تأویل

معنی کلمه تأویل در لغت نامه دهخدا

تأویل. [ ت َءْ ] ( ع مص ) تأویل چیزی را بچیزی ، بازگرداندن آن. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). بازگشت کردن از چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). برگرداندن بچیزی. ( فرهنگ نظام ). مشتق از «اول »است که در لغت بمعنی رجوع است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و منه قولهم فی الدعاء للمضل : «اول اﷲ علیک ؛ ای رد علیک ضالتک ». ( اقرب الموارد ). ج ، تأویلات. || تأویل سخن ؛ تدبیر و تقدیر و تفسیر آن. ( از اقرب الموارد ). تأویل کلام ؛ بیان کردن آنچه کلام بدان بازمیگردد. ( منتهی الارب ). در اصطلاح ، گردانیدن کلام از ظاهر بسوی جهتی که احتمال داشته باشد. و گویند که تأویل مشتق از «اول » است پس تأویل گردانیدن کلام باشدبسوی اول و بیان کردن از عبارتی بعبارت دیگر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آنچه معنی با وی گردد. ( مهذب الاسم-اء ) ( السام-ی ف-ی الاسام-ی ). تفسیر کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ). بیان معنی کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آنها باشد. مثال : من هرچه می گویم فلان به چیز دیگر تأویل می کند. ( فرهنگ نظام ). توجیه ، وجه : اداکرده باشم امانت را بی شکستن عهد و بی تأویل. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317 ). هر زنی که در عقد من است یا بعد از این در عقد من خواهد آمد، مطلقه است بسه طلاق و در این که گفتم معما و تأویل نیست بهیچ مذهب از مذاهب. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 318 ). بهیچ تأویل حلاوت عبادت را آن اثر نتواند بود که مهابت شمشیر را. ( کلیله و دمنه ). در احکام مروت غدر به چه تأویل جایز توان داشت. ( کلیله و دمنه ). چون مزاج این باشد به چه تأویل خردمند بدان واثق تواند بود. ( کلیله و دمنه ).
نباید که بر کس درشتی کنی
چو خود را به تأویل پشتی کنی.( بوستان ). || تأویل در نزد علمای علم اصول مرادف تفسیر است و بقولی تأویل ظن بمراد و تفسیر قطع بدان است چنانکه مثلاً هرگاه لفظ مجملی را بدلیل ظنی چون خبر واحد بیان کنند آنرا مؤول خوانند و هرگاه آنرا بدلیل قطعی بیان کنند مُفَسَّر گویند. و توان گفت تأویل اخص از تفسیر است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 99 ). رجوع به تفسیر شود. جرجانی آرد: در شرع بازگرداندن لفظ از معنی ظاهر بمعنی احتمالی آن است بشرط آنکه محتمل را موافق کتاب و سنت بیابند مانند قول خدای تعالی : «یخرج الحی من المیت » اگر بدان بیرون آوردن پرنده از بیضه اراده شود، تفسیر خوانند و اگر بدان اخراج مؤمن از کافر یا عالم از جاهل اراده شود تأویل است. ( از تعریفات جرجانی ). تأویل ظن بمراد و تفسیر قطع بدان است و بقولی تأویل بیان یکی از محتملات لفظ و تفسیر بیان مراد متکلم است و بیشتر تأویل در کتب الهی بکار رود. ( از اقرب الموارد ). حاجی خلیفه ذیل علم التأویل آرد: اصل کلمه از «اول » بمعنی رجوع است و مؤول بازگرداندن آیه به یکی از معانی احتمالی آن است و بقولی مشتق از ایالت بمعنی سیاست است ، بدین معنی که سخن را تدبیر کنند و معنی را بجای خود بگذارند. و در تفسیر و تأویل اختلاف شده است. ابوعبید وگروهی گویند: هر دو به یک معنی باشند و گروهی منکر این گفتارند و راغب گوید: تفسیر اعم از تأویل است واستعمال آن بیشتر در الفاظ و مفردات است لیکن استعمال تأویل بیشتر در معانی و جمله ها است و اغلب در کتب الهی بکار میرود و دیگری گفته است : تفسیر بیان لفظی است که جز به یک وجه محتاج نباشد و تأویل توجیه لفظ به یکی از معانی مختلفی است که بدان متوجه است برحسب ادله ای که آشکار باشد و «ماتریدی » گوید: تفسیر تعیین است بر آنکه از لفظ آن معنی اراده شده و گواهی بر خدا است که از این لفظ، این معنی را خواهد و تأویل ترجیح یکی از معانی محتمل است بدون یقین و شهادت. و ابوطالب ثعلبی گوید: تفسیر بیان وضع لفظ است ، حقیقت بود یا مجاز. و تأویل تفسیر باطن لفظ است و مأخوذ است از اول و آن بازگشت بود بعاقبت کار، پس تأویل اخبار از حقیقت مراد است و تفسیر اخبار است از دلیل مراد. مثال آن قول خدا است سبحانه و تعالی : ان ربک لبالمرصاد . تفسیر آن این است که مرصاد وزن مفعال است از رصد و تأویل آن برحذر داشتن است از خوار شمردن امر خدا سبحانه و تعالی. و راغب اصفهانی گوید: تفسیر معانی قرآن را کشف کند ومراد را بیان سازد خواه بحسب لفظ باشد و خواه بحسب معنی ، و تأویل بیشتر در معانی است. و تفسیر یا درباره غریب الفاظ بود که بکار رفته است یا در لفظ مختصرکه با شرح آشکار شود و یا در کلامی که قصه ای را در بردارد و جز با دانستن آن قصه روشن نشود. اما تأویل گاه عام بکار رود و گاه خاص مانند کفر که گاهی در انکار مطلق استعمال شود و گاه در انکار باری تعالی خاصةً و یا در لفظ مشترک بین معانی مختلف. و گفته اند تفسیر به روایت تعلق دارد و تأویل به درایت. و ابونصر قشیری گفته است : تفسیر بر سماع مقصور است ، و اتباع و استنباط در آنچه بتأویل متعلق است. و قومی گفته اند آنچه از کتاب خدا و سنت رسول مبین است ، تفسیر بود و کسی را نرسد که در آن اجتهاد کند بلکه بر همان معنی حمل شود که وارد شده است و از آن تجاوز نباید کرد و تأویل چیزی است که علمای عالم بمعنی خطاب و ماهر در آلات علوم استنباط کنند و جماعتی که بغوی و کواشی از آن جمله اند گویند تأویل صرف آیه است از طریق استنباط بمعنی موافق ماقبل و مابعد آن که در آیه احتمال چنان معنی بود و مخالف کتاب و سنت نبود، و شاید صواب همین است... ( کشف الظنون چ 2 استانبول ج 1 ستون 334-335ذیل علم تأویل ) :

معنی کلمه تأویل در فرهنگ معین

( تأویل ) (تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بازگردانیدن . ۲ - تفسیر کردن ، بیان کردن . ۳ - (اِمص . ) شرح و بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن باشد، تعبیر. ج . تأویلات .

