بعث

معنی کلمه بعث در لغت نامه دهخدا

بعث. [ ب َ ] ( ع مص ) فرستادن کسی را. ( ناظم الاطباء ). فرستادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ) ( فرهنگ نظام ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ) ( زوزنی ) ( صراح ) ( دزی ج 1 ص 98 ) ( مهذب الاسماء ). کسی را جایی فرستادن. ( تاج المصادر بیهقی ). فرستادن کسی را بتنهایی : ثم بعثنا من بعدهم موسی. ( قرآن 103/7 و 75/10 ) ( از اقرب الموارد ). در شرع فرستادن خدای تعالی است انسانی را به سوی جن و انس تا آنان را به راه حق دعوت کند و شرط آن دعوی پیغمبری و اظهار معجزه باشد و برخی گفته اند شرط آن آگاهی از امور پنهانی و اطلاع بر مغیبات و دیدن فرشتگان است و چنین فرستاده ای از جانب حق مرد باید باشد نه زن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به کلمات رسول و نبی در همان متن شود. || برخیزانیدن ناقه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برخیزانیدن ماده شتر. ( ناظم الاطباء ). تبعاث. ( اقرب الموارد ). و رجوع به تبعاث شود. برانگیزانیدن و به هیجان آوردن کسی را. گویند: بعث الناقة، هنگامی که برخیزانند آن را؛ یعنی عقال آن را بگشایند یا فرو خفته باشد و آن را برخیزانند. ( از اقرب الموارد ). برخیزانیدن و فرستادن. ( فرهنگ نظام ). || برانگیزانیدن. ( ناظم الاطباء ). برانگیختن. ( منتهی الارب ) ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء )( غیاث ). ابتعاث. ( زوزنی ). مأخوذ از تازی برانگیختگی. ( ناظم الاطباء ). انگیزش. || زنده نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). زنده کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ). مرده را زنده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بعث خدای تعالی مردگان را، زنده کردن ایشان را : ثم بعثناکم من بعد موتکم. ( قرآن 2/56 ). ( از اقرب الموارد ). || گاهی مراد از بعث قیامت باشد. ( غیاث ).
- بعث و نشر ؛ کنایه از روز قیامت ، چرا که در آن وقت همه مردگان از زمین برانگیخته خواهند شد و به هر طرف پراکنده خواهند گشت. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
شفیعالوری خواجه بعث و نشر.سعدی ( بوستان ).- یوم البعث ؛ روز قیامت. ( منتهی الارب ). روز قیامت. روز رستخیز. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). روز حشر. گاهی بعث و بعثت بر حشر و معاد نیز اطلاق میشود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به حشر در همان متن شود. قیام خلایق باشد بروز قیامت هنگام برخیزانیدن مردگان از قبور چنانکه اجزای اصلی آنان گرد آید و ارواح بدانها بازگردند. برخی از فلاسفه به بعث ارواح معتقدند نه اجساد. ( از الموسوعة العربیة ). و رجوع به حکمت اشراق چ انجمن ایران و فرانسه ص 234 شود : در معنی بعث و قیامت... بر سبیل افتراء هیچ چیز نگفتم. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه بعث در فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - برانگیختن . ۲ - فرستادن . ۳ - زنده کردن مردگان .

معنی کلمه بعث در فرهنگ عمید

۱. انگیختن، برانگیختن، به کاری واداشتن.
۲. [قدیمی] زنده کردن مردگان.
۳. (اسم ) [قدیمی] قیامت.

