جاهلیت. [ هَِ لی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِ مص ) حالت نادانی. ( اقرب الموارد ) : یظنون باللّه غیرالحق ظن الجاهلیة یقولون هل لنا من الامر من شی ٔ. ( قرآن کریم 154/3 ).افحکم الجاهلیة یبغون و من احسن من اﷲ حکماً. ( قرآن 50/5 ). و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی... ( قرآن 33/33 ). اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة حمیةالجاهلیة... ( قرآن 26/48 ). || جاهلیةالجهلاء. برای تأکید است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِخ ) زمانه قبل از اسلام که عرب در آن جهل میداشتند بخدا و رسول وی و شرائع دین ومانند آن. ( منتهی الارب ). پیش از آمدن مسلمانان. ( مهذب الاسماء ). پیش از آمدن حضرت رسول ( ص ). ( ترجمه علامه جرجانی ). زمانه ای که پیش از زمان حضرت رسول ( ص ) بود که قبایل عرب بتها را میپرستیدند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). زمان قبل از بعثت را گویند، و بقول برخی زمان قبل از فتح مکه را جاهلیت نامند. چنانچه در شرح نخبه در تعریف مخضرمین در بیان حدیث مرفوع و موقوف ومقطوع متعرض تعریف لفظ جاهلیت بشرحی که ذکر رفت شده است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). روزگار عرب پیش از پیامبر. زمان فترت پیش از بعثت پیغامبر ما : بتی دیدم از عاج در سومنات مرصع چو در جاهلیت منات.سعدی.مؤلف بلوغ الارب در معنی جاهلیت چنین آرد: زمان پیش از اسلام که نادانان در آن دور بسیار بودند. بعضی گفته اند: جاهلیت زمان فترت یعنی عصر بین دو پیغامبر است و گاهی دوران کفر را جاهلیت گویند و بزمان پیش از فتح و عصر بین ولادت و بعثت پیغمبر اسلام نیز اطلاق شود. از ابن خالویه نقل است که این کلمه از مستحدثات اسلام است و بزمان قبل از بعثت گفته میشود. عسقلانی در شرح خود بر بخاری این را معنی غالب شمرده و آیه «یظنون باللّه غیرالحق ظن الجاهلیة» را به این معنی دانسته سپس گوید: اما گفته نووی که در شرح بر صحیح مسلم و در مواردی بطور جزم گوید: «هرجا لفظ جاهلیت آید آن عهد بخصوص منظور است » خالی ازاشکال نیست. و تفصیل کلام آنکه کلمه «جاهلیت » گاهی به حالت «نادانی » اطلاق میشود که در قرآن و اخبار بیشتر به این معنی است و گاهی به صاحب حالت «نادانی » گفته شود. کلمه جاهلیت در گفته رسول اکرم به ابی ذر: «انک امرؤ فیک جاهلیة» و همچنین در گفته عمر: «انی نذرت فی الجاهلیة ان اعتکف لیلة» و در گفته عایشه : «کان النکاح فی الجاهلیة علی اربعة انحاء» بمعنی اول است. و نیز گفته آنان برسول ( ص ): «یا رسول اﷲ کنا فی جاهلیةو شر» یعنی در حالت نادانی یا در روش و رسم جاهلانه و نظائر آن هستیم چه آنکه جاهلیت هرچند در اصل صفت بوده لیکن استعمالات اسمی در آن غلبه دارد بطوری که معنی اسمی یافته و معنائی نزدیک بمعنی مصدری گرفته ، اما هرگاه «طائفة جاهلیة» یا «شاعر جاهلی » و مانند آن گفته شود، معنی دوم ( دارنده حالت نادانی ) مراد است و در این موارد نسبت به جهل بمعنی عدم علم یا پیروی نکردن از علم میباشد، زیرا کسی که علم وی با واقع مطابق نباشد جاهل بسیط است و اگر خلاف واقع را معتقد باشد جاهل مرکب است و اگر برخلاف واقع سخن گوید خواه علم بواقع داشته یا نداشته باشد، جاهل محسوب میشود، چنانکه در قرآن مجید است : «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» ( قرآن 63/25 ) و همچنین کلام پیغمبر ( ص ): «اذا کان احدکم صائماً فلایرفث و لایجهل » و از این قبیل است شعر عمروبن کلثوم :
معنی کلمه جاهلیت در فرهنگ معین
(هِ یَّ ) [ ع . جاهلیة ] (مص جع . ) ۱ - نادانی . ۲ - دورة پیش از اسلام که عرب بت پرستی می کرد.