معنی کلمه تأویل در فرهنگ عمید

۱. گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن.
۲. تعبیر و تفسیر خواب.
۳. توجیه.

معنی کلمه تأویل در فرهنگ فارسی

بازگشت کردن ازچیزی، بازگردانیدن، تعبیرکلام
( مصدر ) ۱- باز گردانیدن بازگشت دادن . ۲- تفسیر کردن بیان کردن . ۳- ( اسم ) شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر. جمع : تاویلات
تره ایست بستانی خوشبو .

معنی کلمه تأویل در دانشنامه آزاد فارسی

تأویل (interpretation)
به طور کلی عبارت است از معنابخشیدن به چیزی از دیدگاه شخصی. مغز ما از حواسمان اطلاعات خام می گیرد و به کمک تجربه های پیشین به آن ها معنا می بخشد. زبان غالباً به تفسیر و تعبیری خاص نیازمند است، به ویژه اگر مبهم و دوپهلو باشد. بنابراین تأویل در ادبیات ضرورت و اهمیت بیشتری پیدا می کند زیرا ما با معانی متعدد روبه رو می شویم. نویسندگان قصه، شعر و نمایش نامه برای این زبان ادبی را برمی گزینند که در آن هر مقولۀ مهمی دست کم دو روی معتبر دارد و در یک صحیح یا غلط ساده خلاصه نمی شود. از این رو ما با خواندن و تعبیرکردن در ادبیات با پیچیده ترین رموز زندگی انسان ـ عشق، نفرت، مرگ، کشاکش های میان فرد و جامعه، و مانند آن ها ـ مواجه می شویم و بنابر متنی که پیش رو داریم واکنش های متفاوتی درخصوص مقوله ای خاص خواهیم داشت. زیرا تعبیر ما از اثر ادبی در بستری صورت می گیرد که هم واکنش خود ما از فطرت انسانی، و هم داده های نویسنده دربارۀ آن را شامل می شود. پس تعبیر در ادبیات عملی اجتماعی است به این علت که ما تجربه های خود و دیگران را در آن دخالت می دهیم. تأویل یا تعبیر در معنای خاص تر با هرمنوتیک مترادف می شود. هرچند این امر در تمدن غرب ریشه های کلاسیک و یهودی دارد اما پدر هرمنوتیک امروزی یا علم تأویل را فریدریش شلایرماخر (۱۷۶۸ـ۱۸۳۴)، متکلم و فیلسوف آلمانی، می دانند. اساس هرمنوتیک را این نظر تشکیل می دهد که چون متون مذهبی در بسترهایی تاریخی و فرهنگی تألیف شده اند که دیگر وجود ندارند، صرفِ خواندن آن ها کافی نیست و به تأویل آن ها نیاز است. از این رو خواندن و تأویل را لازم و ملزوم می داند. نیز ← هرمنوتیک
تاویل (قرآن شناسی). تَأویل (قرآن شناسی)
(از ریشۀ «اول» به معنای بازگشت به اصل) اصطلاحی در علوم قرآنی. مراد از تأویل آن چیزی است که آیه به سوی آن برمی گردد و مراد از تنزیل، در مقابل تأویل، معنای روشن و تحت اللفظی آیه می باشد. این اصطلاح ۱۶ بار در قرآن به کار رفته است که غالباً در سورۀ یوسف و به معنی تعبیر خواب است. اما به معنی تأویل آیات قرآن تنها سه بار به کار رفته است (اعراف، ۵۳؛ یونس، ۳۹؛ آل عمران، ۷). در معنی تأویل اختلاف شدیدی بین مفسرین وجود دارد تاآن جا که اقوال گوناگون در این زمینه را بیشتر از ده قول دانسته اند امّا مشهورتر از همه، دو قول است. قول اول، قول قدماست که تأویل را با تفسیر ـ محصَّل معنی کلام ـ مترادف گرفته اند. از این رو همۀ آیات قرآنی تأویل دارند اما براساس آیۀ «و ما یَعلَمُ تأویلَهُ الا الله» تأویل متشابهات را کسی جز خدا نمی داند. از آن جا که در قرآن آیه ای که تأویل یعنی محصَّل معنی آن برای همه مجهول باشد نداریم، این قول نزد متأخرین پذیرفته نشد و متروک گردید. قول دوم، قول متأخرین است که تأویل را معنای خلاف ظاهر آیه می دانند. بنابر این نظر، همۀ آیات قرآن تأویل ندارند و تنها آیات متشابه دارای تأویل و معنای خلاف ظاهرند که جز خدا کسی را بر آن ها احاطه نیست مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت می دهند. این قول در میان علما شیوع فراوان یافته اما تحقیق بیشتر در این زمینه نشان می دهد که این قول نیز خالی از تناقض نبوده منطبق بر آیات قرآنی نیست. علامه طباطبایی ضمن بحث در این زمینه اظهار می دارد که اولاً بنا بر آیات سوره اعراف و یونس همۀ قرآن تأویل دارد نه تنها آیات متشابه چنان که بنای این قول بر آن است. ثانیاً لازمۀ این قول آن است که در قرآن کریم آیاتی وجود داشته باشد که مراد حقیقی آن ها برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آن ها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنا گنگ باشد چگونه می توان بلیغ شمرد؟ ثالثاً یکی از دلایل این که قرآن کلام بشری نیست این است که در میان آیات آن هیچ گونه اختلاف معنا نیست و هر اختلافی که به نظر رسد، با تدبر در آیات رفع می شود (نساء، ۸۲). اگر بنا شود تعداد قابل توجهی از آیات به نام متشابهات با مسلّمات قرآن یعنی محکمات اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف به این نحو بشود که گفته شود ظواهر آن ها مراد نیست بلکه مراد معانی دیگری است که جز خدا کسی از آن ها آگاه نیست، این گونه رفع اختلاف هرگز دلالت بر غیر بشری بودن قرآن نمی کند. رابعاً اصولاً دلیلی بر این که مراد از تأویل در آیۀ محکم و متشابه، معنی خلاف ظاهر است وجود ندارد و در سایر آیات قرآنی نیز که نامی از تأویل آمده چنین معنایی اراده نشده است. مثلاً در سه مورد از قصۀ یوسف (ع) تعبیر خواب «تأویل» نامیده شده و بدیهی است که تعبیر خواب خلاف ظاهر خواب نیست. در هیچ یک از موارد شانزده گانه ای که لفظ تأویل در آن ها به کار رفته موجبی برای این که لفظ تأویل را «معنای خلاف ظاهر» بگیریم، نیست. علامه طباطبایی در دنباله بحث به بیان معنای تأویل در عرف قرآن می پردازد و اظهار می دارد که تأویل از قبیل معنا که مدلول لفظ باشد نیست، همچنان که در مورد خواب ها لفظی که خواب را شرح می دهد به تأویل خواب دلالت لفظی ندارد. تأویل خواب حقیقتی خارجی و عینی است که به صورت خاص برای بیننده جلوه کرده است. اصولاً تأویل هر چیزی حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به گونه ای حامل و نشانۀ اوست. این مطلب در قرآن کریم نیز صادق است زیرا این کتاب آسمانی از یک رشته حقایق و معنویات سرچشمه می گیرد که بسی وسیع تر از قالب الفاظ و عبارات، که محصول زندگی مادی بشر است، می باشد. روز قیامت و در ملاقات خدا است که این حقایق به طور کامل روشن خواهد شد. در این جهان آدمی با اعتقادات حقه و اعمال شایسته خود را مستعد سعادتی می کند که در سایۀ ادراک این حقایق به آن دست می یابد. پس تأویل قرآن حقیقت یا حقایقی است که در امّ الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد (زخرف، ۴) و جز خدا کسی به آن دسترسی ندارد جز مطهّرون (پاک شدگان) که آنان نیز به اذن پروردگار می توانند به حقیقت تأویل قرآن برسند (واقعه، ۸) که با توجه به آیۀ تطهیر (احزاب، ۳۳) و به موجب اخبار متواتر، پیامبر اکرم (ص) و خاندان رسالت (ع) از پاک شدگان بوده و به تأویل قرآن عالِم اند.
