حراثت

معنی کلمه حراثت در لغت نامه دهخدا

حراثت. [ ح ِ ث َ ] ( ع مص ) زراعت. کشت. فلاحت. کشت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).کشتکاری کردن. کشاورزی نمودن. ( غیاث ). کشت و کار.

معنی کلمه حراثت در فرهنگ معین

(حِ ثَ ) [ ع . حرائة ] (مص ل . ) کشاورزی کردن ، شخم زدن .

معنی کلمه حراثت در فرهنگ عمید

کِشت، زراعت.

جملاتی از کاربرد کلمه حراثت

وجه پنجم: جهل کسانی است به صفات حق تعالی که گویند حق تعالی رحیم و کریم است، به هر صفت که باشد بر ما رحمت کند و ندانند که چنان که کریم است شدید العقاب است و نمی بینند که بسیار خلق را در بلا و بیماری و گرسنگی می دارد در این جهان، با آن که کریم و رحیم است و نمی بینند که تا حراثت نکنند و تجارت نکنند مال به دست نیارند و تا جهد نکنند علم نیاموزند و هرگز در طلب دنیا تقصیر نکنند و نگویند خدای عزوجل کریم و رحیم است، بی تجارت و حراثت روزی بدهد، با آن که خدای عزوجل روزی ضمان کرده است و می گوید، «و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها» و کار آخرت با عمل حوالت می کند و می گوید، «وان لیس للانسان الا ما سعی» چون به کرم وی ایمان ندارند، از دنیا و طلب رزق دست بندارند و آنچه در آخرت گویند، به سر زبان باشد و تلقین شیطانی بود و اصلی ندارد.