تاز

معنی کلمه تاز در لغت نامه دهخدا

تاز. ( ص ، اِ ) معشوق و محبوب را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). محبوب را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). محبوب. ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ رشیدی ). محبوب و معشوق. ( فرهنگ نظام ) :
بدو گفت مادر که ای تاز مام
چه بودت که گشتی چنین زردفام ؟فردوسی.با این همه در علم فروگفتن تازان
گه عامی صرفیم و گهی خواجه امامیم
زآنروی که دام دل هر تاز مدام است
مولای مدامیم و مدامیم و مدامیم .سوزنی ( از فرهنگ جهانگیری ). || فرومایه و سفله. ( فرهنگ خطی کتابخانه مؤلف ). فرومایه که به عربی سفله خوانند. ( برهان ). فرومایه که بتازیش سفله خوانند. ( شرفنامه منیری ). || امردی که مایل به فساق باشد. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ نظام ). پسر امرد و مترش ضخیم را گویند که پیوسته با فاسقان صحبت دارد. ( برهان ). مکیاز. بی ریش. مخنث. بغا. کنده. پشت پای :
عمرو خلقان گر بشد شاید که منصور عمر
لوطیان را تا زید هم تاز و هم مکیاز بس.کسایی.مرا که سال بهفتادوشش رسید، رمید
دلم ز شلّه صابوته و ز هرّه تاز .قریع.ای خواجه نشاطی من ای شهره رفیق
در جستن تاز من نبودت توفیق.سوزنی.هریکی را ز سیلی و لت تاز
سبلت و ریش و خایگان کنده.سوزنی.بودی تو مرا یار و ولی نعمت و معشوق
بودی تو مرا تاز و بر آن ره شد چون تار.سوزنی.دریغ مرد حکیمی که تازرا پس پشت
هماره چون در دروازه ، پشت بان بلند.سوزنی.کرد بکابین زن و مزد تاز
گردن من در گرو وام...َر.سوزنی.تاز مسافر چو درآیدز راه
پیش برم تا دم دروازه...َر.سوزنی.تاز چو دیدم زمانْش ندْهم یک دم
تا ننمایم وثاق و حجره و جایم.سوزنی.عاجز بیچاره من ِ گشته تاز
کرد مرا عاجز و بیچاره...َر
تاز نمانده ست که نسپوختم
در گذر تیزش صدباره...َر.سوزنی.نرم کنم تاز را گهی بدرشتی
گاه غلامباره را چو سرمه سرایم.سوزنی.دعوت تازان همی کنم بشب عید
زآنکه ندانم بروز عید کجایم.سوزنی.چه وفا خیزدت ز تاز و جلب
یاری از روشنان چرخ طلب.

معنی کلمه تاز در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - امرد، مخنث . ۲ - فرومایه ، سفله . ۳ - محبوب ، معشوق .
(ص فا. ) در ترکیب معنای «تازنده » می دهد: پیشتاز، اسب تاز.

معنی کلمه تاز در فرهنگ عمید

۱. = تاختن
۲. تازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): اسب تاز، پیشتاز.
= مخنث

معنی کلمه تاز در فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) تاختن تاخت گور ساق و شیر زهره یوز تاز و غرم تک . ( منوچهری ) ۲- ( اسم ) در ترکیبات بمعنی (( تازنده ) ) آید تیز تاز.
نیای بزرگ .

معنی کلمه تاز در ویکی واژه

در ترکیب معنای «تازنده» می‌دهد: پیشتاز، اسب تاز.
امرد، مخنث.
فرومایه، سفله.
محبوب، معشو