تاویل (موسیقی). تأویل (موسیقی)
تأویل (موسیقی) interpretationشیوة اجرای یک اثر توسط نوازنده یا خواننده . غیر از موسیقی الکترونیک از پیش ضبط شده، که اجراکننده را به کلّی کنار می گذارد، محدودیت های نت نویسی موجب می شوند تا آهنگساز نتواند شدت و ضعف صدا، طرز بیان ، جمله بندی ، و سایر جزئیات عمل اجرایی را با دقت کامل مشخص سازد. بنابراین، مسئولیت چنین کارهایی ناگزیر به گردن نوازنده می افتد. البته در برخی دوران های تاریخی، دادن آزادی های بیشتر به نوازندگان مرسوم بوده است . مثلاً اجراکنندگان قرن هجدهمی نسبت به اجراکنندگان قرن بیستمی از آزادی بسیار بیشتری برخوردار بوده اند و نه تنها می توانستند بدون مواجه شدن با انتقاد، در شدت و ضعف ها و جمله بندی های قطعه تغییر ایجاد کنند، بلکه تا حدی اجازة تغییر دادن خود نت ها را نیز داشتند.

معنی کلمه تأویل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تأویل. برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش را تأویل گویند. تأویل در دو علم اسلامی به کار رفته است: ۱. در علوم قرآنی ۲. در فقه. از آن به مناسبت در بابهای جهاد، تجارت، رهن، عتق و قضاء سخن رفته است.
تأویل مشتق از لفظ «اول» و به معنی بازگرداندن است. اگر گفته شود فلان چیز را تأویل کرده یعنی آن را به اصل اول خود بازگردانده است. ← تأویل در علوم قرآنی تأویل از کلمات کلیدی قرآن و هم چنین از اصطلاحات علوم قرآنی است که در حوزه حدیث و حکمت و عرفان و علوم بلاغی و ادبی هم کاربرد دارد. ← معنای تأویل در نزد علمای الهی تأویل نزد علمای الهی به معنی تفسیر کتابهای مقدس به نحو رمزی یا مجازی است برای آنکه معانی پنهانی آنها را کشف کند. ← دیدگاه جرجانی در تأویل جرجانی گوید: تأویل در شرع «عبارتست از گرداندن لفظ از معنی ظاهری آن به معنائی که در لفظ پنهان و در نظر مفسر موافق کتاب و سنت باشد. مثلا در آیه «زنده را از مرده بیرون آورد» (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ) اگر بیرون آوردن پرنده از تخم اراده شده تفسیر است و اگر بیرون آوردن مؤمن از کافر یا عالم از جاهل اراده شده تأویل است. ← تأویل در فقه یکی از موارد کاربرد اصطلاح تأویل در فقه می باشد که در برخی از ابواب فقهی به مناسبت از آن بحث شده است. ←← تأویل در ارتباط با باغیان برخی قدما شرط جریان احکام باغیان بر خروج کنندگان بر امام علیه السّلام را خروج به تأویل از دیدگاه خود آنان دانسته اند؛ یعنی برپایۀ تأویلی که خودشان بدان اعتقاد دارند بر امام علیه السّلام خروج کنند، مانند خوارج و چنانچه خروج ایشان به تأویل پذیرفته نزد خودشان نباشد، در حکم محارب هستند و مشمول احکام اهل بغی نخواهند بود. ←← تأویل در ارتباط با اقرار در ارتباط با اقرار، اگر فردی به چیزی اقرار کند، سپس کلام خود را تأویل نماید، سخن او در صورتی پذیرفته می شود که تأویل در حقّ وی محتمل باشد، مانند آنکه شخصی پس از اقرار به بردگی خویش، ادّعای غلط بودن آن را بکند و بگوید: من گمان می کردم برده بودن یکی از پدر و مادر سبب برده بودن فرزند می شود. در این فرض بنابر قول برخی ادّعای بعدی او با وجود بیّنه پذیرفته خواهد شد. ←← تأویل در ارتباط با اقرار راهن تأویل راهن نسبت به اقرار قبلی خود دربارۀ مال رهنی، چنانچه قابل پذیرش باشد همین حکم را دارد، مثل آنکه ابتدا اقرار کند مال رهنی را تحویل گرفته است، سپس از اقرار خود برگردد و بگوید: اقرار من به استناد نامه ای بوده که وکیلم به دروغ برای من نوشته است. در این فرض نیز ادّعای بعدی او پذیرفته و قسم به مرتهن متوجّه می شود. تذکر برای اطلاع بیشتر به مقالات ذیل رجوع شود: تاویل الحدیث تاویل حدیثی تاویل عرفانی تاویل فلسفی تاویل قرآن تاویل قرآنی تاویل کلامی
[ویکی شیعه] تأویل. تأویل، اصطلاحی در علوم قرآنی و در تعبیر عام اصطلاحی است در مطالعات مربوط به فهم نصوص به معنای نوع خاصی برداشت از متن که به نحوی بر خلاف ظاهر متن باشد. قدما این واژه را با تفسیر قرآن مترادف و از این روی تمام آیات قرآن را دارای تأویل می دانستند. اما متأخرین آن را به معنای خلاف ظاهر دانسته، آیاتی خاص را دارای تأویل معرفی می کنند.