معنی کلمه بعث در فرهنگ فارسی

فرستادن، انگیختن، برانگیختن، برخیزانیدن
۱- ( مصدر ) برانگیختن برکاری داشتن . ۲- فرستادن . ۳- زنده کردن مردگان . ۴- ( اسم ) انگیزش. ۵- ( اسم ) رستخیز قیامت حشر . یا بعث اموات . ( مردگان ) حشر اموات زنده کردن مردگان برای حساب . یا بعث رسل. برانگیختن پیمبران فرستادن پیغمبران تبلیغ پیامبری و رسالت . یا بعث مردگان. یا یوم بعث . روز رستاخیز روز قیامت .
شب زنده دار

معنی کلمه بعث در دانشنامه آزاد فارسی

بَعْث
(در لغت به معنی برانگیختن) در کلام، به دو معناست: ۱. برانگیختن مردگان در روز رستاخیز به قصد بازخواست (حج، ۵؛ روم، ۵۶؛ لقمان، ۲۸). ۲. برگزیدن و فرستادن پیامبران به منظور دعوت از جن و انس به راه راست.

معنی کلمه بعث در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بعث: به معنای فرستادن کسی یا چیزی است.
از این عنوان، به مناسبت در باب های: طهارت، حج و نکاح سخن گفته شده است.
احکام بعث در طهارت
تهیّه ی غذا و فرستادن آن برای صاحبان عزا و بازماندگان میت تا سه روز، مستحب است.
احکام بعث در حج
← فرستادن مو و ناخن حاجی به منی
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از نثر طوبی است
«وَقَالُواْ إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ» (سوره انعام، 29) گفتند: غیر این زندگی پست ما زندگی دیگر نیست و ما زنده شدنی نیستیم.
قوله تعالی: «ان هی الا حیاتنا الدنیا» یعنی عالم دیگر وجود ندارد. «و ما نحن بمبعوثین» ما زنده نمی شویم. کسانی که قائل به آخرتند گویند: هم اکنون که این عالم دنیا هست، عالم آخرت هم هست و بهشت و جهنم اکنون موجودند. گروهی تناسخی معتقد بودند، عالم دیگر نیست اما روح انسان جاوید است از بدنی به بدن دیگر می رود. آنها نیز وجود آخرت را منکرند اما زنده شدن و بعث مردم را در بدن دیگر انکار ندارند پس «ان هی الا حیاتنا الدنیا» می گفتند «و ما نحن بمبعوثین» نمی گفتند.
آخرت آن نیست که در این دنیا بار دیگر زنده شوند اگر دنیا را در زمان متاخر آخرت بنامیم باید زمان ما نسبت به زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله آخرت باشد و زمان آن حضرت نسبت به زمان حضرت ابراهیم علیه السلام آخرت و هکذا.
عالم آخرت نوعی دیگر است اجسام آن نه از سنخ اجسام دنیا و ارواح آن نه از سنخ نفوس این جهان غذا و خوراک و حرکت و لذات و عذاب آن نه مانند دنیا است چنانکه از آیات و احادیث معلوم می گردد. فرق میان آخرت و تناسخ بسیار است اجسام دنیا به آتش می سوزد و نابود می شود و زنده در آتش نمی ماند اما در آخرت می ماند. اجسام دنیا فاسد و از هم گسیخته و پیر می شود و از آن آخرت بی تغییرند اجسام حیوان و نبات در دنیا مرکب از عناصر خاصی است با اکسیژن تنفس می کند و به آب زنده است و سموم آن را می گسلد و حرارت می گدازد و سرما می فسرد و با روح در جنگ است اما بدن آخرتی تابع روح است اگر روح بخواهد هر جا بپرد و برود بدن مانع او نیست بلکه با او می رود و روح از بدن اعراض نمی کند چون بدن آخرت فاسد نمی شود هر چه در عالم آخرت و احوال آن دقت بیشتر کنی فرق آن با دنیا بیشتر هویدا می گردد.