معنی کلمه جاهلیت در فرهنگ عمید
۱. دورۀ پیش از اسلام در عربستان و احوال عرب در آن زمان که دورۀ بت پرستی بود. ۲. [مجاز] دورۀ جهل و نادانی.
معنی کلمه جاهلیت در فرهنگ فارسی
حالت جهل، حالت نادانی، دوره پیش ازاسلام ( مصدر ) ۱- حالت و کیفیت جاهل نادانی . ۲- دور. پیش از اسلام عرب عهد بت پرستی .
معنی کلمه جاهلیت در دانشنامه آزاد فارسی
جاهلیّت اصطلاح مسلمانان برای دوره و فرهنگ عرب پیش از اسلام که شرک و تاریک اندیشی بر آن غلبه داشته است. در این دوره رسم های نیکی نیز وجود داشته، مانند آیین حنیف. ایمان به خدا و معاد و انجام بعضی سنن ابراهیمی، ازجمله ختنه و حج در این عصر سابقه داشته است. مقصود از جاهلیت در قرآن، دوره ای است که تمام ارزش های اخلاقی و دینی و فرهنگی آن، درست در مقابل اسلام قرار دارد. گاهی این لفظ در قرآن به معنای انسان متکبّر و خودرأی به کار رفته است (فرقان، ۶۳). در قرآن کریم چهار بار کلمۀ جاهلیت به کار رفته است. (آل عمران، ۱۵۴؛ احزاب، ۳۳؛ مائده، ۵۰؛ فتح، ۲۶). همچنین بارها به بعضی عقاید زشت جاهلیت اشاره شده است. (زمر، ۳؛ جاثیه، ۲۶؛ انعام، ۱۰۰ـ ۱۰۱؛ نحل، ۵۷؛ نجم، ۲۱ به بعد). برخی سنت های عرب جاهلی که در قرآن نهی شده است عبارت اند از جن پرستی (انعام، ۱۰۰؛ صافات، ۱۵۸)؛ قربانی کردن بدون این که نام خداوند برده شود (بقره، ۱۷۳؛ مائده، ۳)، حرام شماری بی جای حیوانات (مائده، ۱۰۳)، نسیء یا کوشش در تغییردادن ماه های حرام و موسم حج (توبه، ۳۷)، تجارت کردن در حال احرام و ایام حج (بقره، ۱۹۸)، به ارث بردن زنان (نساء، ۹). با مقایسۀ فرهنگ جاهلی و فرهنگ اسلامی می توان پی به عظمت این دین الهی برد چنان که در آیۀ ۱۶۴ سورۀ آل عمران آمده: «خداوند بر مؤمنان منت نهاد که پیامبری از میان خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان می خواند و پاکیزه شان می دارد و به آنان کتاب و حکمت می آموزد، در حالی که در گذشته در گمراهی آشکاری بودند».