واژه تاویل از ریشه «أ- وـ ل» و به معنای پیش یا وضعیت پیشین را بازگرداندن یا بازگشتن به اول است. آنجا که تاویل درباره فهم چیزی به کار رود ناظر به بازگردان چهره بیرونی به معنای درونی است که به گونه های مختلف در قران کریم دیده می شود مانند تاویل خواب به معنایی که در پس رویا نهفته است(نک: یوسف/۶۱۲؛ کهف/۱۸ / ۷۸۹ و ۸۲) در کاربردی فراتر، مقصود از تاویل فرا بردن یک دال از معنایی ظاهری به معنایی دور از ظاهر است که تصور می شود مهم تر از معنای ظاهر و پیش از معنای ظاهر مقصود گوینده بوده است. برخی قرآن پژوهان معاصر در توضیح معنای تأویل آورده اند: «هر لفظ یا عملی که متشابه باشد، وقتی برای آن، توجیه خردپسندی وجود داشته باشد، این توجیه، تأویل آن لفظ یا عمل خواهد بود. شخص تأویل کننده، هنگامی که برای سخن متشابه معنای معقولی را بیان می‏ دارد، در حقیقت مهار لفظ را به دست می‏ گیرد و آن را به سوی معنای درستی که ارائه می دهد، باز می‏ گرداند، به همین خاطر در نیکو نشان دادن عملی که شبهه انگیز است نیز واژه تأویل کاربرد دارد همان گونه که در داستان حضرت خضر و موسی ـ علیهما السلام ـ کلمه تأویل در ضمن آیات شریف قرآن مجید آمده است: قال هذا فراقٌ بینی و بینک سَأُنبّئُکَ بتأویل ما لَمْ تَسْتَطِعْ علیه صبرا؛ گفت اینک هنگام جدایی من و توست. به زودی تو را از تأویل آنچه نتوانستی درباره آن صبر کنی آگاه خواهم ساخت.»
[ویکی اهل البیت] تأویل. لفظ تاویل در قرآن به چهار معنا آمده است:
1-عاقبت و نتیجه کار: «و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و أحسن تأویلا» (اسراء 35) با ترازوی راست بسنجید که آن بهتر است و در عاقبت نیکوتر، یعنی عذاب و معصیت ندارد.
2-تأویل به معنی تعبیر خواب «و یعلمک من تأویل الاحادیث» (یوسف7) تو را تعبیر خواب آموزد. «نبئنا بتأویله» (یوسف 38) تعبیر آن خواب را به ما خبر ده. آن را تأویل گویند که بازگشت خواب بدو است.
3-تأویل به معنی حقیقت قیامت و معاد و ثواب وعقاب آن «هل ینظرون الا تأویله یوم یأتی تأویله یقول الذین نسوه من قبل قد جائت رسل ربنا بالحق»(اعراف 51) انتظار ندارند کفار مگر تأویل خبر قیامت را. روزی که تأویل آن بیاید آنها که تغافل نمودند خواهند گفت رسولان پروردگار ما خبردرست آوردند. حقیقت نعمت و عذاب آخرت و درجه شدت آن برای مردم این جهان چنانکه باید مفهوم نشده و آن را سست می گیرند اما چون بدانجا روند حقیقت را در می یابند.
4- تاویل قرآن که در آیه معروف به آیه محکم و متشابه آمده است: «فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله»(آل عمران 7)
[ویکی فقه] تأویل (قرآن). تاویل به معنی بازگشت دادن هر چیزی به هدف مورد نظر از آن است.
تاویل، بازگشت دادن هر چیزی به هدف مورد نظر از آن و در اصطلاح قرآن به چهار معنا آمده است:۱. عاقبت و نتیجه کار: اسراء آیه۳۵ ۲. تعبیر خواب: یوسف آیه۶ ۳. حقیقت قیامت و معاد: اعراف آیه۵۳ ۴. تعیین مراد و مقصود خداوند از آیات مجمل و متشابه قرآن : آل عمران آیه۷.
[ویکی فقه] برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش را تأویل گویند. تأویل در دو علم اسلامی به کار رفته است: ۱. در علوم قرآنی ۲. در فقه. از آن به مناسبت در بابهای جهاد، تجارت، رهن، عتق و قضاء سخن رفته است.
تأویل مشتق از لفظ «اول» و به معنی بازگرداندن است. اگر گفته شود فلان چیز را تأویل کرده یعنی آن را به اصل اول خود بازگردانده است.
← تأویل در علوم قرآنی
برای اطلاع بیشتر به مقالات ذیل رجوع شود:
تاویل الحدیث
تاویل حدیثی
تاویل عرفانی
تاویل فلسفی
تاویل قرآن
تاویل قرآنی
تاویل کلامی
[ویکی شیعه] تأویل، اصطلاحی در علوم قرآنی و در تعبیر عام اصطلاحی است در مطالعات مربوط به فهم نصوص به معنای نوع خاصی برداشت از متن که به نحوی بر خلاف ظاهر متن باشد. قدما این واژه را با تفسیر قرآن مترادف و از این روی تمام آیات قرآن را دارای تأویل می دانستند. اما متأخرین آن را به معنای خلاف ظاهر دانسته، آیاتی خاص را دارای تأویل معرفی می کنند.
واژه تاویل از ریشه «أ- وـ ل» و به معنای پیش یا وضعیت پیشین را بازگرداندن یا بازگشتن به اول است. آنجا که تاویل درباره فهم چیزی به کار رود ناظر به بازگردان چهره بیرونی به معنای درونی است که به گونه های مختلف در قران کریم دیده می شود مانند تاویل خواب به معنایی که در پس رویا نهفته است(نک: یوسف/۶۱۲؛ کهف/۱۸ / ۷۸۹ و ۸۲) در کاربردی فراتر، مقصود از تاویل فرا بردن یک دال از معنایی ظاهری به معنایی دور از ظاهر است که تصور می شود مهم تر از معنای ظاهر و پیش از معنای ظاهر مقصود گوینده بوده است. برخی قرآن پژوهان معاصر در توضیح معنای تأویل آورده اند: «هر لفظ یا عملی که متشابه باشد، وقتی برای آن، توجیه خردپسندی وجود داشته باشد، این توجیه، تأویل آن لفظ یا عمل خواهد بود. شخص تأویل کننده، هنگامی که برای سخن متشابه معنای معقولی را بیان می‏ دارد، در حقیقت مهار لفظ را به دست می‏ گیرد و آن را به سوی معنای درستی که ارائه می دهد، باز می‏ گرداند، به همین خاطر در نیکو نشان دادن عملی که شبهه انگیز است نیز واژه تأویل کاربرد دارد همان گونه که در داستان حضرت خضر و موسی ـ علیهما السلام ـ کلمه تأویل در ضمن آیات شریف قرآن مجید آمده است: قال هذا فراقٌ بینی و بینک سَأُنبّئُکَ بتأویل ما لَمْ تَسْتَطِعْ علیه صبرا؛ گفت اینک هنگام جدایی من و توست. به زودی تو را از تأویل آنچه نتوانستی درباره آن صبر کنی آگاه خواهم ساخت.»