در روایت آمده است که در نزدیکی شام راهب نصرانی از حضرت امام محمدباقر صلوات الله علیه سه مسئله پرسید: یکی آن که چگونه مردم بهشت طعام می خورند و مدفوع ندارند. دوم آن که چگونه از میوه های بهشتی هر چه بچینند چیزی کاسته نمی شود و سیم مربوط به فرض ما نیست. آن حضرت جواب داد غذای بهشتیان مانند غذای جنین در رحم مادر مدفوع ندارد و میوه های بهشتی هر چه بچینند مانند چراغ است که هر چه از روشنی آن بردارند و چراغ دیگر روشن کنند، تمام نمی شود.
« إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ» (سوره حج، 5) اگر در بعث شک دارید ما شما را از خاک آفریدیم الخ باید دانست بعث در نزد اصحاب ملل و پیغمبران بازگشت همان شخص است که در دنیا عمل نیک یا زشت کرد برای مکافات عمل خود پس باید با همان روح و شخصیت بازگردد و انکار کفار نیز به همان راجع است که مؤمنین معتقدند.
اگر از پیکر مرده کرم یا سایر حشرات پدید آید عقاب آن حیوانات به گناه شخص مرده صحیح نیست چون تشخیص هر کس به روح او است و باید برای مکافات همان روح اول به تن بازگردد و پس از زنده شدن همان کس باشد که اول بود و چون به خاطرش آورند تو چنان کردی و چنان گفتی به یاد آورد گرچه صورتش دگرگونه شود. مثلاً زیبا و سفید بود زشت و سیاه شود و دندانش بزرگ مانند کوه احد و چنان سهمگین و قبیح باشد که بوزینه و خوک نزد او زیبا نمایند چنانکه در روایت است یا کسی به صورت حیوانات محشور شود و ظاهرش از آنچه بود بگردد و دیگرگون شود باید روحش همان باشد که بود.
[ویکی الکتاب] معنی بَعَثَ: برانگیخت- چیزی را به طرفی سوق داد
معنی بَعْثِ: برانگیختن- چیزی را به طرفی سوق دادن
معنی بِئْسَ: بد
معنی بَأْسِ: شدت - سختی -صلابت- شدت وسختی جنگ -سختگیری وعذاب
معنی لَا یَبْعَثُ: بر نمی انگیزد (بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی مَبْعُوثِینَ: برانگیخته شدگان(بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی مَّبْعُوثُونَ: برانگیخته شدن - برپا داشته شدگان(بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی تُبْعَثُونَ: برانگیخته می شوید-بر پا داشته می شوید(بعث :چیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی یَبْعَثَ: که برانگیزد - که مبعوث کند (بعث : برانگیختن وچیزی را به طرفی سوق دادن)
معنی یُبْعَثُ: برانگیخته می شود-بر پا داشته می شود(بعث : برانگیختن و چیزی را به طرفی سوق دادن)
تکرار در قرآن: ۶۷(بار)
بر انگیختن. ناگفته نماند معنی این کلمه با اختلاف موارد فرق می‏کند، معنای مشهور آن در استعمال قرآن مجید، بعثت انبیاء و بعثت روز معاد است مثل ، . ، ، ، ، . بعثت، در آیه غرابی به معنی بر انگیختن به کار رفته و در آیات بعد به ترتیب در رساندن به مقام و بیدار کردن از خواب و نصب حکم و برخاستن بر کار، به کار رفته است. و اینها همه با معنای اوّلی سازگاراند کلمه بعث در آیاتی نظیر مصدر به معنی اسم مفعول است یعنی بر انگیخته شدن.

