تقسیم میشوند در طول تاریخ ادبیات فارسی پیشرفت کرده و تکمیل شدهاند. برخی از این آرایهها از شعر عربی عاریه گرفته شده و برخی دیگر توسط خود سخن سرایان پارسیگو ابداع شدهاند.
من که اهل قلم و دفتر و نردم، ز چه روی آشتی با پسری مشدی و بی عار کنم؟