خلوق. [ خ َ ] ( ع اِ ) نوعی از بوی خوش که خلاق نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). قسمی بوی خوش که قسمت اعظم آن زعفران است و رنگ آن مایل بسرخی یا زردی است. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون دیگر روز بود ملک عدی را بخواند بیامد و پیش ملک بنشست و از او بوی خلوق همی آمد و عرب را رسم عروسی آن بودی که خلوق بر خود کردندی. این زن عدی را خلوق برکردگفت : این بوی خلوق چیست ؟ عدی گفت : عروسی کردم. ( ترجمه طبری بلعمی ). بفرمود تا بردمیدند بوق بیاورد پس طشت های خلوق.فردوسی.بزرگان همه راه با کوس و بوق فشانان به طشت آب مشک و خلوق.اسدی.- خلوق مکی ؛ نوعی خلوق است که از مکه آرند.
معنی کلمه خلوق در فرهنگ معین
(خَ ) (اِ. ) بوی خوش .
معنی کلمه خلوق در فرهنگ عمید
ماده ای خوش بو که قسمت عمدۀ آن زعفران بود.
معنی کلمه خلوق در فرهنگ فارسی
نوعی از بوی خوش که خلاق نیز گویند قسمی بوی خوش که قسمت اعظم آن زعفرانست و رنگ آن مایل بسرخی یا زردی .
معنی کلمه خلوق در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] خَلوق به فتح خاء نوعی عطر است. و از آن در باب حج نام برده اند. خلوق عطری است ترکیب یافته از زعفران و دیگر مواد خوش بو، به رنگ زرد یا قرمز. احکام خلوق از حرمت استعمال بوی خوش برای محرم، بنابر مشهور، خلوق کعبه- که کعبه را با آن خوش بو می کنند- استثنا شده است. تماس لباس احرام نیز با آن اشکال ندارد و نیازی به شستن آن نیست. در شمول حکم یاد شده نسبت به دیگر مواد خوش بو کننده کعبه، اختلاف است. خلوق قبر نیز در حکم یاد شده همچون خلوق کعبه است؛ مراد از قبر به تصریح بسیاری، قبر نبیّ اکرم صلّی اللَّه علیه و آله است.
معنی کلمه خلوق در ویکی واژه
بوی خوش.
جملاتی از کاربرد کلمه خلوق
پیش از آن کاندر سرِ دارِ ملامت جا کنی طعنه مخلوق را بر گوش جان اصغا کنی
این ادعاهای او صدای اعتراض ابوالحسن ندوی، دوست و همسنگر سابق مودودی، را نیز درآوردند. ندوی در کتاب «تفسیر سیاسی اسلام در نوشتههای مودودی و سید قطب» نوشت که مودودی و پیرو آن سید قطب، حتی رابطه انسان با خدا را رابطهای سیاسی عنوان کرده و رابطه حاکم و محکوم نشان دادهاند. در حالیکه تعلق و رابطه خالق با مخلوق، رابطهای مستحکمتر و عمیقتر است. سیاسی شدن رابطه خدا و بنده، باعث ایجاد رابطهای بیروح و خشک بین مؤمن و خداوند و بدون معنویت و اخلاص درونی میشود.
میکند جبرئیل از مخلوق ردههایی جدا ز پیر و جوان
سوشیانش پیروزگر خوانده شدهاست. همچنین سوشیانت را آخرین مخلوق اهورا دانستهاند. او به همراه خود نشان فرّه کیانی را دارد[۱۸] و باچشم خود، از شش جهت تمام جهان را زیر نظر دارد. [۱۹] نهایت اینکه او به همه جهان سود میبخشد و به همه انسانها و حیوانات بیرنجی عطا میکند.
به عنوان یک نهاد انتزاعی، آبلیویئن یکی از قدرتمندترین مخلوقات دنیای مارول بهشمار میرود. او از تواناییهای کیهانی بیانتهایی برخوردار است که از آنها برای مقاصد مختلف بهره میگیرد. جنبهای ساده از آبلیویئن، میکابوشی، قادر به از بین بردن نزدیک به تمامی فرضیه چندجهانی مارول بود. او احتمالاً قویترین عضو در بین همنیاهای خود بهشمار میرود.
مقر آمبرلا در جزیرهٔ راکفورت: جزیرهای دورافتاده که در آن آلفرد آشفورد زندگی میکرد. این یک جزیرهٔ نظامی بود و برخی از زندانیهای آمبرلا به این جزیره فرستاده میشدند. در این جزیره یک مقر آموزشی متعلق به آمبرلا وجود داشت که در زمینهٔ خلق برخی از مخلوقات فعالیت داشت.
د. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او (این نظر نیز به عقیده «اشعری» لازمه نظر عمومیت ارادهاست)
صفی یا رب که مخلوقست و نادار بناداری کم از کل خلایق
خرد را دانی از مخلوق اول کی رسد هرگز بکنه هستئی کو عالی است از اول و ثانی
ای آنکه تو را پیشه پرستیدن مخلوق چون خویشتنی را چه بری پیش پرسته ؟
و خداوند تعالی از رسول صلّی اللّه علیه و سلم و معراج وی ما را خبر داد و گفت: «مازاغَ البصرُ و ماطغی (۱۷/النّجم).» مِن شدّةِ الشّوقِ إلی اللّه، چشم به هیچ چیز باز نکرد تا آنچه ببایست به دل بدید. هرگاه که محب چشم از موجودات فرا کند لامحاله به دل موجد را ببیند؛ لقوله، تعالی: «لقد رَای من آیات ربّه الکبری(۱۸/النّجم)»؛ و قوله، تعالی: «قلْ لِلْمؤمنینَ یَغُضّوا مِنْ أبصارهم (۳۰/النّور)؛ ای ابصار العیونِ من الشّهواتِ و ابصارِ القلوبِ عن المخلوقات.» پس هرکه به مجاهدت چشم سر را از شهوات بخواباند، لامحاله حق را به چشم سر ببیند. «فمن کان أخْلَصَ مجاهدةً کانَ أصدَقَ مشاهدةً.» پس مشاهدت باطن مقرون مجاهدت ظاهر بود.
بحث «علم مستقل از معلوم» مطرح شده توسط او یکی از کلیدهای فهم رابطه خدا با مخلوقات است که در منابع پیشین اسلامی کمتر به آن توجه شدهاست.
چند خوانم مدح مخلوقان ز بهر جاه و مال چندگویم وصف معشوقان و نعت زلف و خال
توئی معنی و جمله مخلوق صورت تو صهبا و مجموع ایجاد مینا
کس ندید اندر جهان از خلق و خلق هیچ مخلوقی ز تو مرزوق تر