تشبه
معنی کلمه تشبه در فرهنگ معین
معنی کلمه تشبه در فرهنگ عمید
۲. خود را مانند دیگران کردن، شبیه دیگران شدن.
معنی کلمه تشبه در فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) مانند بودن شبیه بودن . ۲- خود را مانند دیگری کردن شبیه کردن. ۳ - ( اسم ) مانندی . جمع : تشبهات .
معنی کلمه تشبه در دانشنامه اسلامی
تشبّه عبارت است از اینکه شخصی در نحوه رفتار یا پوششی که- به لحاظ جنسیت، دین و یا غیر آن- نشانه و مشخّصه طایفهای از انسانها به شمار میرود، همانند آنان گردد مانند پوشیدن لباس زن توسط مرد و عکس آن و آویختن صلیب به گردن توسط مسلمان. از این عنوان در بابهای مختلف همچون صلات، حج، جهاد، تجارت و اطعمه و اشربه به مناسبت سخن رفته است.
احکام تشبه
برخی انواع تشبّه، حرام، برخی مکروه و برخی دیگر مستحب است.
تشبّه حرام
تشبّه مسلمان به کفار در استفاده از نشانههای ویژه مذهبی آنان که از شعائرشان محسوب میگردد، همچون صلیب حرام است.
تشبّه هریک از مرد و زن به دیگری در رفتار جنسی به معنای تخنث و تذکر حرام بلکه از گناهان کبیره است؛ لیکن تشبّه هریک از آن دو به دیگری در پوشش و غیر آن از هیئتها، مانند برداشتن زیر ابروها و آرایش صورت و رها کردن موی سر بسان زنان، از حیث حرمت و کراهت مورد اختلاف است. برخی مطلق تشبّه، برخی تشبّه در لباس و برخی دیگر، تشبّه توأم با اتخاذ آن به عنوان زی خود- نه به قصد دیگر مانند اظهار حزن و اقامه تعزیه- را حرام دانستهاند.
تشبّه مکروه
...
معنی کلمه تشبه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تشبه
پس از پیوند با روح جهان، عدهای میتوانند از آن فراتر روند و به وادی عقل رسند و بعضی با استقامت از آن هم رد میشود و به او میرسند و «او» میگردند. چرا که اصل اساسی عالم آن است و آن اصل در همه حضور دارد. فلوطین به صورت صریح هدف از زندگی انسانی را وصال با او و تشبه به او معرفی میکند: «هدف رهایی از گناه نیست، بلکه خدا شدن است».
میخواهم پیامی به امام خمینی بدهم و درد دلی با ایشان بکنم، سیداحمد فردید آدمی است که برای خودش کار کردهاست. اگر کتاب ننوشته، نخواسته تشبه به کثافات دیگران بکند. من پیام کوچکی به امام خمینی دارم، این انقلاب را عبدالکریم سروش خراب میکند… من پوپر را میشناسم و به ریش او میخندم… من دارم به جمهوری اسلامی مدد میرسانم.
