راهروی

معنی کلمه راهروی در لغت نامه دهخدا

راهروی. [ رَ / رُ ] ( حامص مرکب ) مسافرت و سیاحت. ( ناظم الاطباء ). عمل راهرو. طی طریق. راه پیمایی. راه نوردی. || سلوک. ( یادداشت مؤلف ) :
جفا نه پیشه درویشی است و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند.حافظ.نیست این راستی و راهروی
که چنان راست که گویی نشوی.جامی.

معنی کلمه راهروی در فرهنگ فارسی

۱ - عمل راه رفتن . ۲ - ( تصوف ) سلوک .

جملاتی از کاربرد کلمه راهروی

برد روزی ز ذوق راهروی ره بدان جمع سیدی علوی
ابوالقاسم هرندی در ۵ آذر سال ۱۳۵۷ (چند ماه پیش از پیروزی انقلاب) در ۸۱ سالگی در کرمان از دنیا رفت و در راهروی ورودی کتابخانه هرندی به خاک سپرده شد. بعد از انقلاب خانواده و فرزندان هرندی خانه و باغ هرندی را در کرمان که ارزش تاریخی دارد به سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی واگذار کردند که هم‌اکنون به باغ‌موزه سازهای سنتی و باستان‌شناسی تبدیل شده‌است. این خانه ۲۵ هزار متر مربع وسعت دارد و از بخش‌های مختلفی تشکیل شده‌است و ابوالقاسم هرندی در سال ۱۳۱۳ آن را به مبلغ ۴۰ هزار تومان خریداری کرده بود.
وقتی به آنجا می‌رسند، آلیس که دچار ترس از تاریکی است برای خریدن چراغ قوه می‌رود و از آلن می‌خواهد که کلید کلبه‌ای را که برای اقامت اجاره کرده‌اند از مالک آن یعنی کارل استاکی بگیرد. آلن وارد یک رستوران کوچک می‌شود و در آنجا زنی به نام سینتیا ویور را می‌بیند که فانوسی در بغل دارد و نگران تاریکی راهرویی است که آلن می‌خواهد وارد آن شود. سینتیا به او هشدار می‌دهد که مواظب باشد. آلن که دنبال استاکی می‌گردد، وارد راهرو می‌شود. زنی در لباس مشکی مخصوص سوگواری به آلن می‌گوید که استاکی نتوانسته‌است بیاید و او کلید کلبه‌ای را به آلن می‌دهد.
چو راهروی که روز اول از جاده نهاده منحرف گام
بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم خود را بشوق راهروی وا گذاشتیم
عمارت قدیمی باغ که مانند باغ ارم بوده‌است از بین رفته و بخش‌های زیادی از زمین‌های باغ تفکیک شده‌است. برخی از درختان راهروی اصلی باغ تا هم‌اکنون باقی است که نشان از دوران شکوه و آبادانی آن دارد.
به پرستشگاه‌های مهرپرستان مهرابه یا میترائیوم گفته می‌شود. ساختمان مهرابه‌ها از یک ورودی، سپس دهلیز درونی که به سه راهرو منتهی می‌شد تشکیل شده‌است. تالار روبرویی بزرگ بوده و تالار اصلی معبد بوده‌است. دو راهرویی که در سمت چپ و راست قرار داشتند تنگتر بوده و سقف آن هم کوتاه‌تر است. مهراب بالای تالار اصلی قرار می‌گرفت و عبارت بود از گودی اندکی در دیوار که نقش مهر (و گاهی مجسمه او) در حال کشتن گاو در آن دیده می‌شد کوتس و کوتوپاس نیز در دو سوی او دیده می‌شدند. در دو طرف تالار اصلی نیمکت‌هایی سنگی قرار می‌دادند.
ورشان نوحه کند بر سر هر راهروی بلبل از دور همی‌گوید بر من بجوی
گر سخن تند کند راهروی در ره عشق چون ز مستان خرابست، مسلم دارش
راهروی راه طلب برگزید بست گمانم که بجائی رسید
وقت آن راهروی خوش که ازین خارستان دست چون برق جهانسوز به دامان زد و رفت
آلودگی خرقه خرابی جهان است کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی
وقت آن راهروی خوش که چو دریای سراب دارد از موجه خود سلسله جنبانی چند
توفیق تو گر راهنمایی نکند از سعی به جایی نرسد راهروی