جملاتی از کاربرد کلمه تاز

عطار اگرت بیند یک شب چنان که گفتم صد جان تازه یابد آنگاه هر زمانی
رشته ارتباطات دارای گستره وسیعی است. نخستین کالج‌هایی که به آموزش علوم ارتباطات می‌پرداختند، مدارس روزنامه‌نگاری بودند. تا مدت‌ها میان متخصصین روزنامه‌نگاری و اندیشمندان رشته تازه ایجاد شده ارتباطات بر سر موضوع علم ارتباطات جدل وجود داشت. این موضوع کماکان به صورت کامل حل نشده‌است. از چالش‌های دیگر ارتباطات نسبت آن با حوزه‌های مثل جامعه‌شناسی، نقد ادبی، مطالعات فرهنگی، مطاعات فیلم و سینما و… است. واقعیت آن است که ارتباطات ماهیتی میان رشته ایی داشته و در ارتباطات با حوزه‌های متعدد علوم انسانی قرار دارد.
در جنوب هرات بزرگراه تازه بازسازی شدهٔ هرات - کابل، هرات را به مناطق جنوبی، شرقی افغانستان و در نهایت به کابل مرکز افغانستان وصل می‌کند، این بزرگراه نیز در سال‌های اخیر توسط دولت افغانستان و چند شرکت هندی بازسازی شده‌است.
در طول تمام دورانی که پادشاهان جانشین تیرداد شدند ارمنستان در مناقشات بین رم و اشکانیان دخیل بود، و بدیهی است که چون سلسله جدید پادشاهی آن کشور خویشاوند اشکانیان بود اغلب اوقات از روی اجبار به هواداری اشکانیان برمی‌خواست. پس از یک دوره کمابیش طولانی صلح و آشتی، آتش جنگ تازه‌ای در سال ۱۱۳ بین رم و اشکانیان مشتعل گردید، جنگی که انگیزه آن بار دیگر موقعیت سیاسی کشور ارمنستان و گاه گاهی هم به تحریک سیاست فعالانه تراژان امپراتور رم بود.
آناستازیا فیلنکو (اوکراینی: Анастасія Філенко؛ زادهٔ ۱ نوامبر ۱۹۹۰) بازیکن فوتبال اهل اوکراین است.
کین نامه که تازه داستانیست از دلشده ای به دلستانیست
حسن در هر نظری جلوه دیگر دارد سخن تازه محال است مکرر گردد
در جریان سفرهای اکتشافی و نجات، خدمهٔ سفینه با نوع تازه‌ای از دشمنان فضایی مواجه می‌شوند که موجودیت تمامی آن‌ها را به خطر می‌اندازد ... .
سرو نازش تازگی را سر گرفت باغ لطفش رونق دیگر گرفت
زهی به فیض نوال تو زنده عظم رمیم زهی ز فرّ جمال تو تازه دهر کهن
آناستازیا کولشوا (روسی: Анастасия Николаевна Кулешова؛ زادهٔ ۴ فوریهٔ ۱۹۹۵) اسکی‌باز صحرانوردی اهل روسیه است.
تا کی باشم گرد جهان در تک و تاز سیر آمدم از جهان و از آز و نیاز
«از زبور تنهائی» تجربه‌ای تازه در عرصه موسیقی تنبور، سازهای الکترونیکی و افکت‌های صوتی است که در کنار سازهای سنتی چون کمانچه و رباب و… قرار گرفته تا عرصه را برای ظهور آواز باز کند؛ چه در فرم کلاسیک آن و چه با طعم موسیقی آوازی مقام‌های تنبور.
زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را حدیث جنک تو جان تازه کرد ستم را
شبم تازه شد جان به دشنام مستی تو بودی، من آواز را می شناسم
مطالعه دیگری که در سال ۲۰۰۶ انجام شد می‌گوید سرچ در اسکوپوس و کار با آن راحت‌تر است حتی برای کاربران تازه‌کار. در این پایگاه می‌توان در یادکردها به جلو و عقب رفت. یعنی مقاله به چه منابعی ارجاع داده یا چه مقالاتی به این مقاله ارجاع داده‌اند. همچنین از آنجا که این پایگاه بین رشته‌ای است می‌توان در این زنجیره یادکردها به مقالاتی که خارج از رشته محقق است نیز رفت.
به صحرا تازی اسبان را بتازیم به بازان در هوا نقشی ببازیم
این کتاب ابتدا در سال ۱۳۷۶ در ۵۷۳ صفحه منتشر شد، سپس در سال ۱۳۷۷ ویرایش دوم آن با تجدیدنظر و افزوده‌های تازه توسط نشر چشمه منتشر گردید.
ارجمند بانو فرزند آصف خان و برادرزاده نورجهان (ملکه دربار جهانگیر) بود. او ناچار شد با شاهزاده خرم (شاه جهان)، فرزند جهانگیر که پسرعمه‌اش بود ازدواج کند. شاهزاده خرم که مورد بی‌مهری مادرش نورجهان واقع شده بود، پس از مرگ جهانگیر تنها با کمک آصف خان، پدر زن خود، توانست بر رقبایش پیروز شود و قدرت را به دست آورد. وی پس از نشستن بر تخت سلطنت با نام «شاه‌جهان» شهرت یافت، همسر او نیز به «ممتاز محل» یعنی بزرگ و شکوهمند منطقه ملقب شد. شاه جهان و ممتاز محل در سال ۱۶۱۲ (میلادی) ازدواج کردند و ۱۸ سال با یکدیگر زندگی کردند و ثمره این ازدواج ۱۴ فرزند بود که هشت تن زنده ماندند و بزرگ شدند.
بر این گونه سرگشته آن هفت مرد به اهواز رفتند تازان چو گرد