ترتیبی. [ ت َ ] ( ص نسبی ) مرتب و منظم و باترتیب. || ابتدایی. ( ناظم الاطباء ). - اعداد ترتیبی ؛ اعدادی که مرتبه را بیان کنند چون نخستین ، دوم ، سوم ، چهارم و جز اینها. - غسل ترتیبی ؛ مقابل غسل ارتماسی. غسلی که نخست سر و گردن و آنگاه جانب راست و سپس جانب چپ را بدان دستور که در شرع آمده است شویند.
معنی کلمه ترتیبی در فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به ترتیب . یا غسل ترتیبی . غسلی است که بانیت و قصد قربت پروردگار نخست سرا پای بدن را به آب بشویند و سپس جانب راست بدن را از شان. راست تا پایین در معرض آب قرار دهند و آنگاه جانب چپ بدن را از شان. چپ بپایینمقابل غسل ارتماسی.
جملاتی از کاربرد کلمه ترتیبی
ویلیام کاسول که در اوایل ۱۸۳۴ رانندهٔ کارینگتون که در سابق برده بود. او به کارینگتون در انجام وظایف سازمان کمک میکرد و کارینگتون نیز با ارائهٔ درخواست به هیئت قانونگذاری، ترتیبی اتخاذ کرد تا او بتواند در ویرجینیا اقامت کند.
آوردهاند کی شیخ قصد شهر مرو کرد و خواجه علی خباز خادم متصوفه بود و پیربوعلی سیاه پیر جمع بود، چون خبر رسیدن شیخ شنودند به یکدیگر گفتند کی آن مرغ میرسد، چینه از پیش من و تو برچیند! پس گفتند ترتیبی باید ساخت. خواجه علی درخور تعظیم شیخ ترتیبی مهیا کرد تا به حدی کی جهت سگان محله دوسر دراز گوش فربه بخرید و بکشت. خادم گفت دراز گوش چرا کشتی؟ گفت کم از آنک چنین پادشاهی میدرآید، کلبان محله نیز شکمی چرب کنند. پس باستقبال شیخ بیرون آمدند و شیخ میخواست کی برباط عبداللّه مبارک نزول کند بوعلی سیاه گفت ما در سال هزار کوچ را خدمت کنیم تا بازی درافتد اکنون چنین بازی درافتاد ما بنگذاریم کی جایی دیگر نزول کند. شیخ گفت جوامردی باید همه بازند و هیچ کوچ نیست. پیر بوعلی گفت شیخ ما را با ما نمود وگرنه دمار از ما برآمدی. پس شیخ به شهر درآمد و به خانقاه فرود آمد. پس برتخت شد و پیران در خدمت او بنشستند و جوانان صف بزدند. شیخ در سخن آمد. خواجه علی خباز را غیرتی پدید آمد. پس بوعلی سیاه درآمد، با جمع خویش و آن سلطنت و هیبت شیخ بدید، با خودگفت اگر مردمان او را ببینند و سخن او بشنوند ولایت رفت و مرویان رفتند. شیخ روی به خواجه علی کرد و گفت ای خواجه بدین بازار شما شو شاباطی نیکو همچون روی خویش بیار. علی بیرون دوید و شاباطی پاکیزه بیاورد، شیخ شاباطی بشد و روی سوی پیر بوعلی کرد و گفت ما شهر مرو و ولایت مرو بدین شاباطی به شما فروختیم و این شاباطی نیز در کار شما کردیم و حالی بیرون آمد و هیچ مقام نکرد بسیار الحاح کردند کی توقف کند کی سفره بنهند؟ فایده نبود، توقف نکرد وبرباط عبداللّه آمد و خواجه علی خباز سفره به صحرا نهاد و چون از سفره فارغ شد شیخ بسوی میهنه باز آمد.
راه و ترتیبی دگر بنیاد کرد تا همه روی جهان آباد کرد
و عروسان معانی که گوئی مرواریدهای پراکنده است، و مسائلی گرانقدر که شایسته است با حروف نور بر سیمای حور نگاشته آید، و گفتارهائی استوار که هنگام آسودگی و آرامش دل برخاطرم بگذشته، و جدال هائی بسیار که هنگام پرمشغلگی عاید طنعم گشته، با ترتیبی شایسته که بدان سابقه نداشته ام و آرایشی پیراسته که پیشتر بدان دسترسی نیافته بودم، در آن نیک گرد کرده ام به نوادری دست یافتم که طبع از آن به هیجان می آید و گوش نوازش گیرد و به طرفه هائی که غمگنان را دلشاد می کند.
قل یحییها الذی انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم خاکسار و نگونسار بادا آنکه گوید: این اجزای متفرق را ترکیب نخواهد بود و این اعضای متمزق را ترتیبی نه.