معنی کلمه بعث در ویکی واژه

برانگیختن.
فرستادن.
زنده کردن مردگان.

جملاتی از کاربرد کلمه بعث

و فی مثل هذا نزلت الایة وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ. و ما من رجل یرفع صوته بالغنا الّا بعث اللَّه علیه شیطانین احدهما علی هذا المنکب و الآخر علی هذا المنکب فلا یزالان یضربانه بارجلهما حتی یکون هو الذی یسکت. و عن ابی هریرة انّ النبی (ص) نهی عن ثمن الکلب و کسب الزمارة.
قوله: «لِیُبَیِّنَ لَهُمُ» گفته‌اند این لام تعلّق ببعث دارد و معنی آنست که: بلی یبعثهم لیبیّن لمنکری البعث و المقسمین صحّة ما اختلفوا فیه و لیعلموا کونهم کاذبین، قومی گفتند این لام متصل است بآیت پیش: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا» لیبیّن لهم اختلافهم انّهم کانوا من قبله علی ضلالة، و گفته‌اند «الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ» این اختلاف همانست که آنجا گفت: «عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ» جای دیگر گفت: «إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ» این هر سه آیت در کار رستاخیز است قومی منکر بودند و می‌گفتند: «لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ»، قومی بشک بودند همی‌گفتند: «إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ» ثمّ ذکر سهولة البعث علیه فقال: «إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ‌ءٍ» ای اذا اردنا «ان» نبعث من یموت فلا مشقّة علینا فی احیائه لانّا اذا اردنا خلق شی‌ء فانّما «نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». قرأ ابن عامر و الکسائی: فیکون بالنّصب عطفا علی نقول الّذی انتصب بان و التقدیر ان نقول فیکون فینتصب لانّه معطوف علی منصوب، و قرأ الباقون فیکون بالرّفع و الوجه انّه فعل مستأنف مقطوع ممّا قبله و التقدیر فهو یکون. و قیل معنی الآیة: انّا اذا اردنا الشی‌ء نقول من اجله کن ایّها المراد فیکون علی قدر ارادة اللَّه عزّ و جلّ، و قد سبق بیانه فی سورة البقرة. و فی هذه الآیة دلیل علی انّ القرآن غیر مخلوق و ذلک انّ اللَّه عزّ و جلّ اخبر انّه اذا اراد شیئا قال له کن فیکون، فلو کان قوله کن مخلوقا لاحتاج الی قول ثان و احتاج ذلک القول الی قول ثالث الی ما لا نهایة له فثبت انّ اللَّه تعالی خلق المخلوق بکلام غیر مخلوق.
شور نشور است این بعث قبور است این شرح صدورست این از همه بالاترست
و قال الواسطی العاقل ما عقلک عن المجازی «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ» تقدیر الآیة و ان تعجب فقولهم: «أَ إِذا کُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» عجب، معنی آنست که ای محمّد اگر شگفت خواهی که بینی و شنوی آنک شگفت سخن ایشانست پس آنک می‌بینند که من درخت تهی گشته و خشک شده هر سال سبز میکنم و پر بار، و زمین تهی گشته خشک سبز میکنم و پر بر، میگویند ما را در آفرینش نو خواهند گرفت، و قیل و ان تعجب یا محمد من عبادتهم ما لا ینفع و لا یضرّ و تکذیبک بعد البیان فاعجب منهم تکذیبهم بالبعث و قولهم، «أَ إِذا کُنَّا تُراباً» بعد الموت، «أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» نعاد خلقا جدیدا کما کنّا قبل الموت. مکی و ابو عمرو و عاصم و حمزه «ا ئذا کنا ترابا، ا إنا» هر دو کلمت باستفهام خوانند، نافع و کسایی و یعقوب «أَ إِذا کُنَّا تُراباً» باستفهام خوانند، «انا لفی خلق جدید»، ابن عامر بضدّ ایشان خواند: «اذا کنا ترابا ا إنا» و حاصل معنی آنست که اذا کنّا ترابا نبعث و نحیی، و این سخن بر سبیل انکار گفتند، پس ربّ العالمین خبر داد که بعد از این بیان که کردیم و برهان که نمودیم آن کس که بعث و نشور را انکار کند کافرست.