لفظ «تأویل قرآن» در قرآن مجید در سه آیه آمده است:
[ویکی اهل البیت] لفظ تاویل در قرآن به چهار معنا آمده است :
1-عاقبت و نتیجه کار: «و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و أحسن تأویلا» (اسراء 35) با ترازوی راست بسنجید که آن بهتر است و در عاقبت نیکوتر، یعنی عذاب و معصیت ندارد.
2-تأویل به معنی تعبیر خواب «و یعلمک من تأویل الاحادیث» (یوسف7) تو را تعبیر خواب آموزد. «نبئنا بتأویله» (یوسف 38) تعبیر آن خواب را به ما خبر ده. آن را تأویل گویند که بازگشت خواب بدو است.
3-تأویل به معنی حقیقت قیامت و معاد و ثواب وعقاب آن «هل ینظرون الا تأویله یوم یأتی تأویله یقول الذین نسوه من قبل قد جائت رسل ربنا بالحق»(اعراف 51) انتظار ندارند کفار مگر تأویل خبر قیامت را. روزی که تأویل آن بیاید آنها که تغافل نمودند خواهند گفت رسولان پروردگار ما خبردرست آوردند. حقیقت نعمت و عذاب آخرت و درجه شدت آن برای مردم این جهان چنانکه باید مفهوم نشده و آن را سست می گیرند اما چون بدانجا روند حقیقت را در می یابند.
4- تاویل قرآن که در آیه معروف به آیه محکم و متشابه آمده است: «فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاویله و ما یعلم تاویله الا الله »(آل عمران 7)
در صدر اسلام در میان اکثریت تسنن معروف بود که قرآن کریم را در جایی که دلیل باشد می توان از ظاهرش صرف کرده به معنای خلاف ظاهر حمل کرد و معمولاً معنای خلاف ظاهر «تأویل» نامیده می شد و آنچه در قرآن کریم به نام «تأویل» ذکر شده به همین معنا تفسیر می گردد.
در کتاب مذهبی جماعت و همچنین در مناظره های مذاهب مختلفه - که به تحریر درآمده - بسیار به چشم می خورد که در مسئله ای که با اجماع علمای مذهب یا دلیل دیگری ثابت می شود اگر با ظاهر آیه ای از آیات قرآنی مخالف باشد، آیه را تأویل نموده به معنای خلاف ظاهر حمل می کنند و گاهی دو طرف متخاصم برای دو قول متقابل با آیات قرآنی احتجاج می نمایند و هر کدام از دو طرف آیه، طرف دیگر را تأویل می کند.
[ویکی الکتاب] معنی تَأْوِیلِ: معنایی غیر از معنای ظاهری لفظ - معنا و مقصود اصلی
معنی رَّاسِخُونَ: ثابت قدمان - استواران - پابرجاها (در کافی از امام صادق (علیهالسلام) روایت آورده که فرمود : ماییم راسخین در علم ، و ما تاویل (منظور و مقصود اصلی )قرآن را میدانیم )
ریشه کلمه:
اول (۳۶۸ بار)
«تأویل» در اصل لغت، به معنای بازگشت دادن چیزی است، و بنابراین هر کار یا سخنی به هدف نهایی برسد، می گوئیم تأویل آن آمده است، به همین دلیل، بیان هدف اصلی یک اقدام یا تفسیر واقعی یک سخن یا تفسیر و نتیجه و پایان یک خواب و یا تحقق یافتن واقعیت یک مطلب، همه اینها تأویل نامیده می شود.
[ویکی فقه] تاویل (ابهام زدایی). واژه تأویل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تأویل (علوم قرآنی)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علوم قرآنی، به معنای فاصله گرفتن از معنای ظاهری لفظ، به استناد دلیل و قرینه• تأویل (فقه)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در فقه، به معنای برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش• تأویل (حدیث)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علوم حدیث، به معنای فاصله گرفتن از معنای ظاهری لفظ، به استناد دلیل و قرینه• تأویل (کلام)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم کلام، به معنای نقل و صَرف کلام از معنای ظاهر آن به معنایی محتمل به شرط موافقت با قرآن و سنت• تأویل (فلسفه)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در فلسفه، به معنای نقل و صَرف کلام از معنای ظاهر آن به معنایی محتمل• تأویل (عرفان)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علوم قرآنی، به معنای تبرّی از تشبیه و تعطیل و تمسک به معنای باطنی
...
[ویکی فقه] تاویل (حدیث). واژه تأویل و مشتقات آن در حدیث ، بویژه حدیث شیعه ، و غالباً مرتبط با قرآن ، بسیار آمده است
در کلام اهل بیت موارد زیادی از تأویل های قرآن آمده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می گردد.
برای مثال در باره آیه ۳۹ سوره انفال
انفال/سوره۸، آیه۳۹.
در بیانات اصحاب و شاگردان امامان نیز این معنای تأویل برای قرآن رایج بوده است.
← ابن عباس
التفات به این نکته که واژه تنزیل در احادیث در برابر تأویل آمده و از سوی دیگر این دو واژه مترادف دو واژه ظاهر و باطن شناسانده شده است، برای فهم مراد از واژه تأویل قرآن در کاربرد حدیثی، سودمند و چه بسا ضروری است.
← ظهر و بطن قرآن
...
[ویکی فقه] تاویل (عرفان). صوفیان خود را اهل احوال و محبت و اخلاص می دانسته اند و این امور را وصف باطن تلقی می کرده اند، بنابراین از آن جا که آنان در مقابل ظاهر دین ــ که علم شریعت و اصول فقه با آن سروکار دارد ــ به باطن و اسراری برای دین قایل بوده اند، عرفان و تصوف را اساساً می توان مسلکی تأویلی به شمار آورد.
عرفا نیز هم چون حکما از تشبیه و تعطیل تبرّی جسته و با نفی تقلید در ایمان ، راه نجات را در تلاش و طلب حقیقت و جستجوی دلایل توحید یافته اند.
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش.
