بقصد
معنی کلمه بقصد در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بقصد
بقصد جان من برخاست اکنون سپاه حادثات از هر گناری
هر طرف صف بست مژگانم بقصد خیل خواب جلوهها دارد سرشکم در میان هر دو صف
هر که یال از طوق طوع شاه برناید بقصد تیغ قهر اوش همچون طوق گرد یال باد
از خانه ی زین خاست بقصد دل عاشق زانگونه که آتش بچنان تاب نخیزد
ابن یمین بمدح تو اندر ردیف شعر اول بقصد طبع نکرد انتخاب حسن
جائی که غمت بقصد جان برخیزد دل را چه زیان گر از میان برخیزد
یرید شتمنی. و اجابت این دعا از مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم روایت کردند، گفت: رفع عن امتی الخطاء و النسیان و ما استکرهوا علیه، و در قرآن است وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ عمر خطاب مردی را دید که میگفت اللهم اغفر لی خطایای گفت ان الخطاء مغفور و لکن قل اللهم اغفر لی عمدی اخطأ یخطئ بمعنی زلّ و هو ضد اصاب، یعنی که خطا کرد بی قصد. و خطأ یخطأ خطأ و خطاء در بدی بود همچون اساء. اگر از کسی کاری آید خطابی قصد، مخطی است، و اگر بدی آید بقصد خاطی است. قال اللَّه تعالی إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ و قال لا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ.
دلم چو غنچه ازان گل چه طرف بر بندد که چون نسیم بقصد شکست می گذرد
شرط یاری و وفاداریت این بود مگر که بقصد دل من تیغ جفا آخته ای
هر کران این بقصد زخمی زد حالی آن دگر برو میزد