توالد

معنی کلمه توالد در لغت نامه دهخدا

توالد. [ ت َ ل ُ ] ( ع مص ) بهم ( با هم ) بزادن. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( منتهی الارب ). بهم زادن. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). از یکدیگر زادن. ( آنندراج ). زه و زاد. زاد و زه. تناسل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || بسیار شدن قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بسیار شدن فرزند. ( آنندراج ). بسیار شدن. ( از اقرب الموارد ). یقال : توالدوا؛ ای کثروا و ولد بعضهم بعضاً. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.

معنی کلمه توالد در فرهنگ معین

(تَ لُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - از یکدیگر زادن . ۲ - بسیار فرزند آوردن .

معنی کلمه توالد در فرهنگ عمید

۱. بسیاربچه آوردن، بسیارشدن قوم به واسطۀ فرزند بسیار زادن.
۲. تولیدمثل کردن، زادوولد کردن.

معنی کلمه توالد در فرهنگ فارسی

ازیکدیگرزادن، بسیاربچه آوردن
۱ -( مصدر ) از یکدیگر زادن . ۲- ( مصدر ) بسیار فرزند آوردن زاد و زه کردن . ۳ - ( اسم ) زایش . جمع : توالدات .

معنی کلمه توالد در ویکی واژه

از یکدیگر زادن.
بسیار فرزند آوردن.