عرفا در خصوص طریق اهل باطن و ارباب تأویل به احادیث و اخبار متناسب با آن استناد کرده اند، از جمله حدیث مشهور «اِنَّ لِلْقرآنِ ظَهْراً و بَطناً و لِبَطْنِهِ بَطْناً اِلی سَبْعَةِ ابطنٍ» که در برخی روایات «الی سَبْعینَ بطناً» آمده است
داود بن محمود قیصری، رسائل قیصری، ج۱، ص۲۲، چاپ جلال الدین آشتیانی: التوحید و النبوة و الولایة، (مشهد) ۱۳۵۷ ش.
سیدحیدر آملی
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۰۳ـ ۲۰۵، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
...
[ویکی فقه] تاویل (علوم قرآنی). واژه تأویل در قرآن هفده بار به کار رفته است: هشت بار در سوره یوسف
تنوع کاربرد واژه تأویل در قرآن ، آن را در کانون مباحثات لغت شناسان و مفسران قرار داده و بویژه نویسندگان کتاب های وجوه قرآن ، به مناسبت بحث از واژه تأویل به توضیح مرادات قرآنی از این واژه پرداخته اند.
معانی قرآنی تأویل
...
[ویکی فقه] تاویل (فلسفه). تأویل در اصطلاح نقل و صرف کلام از معنای ظاهر به معنای دیگر که محتمل است می باشد به شرطی که با دلیل باشد و مخالف با کتاب و سنت نباشد. تأویل در فلسفه از دو حیث جریان دارد: اول در مباحث فلسفی و دوم در مباحثی که از طریق مبانی فلسفی ، تفسیری از قرآن و حدیث ارائه بشود.
سازگاری و توفیق میان عقل و نقل یا فلسفه و دین در میان فلاسفه مسلمان ایران ، بنیانی عقلی و هستی شناختی یافته است.
← روش کار فلسفه و دین
کتابِ الجمع بین رأیی الحکیمین فارابی را می توان نوعی تأویل دانست که در آن اختلافاتِ ظاهریِ (به زعم وی) افلاطون و ارسطو به وحدت باطنیِ حکمت آن دو مؤَّول می شود، زیرا گوهر اصلی آن دو حکمت، یکی است.
حنا فاخوری و خلیل جر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج۲، ص۴۰۰ـ۴۰۷، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۵۸ش.
در مجموعه آثار ابن سینا ، تألیفاتی هست که با نوشته های مشائی وی تفاوت دارد.
در زمره این آثار سه داستان تمثیلی حی بن یقظان و رسالة الطیر و سلامان و ابسال قرار می گیرد.
با مطالعه این آثار بعضی جنبه های برجسته « فلسفه باطنی » ابن سینا آشکار می شود.
در داستان های تمثیلی، مشرق در معنای رمزی خود عالم نور یا صور محض است و مغرب ، عالم سایه ( ظل ) و مادّه .
نفس آدمی هم چون اسیری در تاریکی مادّه زندانی است و باید خود را آزاد کند تا بتواند به عالم نوری که آدمی از آن جا هبوط کرده است، برسد و محتاج راهنمایی است که وی را در این جهان رهبری کند و به رستگاری نهایی برساند.
حسین نصر، سه حکیم مسلمان، ج۱، ص۵۰ ـ۵۱، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۵۴ش.
...
[ویکی فقه] تاویل (قرآن). تاویل به معنی بازگشت دادن هر چیزی به هدف مورد نظر از آن است.
تاویل، بازگشت دادن هر چیزی به هدف مورد نظر از آن و در اصطلاح قرآن به چهار معنا آمده است:۱. عاقبت و نتیجه کار: اسراء آیه۳۵ ۲. تعبیر خواب: یوسف آیه۶ ۳. حقیقت قیامت و معاد: اعراف آیه۵۳ ۴. تعیین مراد و مقصود خداوند از آیات مجمل و متشابه قرآن : آل عمران آیه۷.
[ویکی فقه] تاویل (کلام). تأویل در اصطلاح، نقل و صَرف کلام از معنای ظاهر آن به معنایی محتمل است، مشروط بر این که با دلیل صورت گیرد و موافق با کتاب و سنت باشد، مثلاً در باره آیه «یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ الْمیِّتِ...»
تأویل ، ظن به مرادِ متکلم (قایل یا ماتن) و تفسیر ، قطع بدان است، زیرا تفسیر بیان معنای لفظی است که احتمال وجه و معنایی دیگر برای آن وجود ندارد، اما در باب تأویل چنین نیست.
ذیل واژه، ابن منظور، لسان العرب.
در باره فرق تأویل و بیان (پیدا آوردن) گفته اند که تأویل برای کلامی به کار می رود که در وهله اول معنای محصّلی از آن فهمیده نمی شود و برای فهم معنای مراد، نیاز به تأویل دارد، حال آن که بیان در باره کلامی است که فهمیده می شود، اما نسبت به برخی کلام های دیگر نوعی پوشیدگی دارد.
معنای صریح و وجوه تأویل
گاهی در مقام اشاره به بی نیازی از تأویل، لفظ « صریح » را به کار برده اند و هم چنین عنوان « وجوه تأویل » را در مواردی استعمال کرده اند که قصد متکلم از کلام بروشنی دانسته نیست و اقوال متفاوتی در باره مراد او بیان شده است.
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تفسیر القران الکریم، ج۴، ص۱۶۸، چاپ محمد خواجوی، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۷۳ش.
...

معنی کلمه تأویل در ویکی واژه

تاویل
(کلام): شرح دادن و تفسیر کردن سخن بگونه‌ای غیر از آنچه از ظاهر آن دریافت میشود. شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد، تعبیر.
موجه جلوه دادنِ عمل یا رفتاری؛ توجیه.
تفسیر وقایع دیده شده در خواب. تفسیر کردن، بیان کردن. مفردِ تأویلات.
بازگردانیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تأویل

اکنون بدانکه این عالم ما را چون مادر مهربان است، مثلاً همچنان که مادر فرزند را می​پرورد و آن غذاها که طفل نمی​تواند خوردن،خود می​خورد تا در بدن او شیر می​شود و لایق غذای طفل می​گردد و آنگاه آن شیر را از دو پستان به فرزند می​رساند؛ عالم نیز مادر ما است و عناصر اربعه را که ما نمی​توانیم خورد، می​پرورد تا لایق غذای ما گردد. بعد از آن از راه نبات یا حیوان که دو پستان عالمند به ما می​خوراند و ما بحقیقت این زمان در بطن مادر خودیم که عالم است و آنچه رسول علیه السلام فرموده است که: «السعید من سعد فی بطن امّه و الشقی شقی فی بطن امّه»، محققان همین تأویل کرده​اند که گفته شد. و این معنی موافق این آیت است قوله تعالی: «من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی و اضل سبیلا».
