بوبك

معنی کلمه بوبك در لغت نامه دهخدا

بوبک. [ ب َ ] ( اِ ) دختر بکر و دوشیزه. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از جهانگیری ). پوپک. رجوع به همین کلمه شود. || هدهد که مرغ سلیمان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). هدهد است. چه بوبو آواز هدهد باشد. چون کوکو و فاخته و لهذا خودش نیز بدین نام مسمی شده. ( از رشیدی ). جانوری است تاجدار و آنرا پوپک و پوپو و مرغ سلیمان نیز گویند و بتازیش هدهد خوانند. ( شرفنامه منیری ). پوپک. پوپوک. پوپو. پوپویک .( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به پوپک شود. || بزبان هند، احمق و نادان. ( برهان ) ( آنندراج ).

معنی کلمه بوبك در فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) نک پوپک .

معنی کلمه بوبك در فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) = هدهد
۲. (صفت ) دوشیزه.

معنی کلمه بوبك در فرهنگ فارسی

هدهد، شانه سر، پوپک وبوبه وبوبووبوبوه وبوبو

معنی کلمه بوبك در ویکی واژه

نک پوپک.

جملاتی از کاربرد کلمه بوبك

اشعث با ام فروه خواهر ابوبكر (دختر ابي‌قحافه) ازدواج كرد، حاصل اين چند فرزند بود، از جمله دختري به نامه جعده و دو پسر به نام‌های محمد و قيس.