معنی کلمه جاهلیت در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] روزگار عرب پیش از اسلام را زمان جاهلیت می گویند و از آن به مناسبت در برخی ابواب فقه سخن رفته است. عنوان جاهلیّت به مقطعی از تاریخ عرب (حدود دو قرن) پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر صلّی الله علیه و آله- که بت پرستی و نیز جهل و خرافه گرایی از شاخصه های بارز آن به شمار می رود- اطلاق می گردد. واژه شناسی جاهلیت واژه الجاهلیّة، مأخوذ از ریشه جه ل، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل» و پسوند «یّة» است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند. واژه جاهلیت در قرآن این واژه چهار بار در سوره های مدنی قرآن، در تعابیر «ظنَّالجاهلیّة»، «حُکمَالجاهلیّة»، «تَبَّرُجَالجاهلیّة» و «حَمِیَّةَالجاهلیّة» به کار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است. این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات، که مشتقات دیگر جهل، نظیر «تَجْهَلونَ»، جاهلونَ و جاهلین، در آن ها آمده، دیده می شود. در مجموع، می توان گفت که قرآن به دوره خاصی از تاریخ عرب در عربستان پیش از اسلام توجه و از ویژگی های اخلاقی آن به شدت انتقاد کرده است. در واقع، قرآن این دوره را به سبب بروز ویژگی جاهلیت در اخلاق و رفتار مردم آن، دوره جاهلیت نامیده و بعدها این نام برای این دوره عَلَم شده است. ← معنای ظنَّ الجاهِلیَّه ... [ویکی شیعه] جاهلیت، اصطلاحی قرآنی و حدیثی درباره نوعی از ویژگی های رفتاری، اخلاقی و اعتقادی در دوره ای از تاریخ پیش از اسلام در شبه جزیره عربستان. جهل و مشتقات آن، در اشعار عرب ِ پیش از اسلام نیز به کار رفته است. معنای جهل در عصر جاهلی بیشتر ناظر به رفتار است نه آنکه مقابل علم و دانایی باشد؛ نوعی خودسری در رفتار و روح تکبرآمیز که از سر فرود آوردن در برابر هر قدرتی، خواه انسانی و خواه الاهی و خواه به حق یا ناحق سر باز می زده است. از مجموع احادیث برمی آید که پیامبر(ص) و ائمه(ع) از هر فرصتی برای اصلاح افکار و اعمال جاهلی و جاهلیت زدایی استفاده می کرده اند. گاه پایه و اساس آن، یعنی تعصب (حمیّت) جاهلی را تخطئه می کرده و گاه مظاهر و مصادیق آن را تبیین و از آنها انتقاد می کرده اند. در برخی احادیث، عدم معرفت فرد به امامت، مساوی با جاهلیت دانسته و تأکید شده که چنین فردی همانند اهل جاهلیت از دنیا می رود، زیرا تحت طاعت امام عصر خود و تابع هیچ امر حقی نیست. این مضمون در دعاها هم آمده است. [ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است جاهلیت، اصطلاحی قرآنی و حدیثی ناظر به نوعی از ویژگی های اخلاقی و اعتقادی و نیز دوره ای از تاریخ پیش از اسلام عربستان که این ویژگیها در آن بروز کرده است. واژة الجاهلیّة مأخوذ از ریشة ج ه ل، ترکیبی از اسم فاعل «الجاهل» و پسوند «یّة» است که ظاهراً بر اسم معنا یا اسم جمع دلالت می کند. این واژه چهار بار در سوره های مدنی قرآن، در تعابیر «ظنَّالجاهلیّة» (سوره آل عمران: 154)، «حُکمَالجاهلیّة» (سوره مائده: 50)، «تَبَّرُجَالجاهلیّة» (سوره احزاب: 33) و «حَمِیَّةَالجاهلیّة» (سوره فتح: 26) بکار رفته و در هر چهار مورد همراه با ملامت و مذمت است. این لحن ملامت آمیز همچنین در پاره ای دیگر از آیات که مشتقات دیگر جهل، نظیر «تَجْهَلونَ» (سوره نمل: 55)، جاهلونَ (سوره فرقان: 63) و جاهلین (سوره بقره: 67؛ سوره اعراف: 199)، در آنها آمده، دیده می شود. در مجموع می توان گفت که قرآن به دورة خاصی از تاریخ عرب در عربستان پیش از اسلام توجه و از ویژگیهای اخلاقی آن به شدت انتقاد کرده است. در واقع قرآن این دوره را به سبب بروز ویژگی جاهلیت در اخلاق و رفتار مردم آن دورة جاهلیت نامیده و بعدها این نام برای این دوره عَلَم شده است. در آیه 154 سوره آل عمران «...