به این دلیل است که مجموعه تهی «کوچکترین عضو» ندارد و هر مجموعهٔ ناتهی «کوچکترین عضو» دارد. این اصل را، که به نام اصل خوشترتیبی آشنا است، میتوان با استقرای ریاضی ثابت نمود. فرض کنیم که
به ترتیبی نهاده وضع عالم که نی یک موی باشد بیش و نی کم
میتوان نشان داد ترتیبی که الگوریتم جانسون-تروتر تولید میکند دنبالههای
راه خود را برتر از راه کسان کرد ترتیبی حقیقت در عیان
ای پسر، اگر شاعر باشی جهد کن تا سخن تو سهل ممتنع باشد و بپرهیز از سخن غامض و بچیزی که تو دانی و دیگری نداند که بشرح حاجت افتد مگوی، که این شعر از بهر مردمان گویند نه از بهر خویش و بوزن و قوافیت قناعت مکن و بیصناعتی و ترتیبی شعر مگوی، که شعر راست ناخوش بود، صنعت و چربک باید که بود و شعر در ترجمه مردم را ناخوش آید، با صناعت باید برسم شعرا، چون:
هم ز بی ترتیبی و بی التفاتی های ماست گر قفایی گه گه از بد خوی حاشا می خورم
همچنین میتوان اصل استقرای ریاضی را با استفاده از اصل خوشترتیبی ثابت کرد.
تفسیر الجواهر فی تفسیر القرآن کریم توسط طنطاوی جوهری مفسر و عالم دینی در سده سیزدهم و چهاردهم نگاشته شدهاست. این تفسیر به خاطر نام مؤلف به تفسیر طنطاوی نیز شهرت دارد. این تفسیر با شیوه ترتیبی و به زبان عربی نگارش شده و مشهورترین تفسیر کامل با گرایش علوم تجربی است.
همانگونه که استقرای ریاضی استاندارد معادل "اصل خوش ترتیبی" است، استقرای ساختاری نیز معادل یک "اصل خوش ترتیبی" است. اگر مجموعه ی تمام ساختارهای نوعی خاص یک ترتیب جزئی کامل را بپذیرد ، پس هر زیر مجموعه ناتهی باید دارای یک عنصر مینیمال باشد.(این تعریف کامل است.) اهمیت این لم در این زمینه، آن است که به ما اجازه می دهد تا استنباط کنیم که اگر هر گونه مثال نقضی برای قضیهای که می خواهیم اثباتش کنیم وجود داشته باشد، پس باید یک مثال نقض مینیمم وجود داشته باشد. اگر ما بتوانیم نشان دهیم که وجود مثال نقض مینیمم دلالت میکند بر وجود مثال نقضهای حتی کوچکتر، ما یک تناقض (هنگامی که مثال نقض مینیمم، کوچکترین نیست) داریم و در نتیجه مجموعه مثالهای نقض باید خالی باشد.
2- مشکل دوم این که این تسریع محاسبات با این فرض انجام می شود که هیچ ترتیبی در دیتا وجود ندارد. اگر ساختاری در دیتا وجود داشته باشد می توان الگوریتم های کلاسیکی را یافت که از این ساختار استفاده می کنند و پاسخ را با روشی بهتر از حدس زدن پیدا می کنند.
البته آنچه او بیان کرده، ترتیبی است که با نسخه موجود اصلاً جور درنمی آید و شاید این سخن او گزارشی از مسودات کتاب «حاوی» باشد.
در زبانشناسی، اعداد ترتیبی کلماتی هستند که دربرگیرنده موقعیت یا رتبه در شمارش ترتیبی است. شمارش ممکن است اندازه، ارزش، گاهنگاری و … باشد. تفاوت این سری اعداد با اعداد اصلی در ارزش آنها است.
بلکه بر هر جزئی از اجزاء، بدن، ملائکه بسیاری موکل اند و مدد این ملائکه و سایر ملائکه زمین و هوا از ملائکه آسمانها هست بر ترتیبی خاص و مدد ملائکه آسمان ها از حمله عرش است و تأیید و توفیق و هدایت جمیع ایشان از حضرت مهیمن قدوس است که متفرد است به ملک و ملکوت و عزت و جبروت و هر که خواهد کثرت ملائکه موکلین به آسمان ها و زمین ها و نباتات و حیوانات و ابرها و بادها و دریاها و بارانها و کوهها و غیر اینها را بداند ملاحظه اخباری را که از ائمه طاهرین علیه السلام در این باب رسیده بنماید.
کلیت روش حریصانه در هر مرحله، انتخاب یک عنصر از عناصر موجود است. کار با یک مجموعه تهی شروع شده و این عنصر قسمتی از جواب مسئله است که به ترتیبی خاص به مجموعه عناصر نهایی اضافه میشود.