معنی کلمه تفسیر در لغت نامه دهخدا
اجازت خواهم از کلکش بدان تفسیر اگر بیند
که تأیید ابدبنیاد عزالدین بوعمران.خاقانی.شمیرا نام داردآن جهانگیر
شمیرا را مهین بانوست تفسیر.نظامی.آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.حافظ. || در نزد نحویان بر تمییز اطلاق شود. رجوع به تمییز شود. || بگفته برخی از ماده «تفسره » است و آن نام چیزی است که پزشک بدان بیماری را تشخیص دهد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || مقلوب «سفر» است از ماده اسفر الصبح ؛ یعنی بامداد روشنایی بخشید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح اهل رمل تفسیر عبارت از شکلی است که از بستن یا گشادن شرح حاصل شود. ( از کشاف اصطلاح الفنون ). و رجوع به همان مأخذ شود. || شرح کردن کلام خدا را. کشف کردن ظاهر قرآن. بیان ادراک معانی و حقایق قرآن. آشکار کردن غوامض سخن بطور کلی : نبشتن دانست و تفسیر قرآن.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 146 ). علمای عصر و فضلای دهر را جمع کرد تا در تفسیر قرآن مجید و کلام مخلوق باری جل جلاله و عظم قدرته و کماله تصنیفی مستوفی کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 253 ). بر معرفت تفسیر و تأویل و قیاس و دلیل و ناسخ و منسوخ و صحیح و مطعون اخبار و آثار واقف. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 398 ).
- تفسیر و تأویل ؛ صاحب نفائس الفنون آرد: تفسیر را بعضی اینطور معنی کرده اند که تفسیر کشف ظاهر قرآن است و تأویل کشف باطن و بعضی دیگرگفتند تفسیر آن است که بروایت تعلق داشته باشد و تأویل آنکه بدرایت و بعضی گفتند تفسیر محکمات را باشدو تأویل متشابهات را. و بعضی دیگر گفتند هرچه ادراک بشر در معانی و حقایق آن برسد تفسیر است و هرچه نرسد تأویل خوانند و بهمین جهت خداوند فرمود و مایعلم تأویله الا اﷲ ( قرآن 3 / 7 ) و نگفت و مایعلم تفسیره الا اﷲ. و طایفه دیگر گفتند تفسیر آن است که در او خلاف نکرده اند و تأویل آنکه خلاف کرده باشند. و بعضی دیگر گفتند تفسیر بیان حقیقت است و تأویل بیان مقصود و بعضی دیگر گفتند رأی بر دو قسم است یکی آنکه درکمال عقل و وفور فضل باشد و بتأیید ربانی و انوار روحانی ناشی شود و دوم آنکه از هواجس نفس بود و آنراظن و جنان خوانند و منهی عنه این قسم است نه اول. وجمعی گفتند منهی عنه تفسیر است نه تأویل چه تفسیر آنست که در او بغیر از یک وجه نیامده باشد همچون قوله تعالی : و من الناس من بشری نفسه ابتغاء مرضاة اﷲ ( قرآن 2 / 207 ) که به اتفاق جمهور مراد بناس صهیب است و بس و در این صورت حمل ناس بر دیگران نتوان کرد و تأویل آن است که در وجوه بسیار آمده باشد همچون قوله تعالی : انفروا خفافاً ثقالاً ( قرآن 9 / 41 ) که مرادبخفاف و ثقال بقولی جوانانند و پیران و بقولی درویشان و توانگران و بقولی عزاب و متأخران و بقولی تندرستان و بیماران و در این صورت بر هر کدام که خواهند عمل جایز بود. ( نفایس الفنون ذیل علم تفسیر ). التفسیر و التأویل واحد و قیل التفسیر کشف المراد عن المشکل و التأویل رد احد المحتملین الی مایطابق الظاهر.و الاشهر ان التفسیر هو ایضاح معنی اللفظ و التأویل هو سوقه الی مایؤول الیه کتأویل قولک حین تبجس الغمام بحین تبجسه. ج ، تفاسیر. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). دانشمندان اصول و فقه درباره تفسیر و تأویل اختلاف نظر دارند ابوعبیده و گروهی برآنند که هر دو لفظ دارای یک معنی است ، اما راغب گوید: تفسیر اعم از تأویل است و اکثر استعمال تفسیر در الفاظ و مفردات آن است اما استعمال تأویل بیشتر در معانی و جمله ها است و اغلب درباره کتب آسمانی تأویل بکار رود،در صورتی که تفسیر در همه موارد خواه کتب آسمانی و خواه جز آنها استعمال شود. ابوطالب ثعلبی گوید: تفسیر بیان وضع بر سبیل حقیقت یا بر طریق مجاز است مانندتفسیر کلمه «صراط» به راه و «صیب » به باران. و تأویل معنی باطن لفظ است مأخوذ از «اول » بمعنی رجوع به عاقبت امر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به همان متن در معنی تفسیر و تأویل شود. در شرع عبارت است از: توضیح معنی آیه و شأن و قصه آن و سبب نزول آیه با لفظی که دلالت ظاهر و آشکار بر آن داشته باشد. ( از تعریفات جرجانی ).