یَظُنّونَ بِاللّهِ غَیرَالحقِّ ظنَّ الجاهِلیَّةِ...»، عده ای به علت گمان نادرست درباره خدا مذمت شده اند. طبری (ذیل آیه) این گروه را منافقان می داند که در کار خدا و رسولش شک کرده بودند. طَبْرِسی (ذیل آیه) منظور از «ظنّالجاهلیّة» را این گمان منافقان دانسته که خدا رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و اصحابش را یاری نخواهد کرد. بر این اساس وی دو معنا برای این تعبیر آورده است: یکی اینکه اعتقاد منافقان دربارة خداوند همانندِ اعتقاد دورة جاهلیت است و دیگر این که گمان آنان نظیر گمان اهل جاهلیت (یعنی کفار و منکرانِ تحقق وعده های الاهی) است. [ویکی حج] جاهلیت اصطلاحی قرآنی و حدیثی که ناظر به نوعی از ویژگی های اخلاقی، اعتقادی و سنت های غیرالهی پیش از اسلام در حجاز است. آیین جاهلیت بر دو پایه افترا بستن به خدا و پیروی از نیاکان قرار دارد. جاهلیت به معنای نادانی، خشونت، و تکبر همراه عصبیت در تضاد با علم یا حِلم است، بنابراین مردم عرب پیش از اسلام در ناآگاهی و غرور و خشونت غوطه ور بودند و نوعی خودسری در رفتار و روح تکبرآمیز که از سر فرود آوردن در برابر هر قدرتی، خواه انسانی و خواه الاهی و خواه به حق یا ناحق و پیروی از هدایت الهی سرباز می زده و حکومت خدا را در امور زندگی نمی پذیرفتند. اسلام به معنای تسلیم شدن است؛ اما در اصطلاح، به احکام و شریعت الهی شکل گرفته در قالب دین اشاره دارد. واژه جاهلیت نیز بر سنت های نهاده شده پیش از نزول وحی اطلاق می گردد. بنابراین، تقابل جاهلیت و اسلام از نوع رویارویی دو سنت و شریعت است که یکی دارای خاستگاه وحیانی است و دیگری در سنت نیاکان ریشه دارد. بر این اساس، می توان ادعا کرد که مفهوم حقیقی جاهلیت در برابر وحیانیت قرار دارد. گسترش تدریجی اسلام، نقطه پایان رواج سنت های غیر الهی در جزیرة العرب بود. فتح مکه موعد پایان یافتن آیین جاهلیت بود؛ زیرا پیامبر(ص) نسخ آیین ها و سنت های جاهلی را اعلام کرد. [ویکی فقه] جاهلیت (قرآن). روزگار عرب پیش از اسلام را زمان جاهلیت می گویند. که سنت و آداب و رسوم خاصی (جاهلی) برای خود داشتند. جاهلیت به دوران فترت پیش از اسلام و بنا بر قولی زمان پیش از فتح مکه و در اینجا مطلق اوصاف، رسوم و عقاید عرب قبل از اسلام مورد نظر است. در این مدخل از واژه «الجاهلیة» و از آیاتی مانند «لاتنکحوا ما نکح آباءکم»، «یجعلون لله البنات» و «انما النسیء زیادة فی الکفر» همراه با قراین استفاده شده است. عنوان جاهلیت عنوان جاهلیّت به مقطعی از تاریخ عرب (حدود دو قرن) پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر صلّی الله علیه و آله- که بت پرستی و نیز جهل و خرافه گرایی از شاخصه های بارز آن به شمار می رود- اطلاق می گردد. بیان قرآن درباره جاهلیت قرآن کریم چهار بار واژه جاهلیّت را با نگرش منفی به کار برده و از آن با گمان جاهلی، حکم جاهلی، خود نمایی جاهلی و حمیّت و عصبیّت جاهلی تعبیر کرده است. اعمال جاهلی مورد نهی ...