قوله: «أَ رَأَیْتَ» الالف فی أَ رَأَیْتَ الف الاستفهام و لها اربعة معان فی الکلام: تقریر و تثبیت و انکار و وعید. فالتّقریر کقولک: اما فعلت اما قلت. قال اللَّه سبحانه: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ و التّثبیت کقولک: الست عالما؟ قال اللَّه تعالی. أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ. و الانکار کقولک: أ ضربت زیدا؟! قال اللَّه تعالی: أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ؟! و الوعید کقولک: ا تضربنی و تطمع السّلامة. قال اللَّه تعالی: أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ و هذا الموضع تقریر للتّعجّب من حال الکافر کما تقول: أ رأیت زیدا و فعله و مثله قوله: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» و قوله: «أَ رَأَیْتَ» یحتمل انّه رؤیة العین و یحتمل انّه رؤیة القلب و معناه: العلم. و تأویله: أَ رَأَیْتَ الَّذِی کذّب «بِالدِّینِ» کیف افتری علی اللَّه و الدّین الاسلام؟ کقوله: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ و قیل: الجزاء و الحساب، کقوله: الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ و التّکذیب بالدّین علی وجهین احدهما انکاره له و جحوده به باللّسان، و الثّانی ان لا یعمل به فیکون بمنزلة المکذّب به. قوله: فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ای یقهره و یزجره و یدفعه عن حقّه. و الدّع: الدّفع بحفوة و عنف، و قرئ فی الشّواذ. یَدُعُّ الْیَتِیمَ و معناه: یترکه و یهمله و لا یعبأ به.
وَ الطَّیْرَ منصوب علی النداء، تأویله: و نادینا الطیر. و یقال: الواو فی وَ الطَّیْرَ بمعنی مع، علی تأویل: یا جبال اوّبی مع الطیر معه. و قیل: هو منصوب بالتسخیر، ای و سخرنا له الطیر.
حسن گفت: برین تأویل انسان درین موضع کافر است و منافق فانهما حملا الامانة ای خانا فیها. و روی عن ابن مسعود قال: مثّلت الامانة لصخرة ملقاة و دعیت السماوات و الارض و الجبال الیها فلم یقربوا منها و قالوا لا نطیق حملها و جاء آدم من غیر ان دعی و حرّک الصخرة و قال لو امرت بحملها لحملتها فقلن له احمل فحملها الی رکبتیه ثمّ وضعها و قال لو اردت ان ازداد لزدت فقلن له احمل فحملها الی حقوه ثم وضعها و قال و اللَّه لو اردت ان ازداد لزدت فقلن له احمل فحملها حتی وضعها علی عاتقه فاذا اراد ان یضعها قال اللَّه تعالی: مکانک فانها فی عنقک و عنق ذریتک الی یوم القیمة.
پایان این الوح و خاتمهٔ کتاب به تأویل برخی حکایت‌های پارسیان اختصاص یافته که در آن داستان فریدون و ضحاک، کیخسرو و افراسیاب، خرّه و کیان و غیره ذکر شده‌است.
از غُلاتِ معاصرِ هادی که مشمولِ این فرمان شدند، می‌توان از علی بن حسکه و قاسم یَقطینی نام برد که با نسبت دادنِ احادیثی به هادی، شیعه را بدنام می‌کردند. به‌عنوان نمونه، منظور از فَحشا و مُنکَر در آیهٔ «ان الصّلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر» را شخصی می‌دانستند که اهلِ رُکوع و سُجود نیست. یا زَکات را مردِ مشخصی می‌دانستند، نه پرداختِ مبلغی دِرهَم و دینار؛ و بدین ترتیب بسیاری از فَرایض و سُنَن و مَعاصی را تأویل می‌کردند.
دوازده امام (به عربی: الأئمة الاثنا عشر) جانشینان معنوی و سیاسیِ محمد، پیامبر اسلام، در اسلام شیعهٔ دوازده امامی هستند. این باور شامل عَلَویان سوریه و ترکیه نیز می‌شود. بنابر اصول شیعه، جانشین محمد انسانِ معصومی است که نه فقط با عدالت بر جامعه حکومت می‌کند، بلکه قانون الهی را حفظ و معنای تأویلیِ آن را بیان می‌کند. گفتار و کردار پیامبر و ائمه راهنما و الگویی برای جامعه است تا از آن پیروی کنند؛ در نتیجه آنان باید از گناه و اشتباه به‌دور باشند (عصمت) و براساس دستور الهی، یا نصّ، از طریق پیامبر برگزیده شوند.
پس به تأویل این بود کانفاس پاک چون بهار است و حیات برگ و تاک
زانکه تأویل آیت قرآن کرد باید به قاطع برهان
این سخن را پذیر  بی تأویل تا روی سوی بحر همچون نیل
نشنیده ز مصطفی تأویل گشته مکشوف بر دلش تنزیل
افلاطون در آتن در سال ۴۲۷ قبل از میلاد در یک خانواده قدرتمند سیاسی و اشرافی متولد شد. اسم واقعی این فیلسوف افلاطون نیست، بلکه نام اصلی او آریستوکلِس بود. افلاطون (پلاتون) در زبان یونانی به معنای وسیع است. درست معلوم نیست که چرا این لقب را به او داده‌اند و تأویلات بسیار کرده‌اند. بعضی گفته‌اند به واسطه اینکه چهارشانه و وسیع‌الصدر به معنای ظاهری بوده و قد بلند داشته به افلاطون—برگرفته از صفت «پهن» (λατύς) در زبان یونانی—شهرت یافت. بعضی دیگر نوشته‌اند پیشانی وسیع و بزرگی داشته است. گروهی گفتند که مقصود اصلی ملقب کردن آریستوکلس به افلاطون نه بخاطر ظاهر تنومند بلکه بخاطر وسیع الصدر بودن و اندیشه والای اوست.
