تردماغ
معنی کلمه تردماغ در فرهنگ معین
معنی کلمه تردماغ در فرهنگ عمید
معنی کلمه تردماغ در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تردماغ در ویکی واژه
با نشاط، سرزنده.
جملاتی از کاربرد کلمه تردماغ
تردماغ شرم تحقیق خودیم ورنه می در ساغر آیینه نیست
به تردماغی زهاد و خندهٔ لب گور به شب نشینی بی باده و چراغ مزار
زان باده ای که ریگ روان تردماغ ازوست یک قطره درپیاله این بیدماغ ریز
گرچه می سازم جهانی را زصهبا تردماغ هر کجا سنگی است در کار سبویم می کنند
تردماغی ز گل کوزه چه سان خواهم یافت که ز خشکی نکند نشو و نما در کشمیر
بر که بندم تهمت دانش که جمعی بیخرد تردماغیهای مجنون اعتبارم کردهاند
اثر کرده سوداش در هر دماغ گل از باده رحمتش تردماغ
سر هر مو چراغان خیالم تردماغی بین نیم پروانه اما از شراب سوختن مستم
به غیر از بادهخوارانی که دایم تردماغ استند به دیگر مردمان هرگز دماغی تر نمیبینم
خضر هم با چشم دل از چشمه حیوان ندید تردماغیها که من از آب تاکی دیدهام