محمد در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج کرد. گفته می‌شود که خدیجه در آن موقع ۴۰ سال داشت ولی با توجه به حمل فاطمه و تاریخ تولد او که در سال پنجم بعثت می‌باشد خدیجه می‌بایست در شصت سالگی وضع حمل کرده باشد و اینکار در این سن بعید بنظر می‌رسد، ازین رو اقوال دیگر همچون ۲۵ یا ۲۸ سال، که در برخی کتابها ذکر شده، معقولتر است. با استناد به منابعی همچون بیهقی (از علمای بزرگ اهل سنت)، ابن عماد حنبلی، حاکم نیشابوری، ابن اسحاق، بلاذری و تعداد زیادی از علما و مورخان، سن خدیجه به هنگام ازدواج را حدود ۲۵ تا ۲۸ سال دانسته‌اند.
طبق برخی از روایات، او قبل از بعثت نماز می‌خواند و هنگامی که از او پرسیدند: «به کدام جهت نماز می‌خواندی؟» پاسخ داد: «حیث وَجَّهَنی الله» بدان سو که خداوند مرا متوجه می‌کرد.
ای حین ولد و حین یموت و حین یبعث حیّا، فکذلک یوم ظعنکم و یوم اقامتکم ای حین ظعنکم و حین اقامتکم، «وَ مِنْ أَصْوافِها» الضّائنة، «وَ أَوْبارِها» الإبل، «وَ أَشْعارِها» الماعزة، «أَثاثاً» متاع البیت اثاث نامی است قماش خانه را چون پلاس و جوال و توره و رسن و گلیم و کلاه و مهار و افسار و مانند آن، و سمّی اثاثا لکثرتها و کلّ کثیر اثیث، «وَ مَتاعاً» یتمتّعون به، «إِلی‌ حِینٍ» البلی، و قیل الی حین یعنی الی الموت.
ارتش مردمی عراق همچنین شناخته‌شده به عنوان ارتش خلق عراق یا نیروهای شبه‌نظامی مردمی (به عربی: الجیش الشعبی العراقی)، یک سازمان شبه‌نظامی متشکل از داوطلبان غیرنظامی برای حفاظت از حکومت بعث عراق در برابر مخالفان داخلی بود و به عنوان یک وزنه تعادل در برابر هر گونه تلاش برای کودتا توسط ارتش منظم عراق قلمداد می‌شد.
أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ فی شک من البعث و الحساب، أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ مُحِیطٌ احاط بکلّ شی‌ء علما، ای عالم بکلّ شی‌ء قادر علیه حافظ له.
دختر دوم پیامبر رقیه قبل از مبعث پیامبر با پسر عموی پیامبر عتبه بن ابی لهب ازدواج میکند زمانی که پیامبر مردم را به دین اسلام دعوت میکند ابولهب به پسرش دستو میدهد که رقیه را طلاق دهد پیامبر بعد از طلاق رقیه را به عقد عثمان بن عفان درمی آورد و از او صاحب دو فرزند به اسم عبدلله بن عثمان و لیله بنت عثمان میشود عبدلله در سن کودکی میمرد ولی لیله با عمر بن خطاب ازدواج میکند .
من از رده بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجه‌داران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در ایران واقع شد؛ یا از پادگانها و سربازخانه‌ها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم؛ و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکهٔ ننگ را از کشور عراق بزدایند.
فضل خدای بد که معزای صدردین باری به عید مبعث پیغمبر او فتاد
خمینی در پاسخ گفت: تا زمانی که دولت جدید در عراق روی کار نیاید و غرامت پرداخت نشود، جنگ پایان نخواهد یافت. او گفت ایران به عراق حمله خواهد کرد و تا زمانی که رژیم بعث با جمهوری اسلامی جایگزین نشود متوقف نخواهد شد. ایران از مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، به رهبری محمدباقر حکیم، که دولت در تبعید محسوب می‌شد حمایت کرد و آنها اسرا، مخالفان، تبعیدیان را برای پیوستن به تیپ بدر، شاخه نظامی مجلس اعلا، به خدمت گرفتند.
بعد از سوره قریش، در مکه در اوائل بعثت نازل شده‌است.
به روایت جمهوری اسلامی ایران، این ربایش برنامه ریزی شده و هدف آن شخص احمد متوسلیان بوده است. ادعا می‌شود در این ربایش، علاوه بر دخالت اسرائیل، سرویس اطلاعاتی حزب بعث سوریه نقش داشته است.