معنی کلمه جاهلیت در ویکی واژه
نادانی. دورة پیش از اسلام که عرب بت پرستی میکرد.
جملاتی از کاربرد کلمه جاهلیت
یا أُولِی الْأَلْبابِ ای خداوندان خرد، و ای زیرکان، در جاهلیت قاتل را باز نمیکشتند. میگفتند یکی کم شد تا دیگری کم نشود. این جواب آنست که ای زیرکان آن انبوهی در قصاص است نه در فرو گذاشت.
در جاهلیت بینِ اعراب سَترِ عورت معمول نبود و اسلام آن را واجب کرد.
و اندر جاهلیت شعرا ممدوح خود رامدح به معاملت کردندی و تا چند گاه برنیامدی شعر ادا نکردندی؛ چنانکه چون شاعری به حضرت ممدوحی رسیدی شمشیر بکشیدی و پای ستور بینداختی و شمشیر بشکستی و مراد از آن، آن بودی که مرا ستور از آن میبایست تا مسافت حضرت تو بدان بنوردم، و شمشیر بدان که تا حسودان خود را بدان از خدمت تو بازدارم. اکنون که رسیدم، آلت مسافت به چه کار آیدم؟ ستور بکشتم؛ که رجوع از تو روا ندارم و شمشیر بشکستم؛ که قطع از درگاه تو بر دل نگذرانم و چون چند روز برآمدی آنگاه شعر ادا کردندی.
در روایت آمده که عادتِ جاهلیت آن بود که چون شخصی خواستی که به خانهٔ دیگری درآید گفتی (حییتم صباحا و مساء) و بیاجازت درآمدی و بسا بودی که مرد با زنِ خود مباشرت کردی، وی بر ایشان درآمدی.
أروی بنت حَرَب با کُنیه ای اُمّ جَمیل؛ همسر ابولهب و خواهر ابوسفیان و عمّه معاویه، و دشمن و آزاردهنده پیامبر اسلام است. او همچنین از شاعره های دوران جاهلیت بود.
عرب بر آن است که در عهد جاهلیت هفت قصیده از هفت شاعر مقبولِ همگان بود و آن هفت بر جمیع اشعارِ دیگر شاعران رجحان داشت و در حقیقت معرف روح و نشاط حیات عرب بود. از این رو آنها را نوشته و بر خانهٔ کعبه آویختند، و بدین مناسبت آنها را «معلقات سبع» و گاه «سبع طِوال» نامیدهاند. همچنین بعضی از مورخان به «ده قصیده» نیز اشاره نمودهاند، و آن را «معلقات عَشر» نامیدهاند.
وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها حمزه و کسایی و بو بکر و قالون البیوت بکسر با خوانند باقی قرا بضمّ با، فالکسر لمکان الیاء و الضم علی الاصل مفسران گفتند که در جاهلیت عادت داشتند که از حج باز آمد ندید از بام سرای خویش در سرای آمد ندید، نه از در سرای، و بآن تعظیم حج میخواستند و کراهیت داشتندی پشت بر گردانیدن، از آن رب العالمین ایشان را فرمود تا این سنت و عادت جاهلیت دست باز دارند، و ایشان را خبر کرد که این نه نیکی و پارسایی است، اگر نیکی و پارسایی میخواهید بآن پس بیان کرد که پارسایی و نیکی چیست، گفت وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی... پارسایی و نیکی آنست که آزرم اللَّه نگه دارید و از خشم او بپرهیزید، و قیل معناء و لکنّ البر برّ من اتّقی لکن پارسایی پارسایی آن کس است که از خشم و عذاب خدای بپرهیزید.
