نشاط

معنی کلمه نشاط در لغت نامه دهخدا

نشاط. [ ن َ ] ( ع اِمص ) خوشی. شادمانی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کاغک. کروژ. ( فرهنگ اسدی ). خرمی. سرور. شادی. طرب. خرسندی. ( ناظم الاطباء ). سرزندگی. دل زندگی. زنده دلی. خوشدلی. هِزّه. رامش. اریحیت. مقابل کسل. ( یادداشت مؤلف ) :
رفیقا چند گوئی کو نشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه.رودکی.شادیت باد چندان کاندر جهان فراخا
تو با نشاط و راحت با درد و رنج اعدا.دقیقی.تا بمیری به لهو باش و نشاط
تا نگیرد ابر تو گرم خبک.خسروی.بدان تا بپوشند گردان سلیح
که بر ما سرآمد نشاط و مزیح.فردوسی.چو بشنیدبرزو به دل گفت زه
برآمد کمان نشاطم به زه.فردوسی.بفرمود کآرید پیشم سلیح
نشاید که جویم نشاط و مزیح.فردوسی.شبی که اول آن شب سماع بود و نشاط
میانه مستی و آخر امید بوس و کنار.فرخی.شور جهان به حشمت خواجه فرونشست
در هر دلی نشاط بیفزود وغم بکاست.فرخی.فرخی بنده توبر در تو
از نشاط تو برکشیده نهاز.فرخی.شطرنج فریب را تو شاه و ما رخ
مر اسب نشاط رارکابی یا رخ.عنصری.نوروز روزگارنشاط است و ایمنی
پوشیده ابر دشت به دیبای بهمنی.منوچهری.بلبلکان با نشاط قمریکان با خروش
در دهن لاله مشک در دهن نحل نوش.منوچهری.هر نشاطی را بخواه و هر مرادی را بجوی
هر وفائی را بیاب و هر بقائی را ببای.منوچهری.و نشاطی بر پای شد که گفتی دراین بقعت غم نماند. ( تاریخ بیهقی ص 276 ). چندین روز پیوسته نشاط و رامش بود. ( تاریخ بیهقی ص 378 ). به دلی قوی و نشاطی تمام کار پیش باید گرفت. ( تاریخ بیهقی ص 381 ).
دل درنشاط بسته و تن داده
گاهی به مهر و گاه به فروردین.ناصرخسرو.فکنده پهن بساطی به زیر پای نشاط
به عمر کوته و دور و دراز کرده امل.ناصرخسرو.تا زنده همیشه چون سواری
با بانگ و نشاط و شادمانی.ناصرخسرو.من این نشاط که دیدم ز خلق در غزنین
بدید خواهم تا روز چند در بغداد.مسعودسعد.هست از نشاط آمدن صبح

معنی کلمه نشاط در فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِمص . ) شادمانی ، خوشی ، سبکی .

معنی کلمه نشاط در فرهنگ عمید

۱. شادی، خوشی، خوشحالی.
۲. [قدیمی] میل، اراده.
۳. [قدیمی] سبکی و چالاکی.

معنی کلمه نشاط در فرهنگ فارسی

میرزا عبدالوهاب ملقب بمعتمد الدوله و متخلص به نشاط اصفهانی ( و. ۱۱۷۵ ه.ق. ۱۷۶۱ م .- ف. ۱۲۴۴ ه.ق .۱۸۲۸ م . ) شاعر عهد قاجاریه . وی از سال ۱۲۱۸ ه.ق . ببعد در تهران میزیست و در دربار فتحعلیشاه قاجار صاحبدیوانی رسائل را بعهده داشت . نشاط در خط و انشائ و اطلاع از فنون ادب مشهور بود. مجموعه آثارش بنام [ گنجینه ] شامل پنج [ درج ] حاوی منشات و قصاید و غزلیات و قطعات و مثنویهای دلکش چند بار بطبع رسیده . نشاط از جمله بزرگترین شاعران آغاز دوره قاجار است و اثرنهضت بازگشت ادبی در اشعار وی بکمال آشکار است .
شادمانی کردن، سبکی وچالاکی، شادی، خوشی، خوشحالی
۱ - ( مصدر ) سبکی وچالاکی یافتن برای اجرای امور.۲ - شادی یافتن .۳ - ( اسم ) سبکی چالاکی .۴ - شادی خرمی : چون ازنشاط نورتوکوران همی بیناشوند تاازخوشی راه تورهوارگرددلنگها. ( دیوان کبیر۱۸:۱ ) یانشاط چیزی کردن .میل شخص بدان کشیده شدن بدان رغبت داشتن : چون بگرمی رسیدتابش مهر برسرماروانه گشت سپهر مرغ باسایه همنشستی کرد اندک اندک نشاط پستی کرد. ( هفت پیکر.چا.ارمغان ۱۵۸ ) یانشاط چیزی ازخاطرکسی برزدن .نشاط آن کردن بدان رغبت یافتن : در آن ولانشاط شکارازخاطربزرگوارصاحب قران کامگارسر برزد. توضیح نشاط که اغلب بکسراول خوانده میشودبفتح است .
محمد تقی بیگ دهلوی از پارس گویان قرن یازدهم هندوستان است و به روایت مولف صبح گلشن در عهد عالم گیر می زیسته .