وی انقلاب اسلامی را بر اساس مدل نظری انقلاب و گفتمان سیاسی اسلام تحلیل کرده است. وی معتقد بود که انقلاب اسلامی با بعثت محمد و اصل هجرت وی پیوندی تنگاتنگ دارد. وی اعتقاد داشت که انقلاب به معنای سازندگی درونی است. به بیان دیگر وی تغییر و تحول درونی را شرط لازم برای انقلاب می‌دانست و تغییر در ساختارهای سیاسی و اقتصادی را شرط کافی می‌دانست.
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا ای قضاؤنا فی قوم شعیب بالعذاب نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ قیل: الصّیحة الصّیاح، صاح بهم جبرئیل فماتوا. و قیل: الصّیحة هاهنا العذاب و انّما اهلکوا بالحرّ و هم اهل یَوْمِ الظُّلَّةِ و قیل: بعث اللَّه شعیبا الی مدین و الی اصحاب الایکة فاهلک اصحاب مدین بالصّیحة کما فی الآیة، و اصحاب الایکة بالحرّ و یقویه ما بعده أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ و ثمود اهلکوا بالصّیحة فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ میّتین صرعی هلکی، کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها ای کأن لم یکونوا فیها، ای فی دیارهم. و قیل: فی الدّنیا، ای کان لم یعیشوا فی الدّنیا و لم یکونوا من عمّارها. و قیل: کأن لم ینزلوها، یقال: غنینا بالمکان، اذا نزلنا به أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ ای انّهم قد بعدوا من رحمة اللَّه عزّ و جلّ. و هو منصوب علی المصدر، ای ابعدهم اللَّه فبعدوا بعدا. بعد بالضّمّ ضدّ قرب، و بعد بالکسر هلک.
إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ، ای لا یصدّقون بالبعث الّذی فیه جزاء الاعمال، زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ، ای جعلنا جزاءهم علی کفرهم، انّا زیّنّا لهم الاعمال القبیحة حتّی رأوها حسنة و تزیینه لهم خذلانه ایّاهم، و انّه تعالی وکّلهم الی انفسهم فَهُمْ یَعْمَهُونَ ای یتردّدون فی ضلالتهم و شرکهم بلا نور من اللَّه و لا هدی کهدی المؤمنین، و هذه الآیة حجّة قاطعة علی المعتزلة و القدریة اذ قد اخبر عن نفسه جلّ جلاله انّه یزیّن اعمال الکفّار نصّا بلا تاویل، ففیه دلیل انّ ما اخبر من تزیین الشیطان فهو تبع لتزیینه کما انّ مشیّة عباده فی المعصیة تابعة لمشیّته فیه، اذ محال ان یکون مشیّة الخالق تبعا لمشیّة المخلوق، او تزیینه تبعا لتزیین الشیطان، و لهذا اخبر جل جلاله انّ الشیطان مقیّض کذلک غیر سابق الیه بقوله: وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ، فعلمنا انّ کلّ مشیّة منسوبة فی القرآن الی غیره او تزیین او اضلال فهو تبع له، اذ مستحیل ان یکون جل جلاله تبعا لهم او مزیّنا او مضلا او شائیا بقوّتهم، و کیف یکون ذلک و هو یملکهم و لا یملکونه؟ خلقهم کیف اراد بجمیع صفاتهم و آلاتهم، و هو فی جمیع صنعه فیهم و فی غیرهم، عدل عقل الخلیقة عدله ام لم یعقلوه.
اولین پاساژ مدرن و سرباز در خیابان داریوش به نام پاساژ کازرونیان توسط ایشان ساخته شد و همچنین پارک بعثت کنونی شیراز در مجاورت باغ عفیف‌آباد تفرجگاه تابستانی ابوطالب کازرونیان و معروف به باغ اناری بود که فرزندان او در دهه هفتاد خورشیدی به شهرداری واگذار کردند.
یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ هذه هی نفخة الدّعوة و هی النّفخة الثّالثة، الاولی نفخة الفزع و الثّانیة نفخة الصّعقة و الثّالثة نفخة القیام من القبور. فَتَأْتُونَ أَفْواجاً زمرا زمرا کلّ امّة بامامهم کقوله: «و یوم نبعث مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً».