تخفیفه. [ ت َ فی ف َ / ف ِ ] ( از ع ، اِ ) تخفیفة. دستار کوچکی که هنگام خواب و خلوت بسر پیچند، نسبت به عمامه سبک میباشد. ( آنندراج ). عمامه کوچکی که در هنگام خوابیدن و یا در رفتن بیت الخلاء بر سر می گذارند. ( ناظم الاطباء ) : علی رأسه کوفیة و تخفیفة صغیرة. ( عیون الانباء ج 2 ص 177 ). بر سر بجای طاقیه ام هست کله پوش تخفیفه را جنیبه دستار می کنم.نظام قاری.تخفیفه فراخ بر سرفراز من کوتاه کرد قصه عمر دراز من.نظام قاری.به گازر از جهت عید داده شد دستار به ماتم رمضان بسته اند تخفیفه.نظام قاری.اگر خفت نمی آردبسر ترک ادب کردن چرابر سر نهد تخفیفه هر کس بی تکلف شد.تأثیر ( از آنندراج ).کجاست راحت تخفیفه و سبک روحی علاقه نیست به دستار اعتبار مرا.مخلص کاشی ( ایضاً ).
معنی کلمه تخفیفه در فرهنگ معین
(تَ فِ ) (اِ. ) دستار کوچکی که هنگام خواب به سر پیچند.
معنی کلمه تخفیفه در ویکی واژه
دستار کوچکی که هنگام خواب به سر پیچند.
جملاتی از کاربرد کلمه تخفیفه
بسر تخفیفه روزی بدستار سری میجست و بالائی زپندار
«هذانِ خَصْمانِ»، قرأ ابن کثیر «هذانّ» بتشدید النّون، و قرأ الباقون بتخفیفها، «اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» ای فی دینه و فی امره، و انّما قال خصمان لانّهما فریقان، و قال اختصموا لانّها جمعان، جمع المؤمنین و جمع الکافرین، خلاف است میان علماء که این دو جمع کهاند؟ بخاری آورده در صحیح که: ابو ذر غفاری سوگند یاد کرده که این آیت در شأن مبارزان روز بدر فرو آمد، شش کس بودند از قریش سه مسلمان: حمزة بن عبد المطّلب و علیّ بن ابی طالب و عبیدة بن الحارث بن المطّلب و سه کافر: عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و الولید بن عتبه. محمد بن اسحاق گفت: روز بدر عتبة بن ربیعه و پسر وی ولید بن عتبه و شیبة بن ربیعه از صف مشرکان بیرون آمدند و مبارزت خواستند، از صف مسلمانان سه جوان انصاری بیرون شدند عوّذ و معوذ پسران حارث بن رفاعة بن سواد و عبد اللَّه بن رواحه، ایشان گفتند: من انتم؟ شما که باشید؟ گفتند ما انصاریانیم فلان و فلان و فلان، ایشان گفتند: یا محمّد اخرج الینا اکفانا من قومنا. ما کفو خویش خواهیم از قوم خویش یعنی از قریش، مصطفی (ص) گفت: قم یا عبیدة بن الحارث و یا حمزة بن عبد المطّلب و یا علی بن ابی طالب.
بگازر از جهت عید داده شد دستار بماتم رمضان بسته اند تخفیفه
ای داده بجیب جامه از مدفون زه تخفیفه و دستار بامرت که و مه
«هُنالِکَ» ای فی تلک الحال یعنی یوم القیامة، «الْوَلایَةُ لِلَّهِ» بکسر واو قراءت حمزه و کسایی است مشتق از والی، ای اللَّه منفرد بالملک و السّلطان یومئذ، پادشاهی و فرمان روایی آن روز اللَّه تعالی را راستست و درست، باقی «الْوَلایَةُ» بفتح واو خوانند مشتق از ولیّ و مولی، و معنی آنست که یاری دادن و بکار آمدن و بمهربانی باز آمدن خدای را جلّ جلاله راستست و درست، و گفتهاند که از موالاتست یعنی: یتولّون اللَّه یومئذ و یؤمنون به و یتبرّءون ممّا کانوا یعبدون، «الْحَقِّ» برفع قراءت ابو عمرو است و کسایی علی انّه صفة للولایة یعنی که ولایت اللَّه تعالی را راستست و درست، باقی بخفض خوانند بر نعت اللَّه تعالی یعنی که ولایت خدای حق راست اللَّه آن خدای براستی و «لِلَّهِ الْحَقِّ» ای للَّه ذی الحق کما قالوا رجل عدل و رضی ای ذو عدل و ذو رضی، «هُوَ خَیْرٌ ثَواباً» ای هو افضل ثوابا ممّن یرجی ثوابه، «وَ خَیْرٌ عُقْباً» ای طاعة اللَّه خیر عقبا من طاعة غیره، سکن عاصم و حمزة القاف علی ان یکون مخفّفا من المثقّل لانّ ما کان علی فعل جاز تخفیفه نحو العنق و الطّنب و العنق و الطّنب و الباقون بالضّم علی الاصل و العقب العاقبة، یقال هذا عاقبة کذا و عقباه و عقبه و عقبهای آخره.
تخفیفه فراخ بر سر فراز من کوتاه کرد قصه عمر دراز من
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ» ای کرّرنا القول فی القرآن من المواعظ و الاخبار ما درین قرآن سخن روی بروی گردانیدیم، توحید و صفات، حکم و آیات، وعد و وعید، امر و نهی، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، قصص و اخبار، حکم و امثال، حجج و اعلام، تنبیه و تذکیر، «لِیَذَّکَّرُوا» یعنی لیتذکر، آن را کردیم تا در یابند و پند پذیرند. قرأ حمزة و الکسائی: «لِیَذَّکَّرُوا» بسکون الذال و ضمّ الکاف و تخفیفها، یعنی لیذکروا الادلّة فیؤمنوا به و قد یأتی الذّکر و المراد به التذکّر و التدبّر، کما قال تعالی: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ» ای تدبّروه و لیس یراد به ضدّ النّسیان و قرأ الباقون «لِیَذَّکَّرُوا» بفتح الذال و الکاف و تشدیدهما و الاصل لیتذکّروا کما ذکرنا فادغم التّاء فی الذّال، و المعنی لیتدبّروا، کما قال تعالی: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا». و قال: «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» و اراد التدبّر لا ضد النّسیان.
بر سر بجای طاقیه ام هست کله پوش تخفیفه را جنیبه دستار میکنم