مولانا در مثنوی و غزلیات خود با تکیه بر این آیه، تمام جهان را به خانه‌ای تشبیه کرده که در آن، چراغی بسیار نورانی وجود دارد و آن نور خداست. در فیه مافیه گفته‌است:خدا این عالم را آفرید که از ظلمت است تا نور او پیدا شود. وی مانند ابن عربی، اصالت را به انسان می‌دهد. تفسیر و تأویل این آیه هم با همین دید، شکل گرفته‌است؛ لذا، مشکات هم در نگاه مولانا، نماد نوع آدم است. الله، شخصیّت الهی خود را در ایشان متجلّی می‌کند و سپس، از جانب ایشان به سوی دیگران آشکار می‌شود. مولانا تلویحاً این تجارب عارفانه را همان عقل کلّی دانسته‌است:
این تفسیر روایی، که تا پایان آیهٔ ۲۸۲ سورهٔ بقره در دست است، با بیان روایاتی راجع به فضائل قرآن و تأویل و آداب قرائت قرآن آغاز شده و با ذکر احادیثی مشتمل بر فضائل اهل بیت و مثالب دشمنان اهل بیت ادامه یافته است. بحث‌های متعددی نیز دربارهٔ سیرهٔ نبوی، به‌خصوص راجع به مناسبات پیامبر و یهودیان، مطرح شده است. بیشتر روایات طولانی و مفصّل است، به‌طوری‌که گاه یک روایت چندین صفحه را دربرمی‌گیرد. بین دانشمندان در نسبت این تفسیر به حسن عسکری اختلاف است. مهم‌ترین دلیلی که برای تشکیک این انتساب ذکر می‌شود، این است که عسکری تحت نظارت کامل خلفای عباسی بوده است و نمی‌توانسته بدون ارتباط با اصحابش این نوشته را منتشر کند.
و قال عطاء الخراسانی دخل فی هذه الایة کلّ من حافظ علی الصلوات الخمس، ذلِکَ مَثَلُهُمْ، ای ذلک الذی ذکرت، صفتهم فِی التَّوْراةِ عرّفوا الی بنی اسرائیل بهذا الوصف لیعرفوهم اذا ابصروهم ثم ابتدأ فقال وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ قرأ ابن کثیر و ابن عامر شطأه بفتح الطاء و قرأ الآخرون بسکونها و هما لغتان کالنهر و النهر و الشط فراخ الزرع التی تنبت الی جانب الاصل، یقال اشطأ الزرع فهو مشطی اذا افرخ فَآزَرَهُ، ای اعان الزرع الشطأ و قوّاه و الا زر القوة فَاسْتَغْلَظَ ای غلظ الشطأ، فَاسْتَوی‌ عَلی‌ سُوقِهِ، ای تناهی و تم و صار کالاصل و سوقه جمع ساق الزرع ای قصبه و هذا مثل ضربه اللَّه تعالی لاصحاب محمد (ص) یعنی انهم یکونون قلیلا ثم یزدادون و یکثرون و یقوون، یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ ای یسر الاکرة و یتعجبون من قوته، لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ تأویله لیغیظ اللَّه بهم الکفار ای ان النبی خرج وحده ثم اتبعه من هاهنا و هاهنا حتی کثروا و استفحل امرهم فغاظ بهم اهل مکة و کفار العرب و العجم. قال سفیان بن عیینة لهارون الرشید من غاظه حسن حال اصحاب رسول اللَّه (ص) فهو کافر و عن مبارک بن فضالة عن الحسن قال: وَ الَّذِینَ مَعَهُ ابو بکر الصدیق، أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ عمر بن الخطاب، رُحَماءُ بَیْنَهُمْ عثمان بن عفان، تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً علی بن ابی طالب. یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً بقیة العشرة المبشرون بالجنة، کَزَرْعٍ الزرع محمد (ص) أَخْرَجَ شَطْأَهُ ابو بکر فَآزَرَهُ عمر فَاسْتَغْلَظَ عثمان یعنی استغلظ عثمان للاسلام، فاستوی علی سوقه علی بن ابی طالب استقام الاسلام بسیفه، یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ المؤمنون، لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ قول عمر لاهل مکة بعد ما اسلم لا نعبد اللَّه سرا بعد الیوم.
پس اگر اصالت نفسانیات دالّ بر چیزی باشد که در مقابل اصالت منطق قرار دارد، به معنی بازگرداندن و تأویل منطق به روانشناسی است، زیرا قضایا و قیاسات منطقی، در این صورت، چیزی جز اعمال فکری یا پدیدارهای نفسانی نیست. اما اگر اصالت نفسانیات دالّ بر چیزی باشد که در مقابل اصالت اجتماعیات قرار دارد، به معنی تأویل پدیدارهای اجتماعی به قوانین روانشناسی فردی است، به طوری که گابریل تارد، قوانین و پدیدارهای اجتماعی را به قوانین تقلید بازگردانده است.
ژیژک یک نظریه‌پرداز سینمایی نیز هست. او از تفسیر روانکاوانهٔ لاکانی برای ایجاد یک نظریهٔ سینمایی و یک شیوهٔ نقد جدید استفاده کرده است. به اعتقاد رابرت استم، او از فیلم‌های سینمایی برای شرح نظریات لاکان استفاده می‌کند و در فیلم‌های سینمایی مثال‌هایی می‌یابد که حتی از خود لاکان هم افکار روانکاوانهٔ او را بهتر شرح می‌دهند. ژیژک به بررسی میل و فانتزی ناخودآگاه، امر واقعی و ابژهٔ والای ایدئولوژی در فیلم‌ها می‌پردازد و از این راه یک تأویل روانکاوانه در باب سینما می‌سازد. لینچ و هیچکاک دو فیلم‌ساز مورد علاقهٔ ژیژک هستند که تفسیر آثار آن‌ها بیش از همه مورد توجهش بوده‌اند.
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها هذا جواب القسم تأویله: لقد «افلح» لمّا طال الکلام جعل طول الکلام عوضا من اللام فحذفت و المعنی: فازت و سعدت نفس «زَکَّاها» اللَّه ای اصلحها و طهّرها من الذّنوب و وفّقها للطّاعة.
غالب مفسرین، منظور از نور در آیه را، هدایت الهی دانسته‌اند و بر این اساس خداوند را هدایتگر آسمان‌ها و زمین (یا آسمانیان و زمینیان) معرفی کرده‌اند. معانی دیگری چون مدیر، صاحب یا مدبر بودن خداوند نسبت به آسمان‌ها و زمین، برای کلمه نور در آیه گزارش شده‌است. در بین مفسران در خصوص مرجع ضمیر در عبارت «نوره» و اینکه آن مرجع، آیا اشاره به پیامبر اسلام دارد یا به خدا باز خواهد گشت، اختلاف است. در این بین، با وجود اجماع مفسرین در معنای مشکات (به معنی چراغدان)، در خصوص تأویل آن اختلافاتی گزارش شده‌است. ماتریدی، از مفسران سنی مذهب، منظور از مشکات را صلب عبدالله، پدر محمد، دانسته است. اما مفسران دیگر برای معنای این عبارت «صدر مؤمن»، «نور معرفت و ایمان» و معنایی دیگری به کار برده‌اند.
واژه «نص» به معنای هر کلام صریحی که واضح و آشکار باشد، است. آنچه که جز یک معنا ندارد و تأویل‌بَردار نیست. واژه «اجتهاد» نیز در لغت به معنای کوشش و سعی و در اصطلاح به معنای استنباط احکام شرعی است.