تخمه

تخمه

معنی کلمه تخمه در لغت نامه دهخدا

( تخمة ) تخمة. [ ت ُ خ َ م َ / ت ُ م َ ] ( ع اِ ) ناگوارد. ( دهار ) ( منتهی الارب )( زمخشری ). ناگوار. ( صحاح الفرس ) ( ربنجنی ) ( زمخشری ).ناگواره. ( زمخشری ). در عربی بمعنی بدهضمی طعام که از ابتلای معده پیدا شود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ناگواری و ناگوار شدن طعام و در شعر حرف ثانی که خای معجمه است ساکن هم می آید. ( آنندراج ). ناگوارد و فساد غذا در معده که خلاشمه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). ثقل غذا. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). ج ، تُخَم ،تُخَمات. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بضم تاء دونقطه در بالا و خاء منقوطه مفتوحه ، ناگوار شدن طعام و جز آن. و در اصل وخمة بوده و آنرا قلب به تا کرده اند و آن در اصطلاح پزشکان عبارتست از تباه شدن خوراک در معده و استحاله خوراک به کیفیتی غیرصالحه. کما فی بحرالجواهر. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به تخمه شود.
تخمه. [ ت ُ م َ / م ِ ] ( اِ ) اصل و نژاد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اصل. نسل و بدین معنی تخم هم آمده است. ( شرفنامه منیری ). از: تخم + ه ( نسبت ). پهلوی تخمک . ( حاشیه برهان چ معین ).تخم. دوده. تیره. خاندان. ریشه. سلسله :
بخوردند سوگند یکسر سپاه
کزین تخمه کس رانخواهیم شاه.فردوسی.هشیوار و از تخمه گیوکان
که بر درد و سختی نگردد ژکان.فردوسی.سرافراز وز تخمه کیقباد
ز مادر سوی تور دارد نژاد.فردوسی.کشم هرچه زین تخمه آرم بدست
اگر خود بر شاه دارد نشست.( گرشاسب نامه ).بریدم پی و تخمه اژدها
جهان گشت از جادوئیها رها.( گرشاسب نامه ).بت زابلی گفت از این چهار
نیم من جز از تخمه شهریار.( گرشاسب نامه ).چنان زندگانی کن که سزاوار تخمه پاک تست و بدان ای پسر که ترا تخمه و تیره بزرگست و شریف ، و از هر دو جانب کریم الطرفین. ( منتخب قابوسنامه ص 3 ). سوم آنکه بر خاندان و تخمه ما جز آزادگان فرس را ولی نگردانی. ( فارسنامه ابن البلخی ص 57 ). در این میانه بهرام هفت کس از پادشاهزادگان که از تخمه او بودند و به مردانگی معروف ، اختیار کرد. ( فارسنامه ٔابن البلخی ص 79 ). پس به بغداد آمد [مأمون ] با رایت و علامات سبز، پس آل عباس درخواستند... و طاهربن الحسین شفاعت کرد و گفت این [رنگ سیاه ] لونی مبارک است بر این تخمه [بر آل عباس یا بنی عباس ]. ( مجمل التواریخ ). و سلمان فارسی را برادرزاده ای بود نام او مادربن فروخ بن بدخشان و تخمه ایشان به شیراز است و عهدی دارند از پیغامبر. ( مجمل التواریخ ). و بعد از این نام کس برنیاید از این تخمه. ( مجمل التواریخ ).

معنی کلمه تخمه در فرهنگ معین

(تُ مِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - اصل ، نسب . ۲ - دانه های داخل خربزه ، هندوانه و کدو که آن ها را تف داده و آجیل سازند.
(تُ خَ مِ ) [ ع . ] (اِ. ) سوءهاضمه .

معنی کلمه تخمه در فرهنگ عمید

فساد غذا در معده و بدی گوارش که از پرخوری به هم می رسد، سوءهضم.
۱. اصل، نژاد، تبار.
۲. دانه های میان هندوانه، خربزه، یا کدو که آن ها را تف می دهند و آجیل درست می کنند.
۳. سیاه دانه و امثال آن که روی نان بزنند.

معنی کلمه تخمه در فرهنگ فارسی

فسادغذادرمعده وبدی گوارش که ازپرخوری بهم میرسد، اصل، نژاد، تبار، دانه های هندوانه یاخربزه یاکدوکه آنهاراتف دهند
( صفت ) سوئ هضم سوئ هاضمه هیضه.
ناگوارد . ناگوار . ناگواره . در عربی بمعنی بد هضمی طعام که از ابتلای معده پیدا شود . ناگواری و ناگوار شدن طعام و در شعر حرف ثانی که خای معجمه است ساکن هم می آید .