به روز وقعه ز بس موج خون برانگیزد به تیغ تیز تشبهکنی به طوفانش
حکایتی است زقدر تو اوج گنبد چرخ تشبهیست به خوان تو شکل خرمن ماه
تشبهی بود از حلمکوه الوندش ترشّحی بود از جود بحر عمانش
اما متشبه مبطل به خادم، جماعتی که خدمت ایشان بهر ثواب اخروی نباشد، بلکه خدمت را دام منافع دنیوی خود گردانیده. اما متشبه محق به عُبّاد، جماعتی که اوقات خود را صرف عبادت گردانندو گاهی به سبب بقای طبیعت ایشان را در عبادات فتوری و کاهلی رو دهد، و خود را به مشقت و تکلف به طاعت دارند، و ایشان را متعبد خوانند. اما متشبه مبطل به عباد، از مرائیهاند که خود را در نظر خلق جلوه دهند و اگر کسی را بر طاعت خود واقف ندانند به عبادت مشغول نگردند. پس معلوم شد که صوفی منحصر است با آنان که بعد از حصول مرتبهٔ فنا مأمورند به ارشاد خلق و مجذوبان واصل غیر مأمور به ارشاد عباد و آنان که گویند صوفی فرق متعددهاند، صحتی ندارد. زیرا که صراط مستقیم به حق یکی است و سالکان آن طریق هم یک فرقهاند، و تفاوت بعضی بر بعضی، سبب تعدد فرق نمیشود. و متشبه محق به ایشان، که متصوفهاند نیز یکی است، زیرا که تعدد فرق حاصل نمیگردد مگر به اختلاف در مسائل اصول. اما اختلاف در مسائل فروع، سبب تعدد فرق نیست، به دلیل آنکه مثلاً شیعهٔ اثنا عشری- کَثَّرَهُمُ اللّهُ تَعالَی-، چند فرقهاند به اعتبار اختلاف در مسائل فروعی و این قول در نزد اهل خرد ناپسند است. جناب حق تعالی میفرماید لانُفَرِّقُ بَیْنَ أحَدٍ مِنْرُسُلِهِ زیرا که میان رسل در مسائل اصولی خلافی نیست با اینکه در مسائل فروعی خلاف بسیار است. پس وحدت فرقه به اتفاق در مسائل اصول است و این طایفه در اصول خمسه و ملحقات به آن متفقند. مولوی:
تشبه العکس
مروی است که «زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه است حضرت فرمود که غیبت او را کردی» و فرقی نیست در حرمت غیبت، میان کنایه و تصریح بلکه بسا باشد که کنایه بدتر باشد و غیبت به کنایه، مثل اینکه گوئی: الحمد لله که خدا ما را مبتلا نکرد به همنشینی ظلمه یا به حب ریاست یا سعی در تحصیل مال یا بگویی: نعوذ بالله از بی شرمی، یا خدا ما را محافظت کند از بی شرمی و غرض از اینها کنایه به شخصی باشد که مرتکب این اعمال باشد و بسا که چون خواهد که غیبت کسی را کند از راه ریا و تشبه به صلحا، ابتدا مدح او را می کند و مذمت خود را نیز می کند چنانچه می گوید: فلان شخص چه بسیار خوب شخصی بود و روزگار او را نیز مثل ما کرد و از دست شیطان خلاصی نیافت.
این هفت اصل، در حقیقت صور خیال بصیر هنرهای ایرانی است که در قالب سالهای پس از ورود اسلام به ایران، تا اواسط دوره قاجاریه، صورتی اسلامی یافتهاند. هنرمندان ایران با تشبه به نقشمایههای جهانی روزگار خود، قالب و اسلوب این هفت اصل را در کمال لطافت، ملاحت، دلآویزی و نغز به تصویر کشیدهاند. این اصول هفتگانه، عبارتند از؛ اسلیمی، ختایی، فرنگی، نیلوفر، ابر، واق، و بند رومی(گره چینی).
تشبه التفضیل
و اما انداختن سنگ، مقصود وی اظهار بندگی است بر سبیل تعبد محض و دیگر تشبه با ابراهیم، صلوات الله علیه که بدان جایگاه ابلیس پیش وی آمده است تا وی را شبهتی افکند، سنگ بر وی انداخته است پس اگر در خاطر تو آید که شیطان وی را پیدا آمد و مرا پیدا نیامده است، بیهوده سنگ چه اندازم، بدان که این خاطر تو را از شیطان پیدا آمد سنگ بینداز تا پشت وی بشکنی که پشت وی بدان شکسته شود که تو بنده فرمانبردار باشی و هرچه تو را گویند چنان کن همچنان کنی و تصرف خویش در باقی کنی وبحقیقت بدانی که بدین انداختن سنگ شیطان را مقهور می کنی.
دو همدم هر دو را با هم تشبه دوئی را برد سیلاب تنزه
بحر را بادست او گه گه تشبه ساختن ابر را از دست او دایم تمپل کردنش