معنی کلمه نشاط در فرهنگ اسم ها

اسم: نشاط (دختر، پسر) (عربی) (تلفظ: ne (a) šāt) (فارسی: نشاط) (انگلیسی: neshat)
معنی: شادی، خوشی، سرزندگی، شوق، ( در قدیم ) میل، عزم

معنی کلمه نشاط در ویکی واژه

allegria
شادمانی، خوشی، سبکی.

جملاتی از کاربرد کلمه نشاط

چونکه بر شد به بام او بهرام زهره برداشت بر نشاطش جام
معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب به سال ۱۱۷۵ (قمری) در اصفهان زاده شد. پدربزرگ او عبدالوهاب، حکومت اصفهان را به‌عهده داشت و مال و ثروت فراوان برای فرزندان خود به‌جا گذاشت. نشاط علاوه بر زبان مادری، زبان‌های عربی و ترکی را فراگرفت و در خوش‌نویسی سرآمد زمان خود شد؛ و با شعر و ادب فارسی و دانش‌های زمان خود از دینی و ریاضی و حکمت الهی و منطق آشنایی یافت.
نشاط من ز تو آرام یابد غمان من ز تو انجام یابد
هوا نه! دل به نشاط آور و مُفَرَّحِ ذات
هزار بار بر اندی نشاط او نرفت که از دیار تو ره نیست در دیار دگر
گردی است کز نشاط تو برخاست آسمان آنگه به خدمت آمد و بر آستان نشست
نشاط، شاعری توانا و نویسنده‌ای قدرتمند است چنان‌که شهرت او بیشتر به همین هنرهاست. دیوان او تاکنون چندین بار به چاپ رسیده‌است. او در سال ۱۲۴۴ ه‍.ق درگذشت.
اکتینیدیا پلی‌گاما (معروف به پودر گربه یا تاک نقره‌ای) گونه‌ای از سرده اکتینیدیا است که در کشور چین شاخه‌های کوچک و برگ‌های جوان این گیاه بالارونده قرن‌ها به عنوان آرام بخش گربه سانان در باغ وحشها استفاده می‌شد. پودر این گیاه به ساکی افزوده می‌شود تا خاصیت نشاط آور داشته باشد.
نشاط من بربود و بخصم داد نشاط قرار من بکسست و بهجر داد قرار
وقت طرب و نشاط و می خواستن است کآرایش سرو هم ز پیراستن است »
گر جان و دل به دست غم تو ندادمی پای نشاط بر سر گردون نهادمی
خواجه ی ما بکرم نام برآورد، نشاط جرم یک بنده ی بدنام چه خواهد بودن
برخیز که گل شکوفه نو کرد دلها، به نشاط می، گرو کرد
با این حال، این نظرات مورد توافق همهٔ موسیقی‌دانان ایرانی نیست، چنان‌که برونو نتل در مصاحبه با نوازندگان ایرانی به کسانی برخورده که دشتی را شاد و با نشاط توصیف می‌کرده‌اند.
شهر پیرانشهر در کنار شهرهایی مانند بوکان، زاهدان، اراک، مریوان، ایلام و رشت در زمره شهرهایی قرار دارد که به لحاظ مادی و ساختمانی نوبنیاد می‌باشند، اما از نظر اجتماعی شهری است با ریشه در قرن‌ها تاریخ گذشته و همواره پایدار و برقرار و رو به آینده؛ و علی‌رغم همه محرومیت‌ها بانشاط و امیدوار به آینده بهتر.
روزنامه‌نگاران به منظور جالب‌تر و پرنشاط‌تر کردن تیترهای خبری و مقاله‌ها از اصطلاح‌ها زیاد بهره می‌برند.
در سرم انداخت نشاط «بلی» می، که به من داد ز جام الست