جملاتی از کاربرد کلمه توالد

قال قتادة انّهم یتوالدون کما یتوالد بنو آدم، قال اللَّه تعالی لابلیس انی لا اخلق لآدم ذرّیّة الّا ذرأت لک مثلها فلیس من ولد آدم احد الّا له شیطان قد قرن به، «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» ای خرج عن طاعة ربّه و الفسوق الخروج و الفاسق الخارج عن الطاعة، ثمّ جعل اسما لکلّ خارج الی سوء عادة و سمّی رسول اللَّه (ص) سباع الطّیر و ذوات السّموم فسقة و سمّی الفارة فاسقة و الوزغة فویسقة، «أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِی» فتطیعونهم فی معصیتی، «وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ» کما کان لابیکم عدوا، «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» بئس البدل من اللَّه ابلیس و ذریته و بئس البدل معصیة اللَّه من طاعته و بئس البدل النّار من الجنّة.
اعلموا انّه لا اله غیری، و أنا ربکم لا ربّ لکم غیری، فلا تشرکوا بی شیئا و انّی سأرسل الیکم رسلی یذکرونکم عهدی و میثاقی، و أنزل علیکم کتبی، قالوا: نشهد انک ربنا و الهنا لا ربّ لنا غیرک، و لا اله لنا غیرک، فأقروا یومئذ طائعین، و طائفة علی وجه التقیة، فأخذ بذلک میثاقهم، ثم کتب آجالهم و ارزاقهم و مصائبهم، و رفع علیهم آباءهم آدم، فنظر الیهم، فرأی فیهم الغنی و الفقیر و حسن الصورة و دون ذلک. قال: رب؟ لو سویت بین عبادک! قال: انی احببت ان أشکر. و رأی فیهم الانبیاء مثل السّرج، علیهم النور، و خصّوا بمیثاق آخر فی الرسالة و النبوة، فهو الذی یقول: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ الایة، و هو قوله: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها، و فی ذلک قال: هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی‌، قال: فلما قرّرهم بتوحیده، و أشهد بعضهم علی بعض، اعادهم الی صلبه، فلا تقوم الساعة حتی یولد کل من اخذ میثاقه لا یزاد فیهم و لا ینقص منهم، فذلک قوله: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ «اذ» کلمتی است در گرفتن قصه‌ای گذشته را، و آن را گه گه در مستقبل نهند و «اذا» کلمتی است در گرفتن قصه‌ای مستقبل را، و آن را گاه گاه در قصه ماضی نهند. أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ نظم آیت چنین است: و اذ أخذ ربّک من ظهور بنی آدم ذریتهم. اهل مکه و کوفه «ذریّتهم» خوانند. باقی «ذرّیّاتهم» بجمع. معنی آنست که: آنچه از آدم زاد از پشت وی گرفت، و آنچه از فرزندان زادند از پشتهای ایشان گرفت، چنان که خواهند زاد واحدا بعد واحد، علی ما یکون علیه الی یوم القیامة. ازین جهت نگفت: من ظهر آدم، لانّهم لم یخرجوا کلهم من ظهر آدم، بل بعضهم من بعض، علی ما یتوالد الآباء من الأبناء الی یوم القیامة. و این عهد گرفتن و پیمان ستدن پیش از آن بود که آدم در بهشت شد، یعنی میان مکه و طائف بقول کلبی. ابن عباس گفت: ببطن نعمان بود، واد الی جنب عرفة. قومی گفتند: در بهشت بود. سدی گفت: در آسمان بود از بهشت بدرآمده و بزمین نارسیده. قومی گفتند: به دهنا بود زمینی است در هند، آنجا که آدم از آسمان فرو آمد، و آن فرزندان که از پشتهای ایشان بیرون آمدند بر مثال ذر بودند، روی زمین از ایشان پر، بر هیئت مردان و زنان و بر صورت ایشان، عقل و فهم و نطق در ایشان آفریده. زجاج گفت: جاز أن یجعل سبحانه لا مثال الذر فهما تعقل به امره، کما قال تعالی: قالَتْ نَمْلَةٌ، و کما قال: وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ، و کلّ مولود یولد علی الفطرة، ای: یولد و فی قلبه توحید اللَّه، و قیل: کانوا کالذّرّ کثرة لا صغرا، و کانوا علی اشخاصهم الّتی یکونون علیها، و الاوّل اصح، اذ لا ننکر قدرة اللَّه علی ان یجعل الذّرّ عاقلا یفهم الخطاب، و یسمع، و یجیب. پس رب العالمین با ایشان خطاب کرد بی‌واسطه، گفت: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ این ا لست تقریر است نه استفهام، به اقرار آوردن است چنان که جریر گفت:
برای بندگی درگهش دگرباره ز سر گرفت طبیعت توالد انسان
کرر الخروج فی هذه الآیات ثلاث مرات، لان الاول خروج مطلق، و الثانی خروج بصفة صغار و ذل، و الثالث بصفة طرد و ذم شدید. قال سعید بن المسیب: ابلیس ابو الشیاطین، و هم ذکور و اناث، یتوالدون و لا یموتون، و الجانّ ابو الجن، و هم ذکور و اناث، یتوالدون و یموتون، و الملائکة لیسوا بذکور و لا اناث، و لا یتوالدون و لا یموتون.
گوییا از توالد احرار شب سترون شد آسمان عنین
قال: حدّثنا عن سفینة نوح. قال: کان طولها الف ذراع و مائتی ذراع و عرضها ستّمائة ذراع و کانت ثلاث طبقات فطبقة فیها الدّوابّ و الوحش و طبقة فیها الانس و طبقه فیها الطّیر، فلمّا کثرت فیها ارواث الدّوابّ اوحی اللَّه الی نوح ان اغمز ذنب الفیل فغمزه فوقع منه خنزیر و خنزیرة فاقبلا علی الرّوث. فلمّا وقع الفار فی السّفینة جعل‌ یقرضها و حبالها و ذلک انّ الفار توالدت فی السّفینة فاوحی اللَّه الی نوح ان اضرب بین عینی الاسد فضرب فخرج من منخره سنّور و سنّورة فاقبلا علی الفارة، فقال له: یا عیسی (ع) کیف علم نوح ان البلاد قد غرقت؟ قال: بعث الغراب یاتیه بالخبر فوجد جیفة فوقع علیها فدعا علیه بالخوف، فلذلک لا یالف البیوت ثم بعث الحمامة فجاءت بورق زیتون بمنقارها و طین برجلیها فعلم انّ البلاد قد غرقت قال فطوّقها الحمرة الّتی فی عنقها و دعا لها ان تکون فی انس و امان فمن ثمّ تالف البیوت. قال: فقالوا یا رسول اللَّه: الا ننطلق به الی اهلنا فیجلس معنا و یحدّثنا، قال: کیف یتبعکم من لا رزق له. قال فقال له: عد باذن اللَّه فعاد ترابا.
همیشه تا که قدر از بهر خیل وجود گه توالد پیوند کاف با نون باد
میلی در سال ۱۸۷۹ در لیورنو، ایتالیا در یک خانواده ثروتمند یهودی متولد شد، در چیانسیانو در توسکانی، که خانواده‌اش در سال ۱۸۸۰ به آنجا نقل مکان کردند، بزرگ شد. در سال ۱۹۰۴ مدرک شیمی گرفت و به دنبال آن شش ماه در دانشگاه لایپزیگ تحصیل کرد و در سخنرانی‌های شیمیدان ویلهلم استوالد شرکت کرد. حرفه شیمی او ادامه یافت و در سال ۱۹۰۸ به دانشگاه ساپینزا رم رفت تا با امانوئل پاترنو کار کند. او متعاقباً مدرس شیمی در آن دانشگاه شد.
دوری چو تو یوسفی برآید از جنس توالد و تناسل
در حدیث قدسی است که: خمرت طینة آدم بیدی اربعین صباحا و این صورت از قدرت فاعل مختار عجیب نیست. ما می بینیم که بعضی حیوانات از گل متکون میشوند بی توالد.