حدیثِ دیگری که در اثباتِ وجوبِ امامت مورد استفادهٔ محمد باقر است، روایت «هرکس بی امام بمیرد به جاهلیت مردهاست» است.[یادداشت ۱۹] محمد باقر برای اثباتِ گزینشِ امام توسط خداوند، به داستان ابراهیم اشاره دارد که خداوند ابتدا او را بهعنوان «عَبد»، سپس بهعنوان «پیامبر»، سپس بهعنوان «رسول»، بعد بهعنوان «دوست» و در نهایت بهعنوان «امام» پذیرفت. در این هنگام ابراهیم پرسید آیا این فضیلت به نسلِ او هم میرسد که خداوند در پاسخ گفت آنان که گمراه شوند از آن نصیبی نخواهند داشت.
«الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً». در معنی و نزول این آیت سه قول گفتهاند: یکی آنست که در زنان بغایاء مشرکات فرو آمد. جماعتی زنان بودند بسفاح معروف و مشهور رایات بدر خانه خود نصب کرده تا هر کسی ایشان شناسد و بایشان راه برد، هم در مکه بودند و هم در مدینه از ایشان یکی امّ مهزول بود و یکی عناق، در مکه از ایشان بجمالتر هیچ زن نبود، در مدینه جماعتی بودند از ایشان از اهل کتاب و در جاهلیت مردمان ایشان را بزنی میکردند تا ایشان را مأکله و مکسبه خویش سازند، مال بسفاح بدست میآوردند و بر شوهر خویش هزینه میکردند و این بود عادت اهل جاهلیّت، پس چون مهاجرین بمدینه آمدند قومی بودند ازیشان که نه مال داشتند که بر خود هزینه کنند و نه قبیله و عشیره که در معاش یاری دهند، از رسول خدا دستوری خواستند تا آن بغایا را بزنی کنند که اهل خصب و نعمت ایشان بودند، رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد و هذا قول مجاهد و عطاء و قتادة و الزهری و الشعبی و روایة العوفی عن ابن عباس.
ای زنانِ پیامبر، شما مانندِ یکی از زنان نیستید [.] اگر پرهیز میکنید [،] پس در سخنْ نرمی نشان ندهید تا کسی که در دلش بیماریاست طمع ببندد، و سخنی شناختهشده بگویید. (۳۲) و در خانههای خویش آرام گیرید و مانندِ تَبَرُّجِ جاهلیتِ نخستین، تبرّج (جلوهگری) نکنید و نماز را به پای دارید و زکات را بدهید و از خدا و پیامبرش فرمانبَری کنید. جز این نیست که خدا میخواهد از شما ای اهل بیت (اهلِ خانه) آلودگی را دور کند و شما را چنانکه باید و شاید، پاکیزه گردانَد. (۳۳)
ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ ای الدین المستقیم هذا لا ما یفعله اهل الجاهلیّة من التقدیم و التأخیر، و قیل ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ ای الحساب المستقیم. درست است خبر از مصطفی ص که در حجة الوداع خطبه کرد و در خطبه گفت الا انّ الزمان قد استدار کهیئة یوم خلق السماوات و الارض. السنة اثنا عشر شهرا منها اربعة حرم ذو القعدة و ذو الحجة و محرم و رجب مضر بین جمادی و شعبان میگوید آگاه باشید و بدانید که روزگار بازگشت بروزگار که در گذشت و بآن نهاد آمد که خدای نهاد آن روز که آسمان آفرید و زمین. و معنی آنست که در عرب در زمان جاهلیت ماه حج تبدیل کرده بودند در هر ماهی از ماههای سال دو حج میکردند دو سال در ذو الحجّه و دو سال در محرم و دو سال در صفر هم چنین در هر ماهی از ماههای سال دو حج میکردند.
مگر نه گشت همه رسم جاهلیت طی ز کردگار چو مبعوث شد رسول انام
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الآیة... میگوید واجب کردند بر شما وصیت کردن مادر و پدر را و خویش و پیوند را آن زمان که مخایل مرگ بر شما ظاهر شود، و اسباب آن به بینید، و مال دارید که در آن وصیت کنید. و این آیت پیش آیات مواریث فرو آمده بود، بآن سبب که ایشان در عادت جاهلیت اجنبیان را و بیگانگان را بحکم ریا و سمعة وصیت میکردند، و خویشاوندان خود را فرو میگذاشتند، اللَّه تعالی ایشان را ازین عادت بر گردانید و وصیت از بهر پدر و مادر و جمله خویشان فریضه گردانید، پس چون آیات مواریث فرو آمد وصیت پدر و مادر و دیگر وارثان منسوخ گشت بگفت مصطفی ع و بیان وی، و ذلک
و اما مدن فاسقه که اعتقاد اهل آن مدن موافق اعتقاد اهل مدینه فاضله بود و در افعال مخالف ایشان باشند: خیرات دانند اما بدان تمسک ننمایند، و به هوا و ارادت به افعال جاهلیت میل کنند، ایشان را مدنی بود به عدد مدن جاهله، و به استیناف سخن دران احتیاج نیفتد.
گفتی بر عادت عرب در جاهلیت، چون آیت آمد که «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» رسول خدا بفرمود تا بسم اللَّه مینوشتند، بعد از آن چون آیت آمد. «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» بفرمود تا بسم اللَّه الرحمن مینوشتند، پس از آن چون آیت آمد. «إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
تبرّج در دو آیه از قرآن آمده (۳۳ احزاب و ۶۰ نور) و در ظاهر آیات از تبرّج به دو شیوهٔ «جاهلیت نخستین» و «با اندام برای قواعد از زنان (نشستگان در خانه یا پیرزنان مطابق نظر مشهور فقها)» نهی شده است اما در ادبیات فقهی تبرّج به هر شیوهای جز برای شوهر مذموم است.
حدیث دیگر گفتهٔ پیامبر خطاب به علی است که «یا علی، تو برای من مانند هارون نسبت به موسی هستی، جز آنکه بعد از من پیامبری نیست.» همچنین این روایت که: «هرکس بی امام بمیرد به جاهلیت مرده است». محمد باقر برای اثباتِ گزینشِ امام توسط خداوند، به داستان ابراهیم اشاره دارد که خداوند ابتدا او را بهعنوان «عَبد»، سپس بهعنوان «پیامبر»، سپس بهعنوان «رسول»، بعد بهعنوان «دوست» و در نهایت بهعنوان «امام» پذیرفت. در این هنگام ابراهیم پرسید آیا این فضیلت به نسلِ او هم میرسد که خداوند در پاسخ گفت آنان که گمراه شوند از آن نصیبی نخواهند داشت.
خَدِیجَة بِنْت خُوَیْلِد (حدود ۵۵۵ - نوامبر ۶۱۹ میلادی) نخستین همسر محمد پیامبر اسلام، مادر فاطمه زهرا و نخستین فرد و اولین زن گرونده به اسلام است. خدیجه در سال ۶۸ پیش از هجرت در مکه زاده شد. از القاب او در زمان جاهلیت «الطاهره» و «سیده قریش» بود. از نامداران قبیله قریش در مکه و بازرگانی موفق بود.
أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ این باز سخنی دیگر است که درگرفت. میگوید: خوردن گوشت بهیمة الانعام شما را حلال است و گشاده، و این از بهر آن گفت که اهل جاهلیت آن را بر خود حرام کرده بودند. جای دیگر از این گشادهتر گفت: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؟. جای دیگر گفت: وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَی اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا. و انعام شتر است و گاو و گوسفند، بدلیل آنکه گفت: وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً. پس تفصیل آن باین سه بیرون داد، گفت: ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ الی آخر الآیتین. شعبی گفت: بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ بچه است در شکم، چون مادر را بکشند و بچه در شکم مرده یابند آن حلال است. مصطفی (ص) گفت: «ذکاة الجنین ذکاة امّه».