معنی کلمه تخمه در دانشنامه عمومی

تخمه دانه های پر چربی یا پر پروتئین گیاهان است که معمولاً به صورت بوداده و گاهی خام خورده می شود و برای سلامتی هم مفید است.
تخمه بسیار مغذی است و به دلیل داشتن کلسیم فراوان ( از جمله تخمه ژاپنی یا تخمه جابانی ) ، پروتئین ( از جمله تخمه آفتابگردان ) و داشتن پتاسیم ( از جمله تخمه کدو تنبل ) ، جایگاه ویژه ای در رژیم غذایی افراد، خصوصاً ورزشکاران دارد.
به نقل از جلیلی، رئیس سازمان جهاد کشاورزی: امروزه ۱۵ هزار خانوار در روستاها و شهرهای استان آذربایجان غربی، مستقیماً به وسیله کشت تخم کدو و تخم آفتابگردان و فروش این دو محصول کسب درآمد و امرار معاش می کنند.
تخم کدو دارای مقدار زیادی از آنتی اکسیدان ها، اسیدهای چرب چندغیراشباعی، پتاسیم، ویتامین B۱۲ ( ریبوفلاوین ) و فولات است. وجود مواد مغذی مختلف در تخم کدو و روغن آن برای سلامت فرد بسیار مفید است.
تخمه آفتابگردان حاوی سلنیوم، یک ماده مغذی ضروری است. در مطالعاتی یافته اند که سلنیوم نقش مهمی در عملکرد آنتی اکسیدانی ایفا می کند و به کاهش قرمز شدن و تورم در بدن کمک می کند. اخیراً نیز این خاصیت سلنیوم شناسایی شده است که نقش قاطعی در سوخت و ساز تیروئید دارد. همچنین این عنصر توانایی ترغیب ترمیم DNA در سلول های آسیب دیده دارد.

• تخمه ژاپنی
• تخمه هندوانه
• تخمه آفتاب گردان
• تخمه سیاه
• تخمه کدو
• تخمه خربزه
↑ «تخمه». سبزافروز. بایگانی شده از اصلی در ۱۵ فوریه ۲۰۲۱. دریافت شده در ۱۰ فوریه ۲۰۲۱. ↑ «خواص تخم کدو؛ ۱۱ خاصیتی که این دانه های کوچک برای سلامتی شما دارند». چطور. ۲۰۱۸ - ۰۱ - ۲۹. دریافت شده در ۲۰۲۱ - ۰۴ - ۰۱.
• آجیل و دانه های خوراکی
• آشپزی آفریقایی
• آشپزی اندونزیایی
• آشپزی چینی
• آشپزی نیجریه ای
• تنقلات کردی
• میان وعده ها
• آشپزی مالزیایی
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد خوردنی
• صفحه هایی که از یادکرد وب با پارامتر وضعیت پیوند استفاده می کنند

معنی کلمه تخمه در دانشنامه آزاد فارسی

تُخَمَه
واژه ای مهجور برای نامیدن بیماری سوء هاضمه در کتب طبی قدیم. اصل این واژۀ عربی، وُخَمَه از ریشۀ وخم است که واژه های وخیم و وخامت نیز از آن مشتق شده است. گاه در ادبیات عرب به معنی بیماری آزاردهنده آمده است. برخی مؤلفان به اشتباه این واژه را معادل هیضَه (وبا) و یا بَرَدَه (از عوارض وبا) دانسته اند.

معنی کلمه تخمه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تُخَمَه (جمع آن: تُخَم و تُخَمات)، سوءهضم یا سوء هاضمه می باشد.
اصل این واژه عربی، وُخَمَه از ریشه وخم است، که واژه های وَخیم و وَخامت نیز از آن مشتق شده است (چه بسا گرسنگی بدتر از تخمه باشد). این واژه، با تلفظ تُخْمه نیز در شعر فارسی به ضرورت وزن به کار رفته است.
پیشینه
واژه تخمه در ایران تا دوره معاصر به کار می رفته است، ولی اکنون از آن استفاده نمی شود. مترادف دانستن تخمه با هیضَة ( وبا ) و بَرَدَة (در واقع «ثقلِ سرد»، که ممکن است از عوارض وبا نیز باشد) نیز نادرست و ناشی از خلط یکی از عوارض وبا (سوءهضم، شکمروش) با خود آن بیماری است. این واژه نه در قدیمترین پزشکینامه فارسی (سده چهارم)، هدایة المتعلمین فی الطب اخوینی بخاری، به کار رفته است (وی این بیماری را با عنوان «سوءالهضم» و «ناگواریدن طعام » وصف کرده است) و نه در قدیمترین دارونامه فارسی، یعنی الابنیة عن حقائق الادویة موفق هروی (سده چهارم).
بررسی علل
برخی مؤلفان علت های تخمه را چنین دانسته اند:
پُرخوری، بدی کیفیت غذا ، خوردن غذاهایی که به آن عادت ندارند، خوردن غذاهای سنگین و سفت، رعایت نکردن ترتیبِ خوردن (اول غذای لطیف و پس از آن غذای سفت)، ناتوانی معده در این که طعام را کاملاً «به گوهر خویش گرداند» (هضم کند)، آماس یا زخم معده ، آمیختن طعام های مختلف باهم، خوردن طعام «بادناک»، نوشیدن آب پس از طعام، کارهای سنگین جسمانی پس از طعام، گرمابه رفتن پیش یا پس از طعام، «به کار ناداشتن سببها و تحلیل کننده (ها) چون استفراغ »، سستی و خواب زیاد (ارخیگنس/ ارجنجانس؛ نیمه اول سده دوم میلادی). به نظر غیاث الدین علی حسینی اصفهانی (زنده در ۸۷۱) علت ناگوارده ماندن (هضم نشدن) طعام، نبودن «خَمْل» (پُرز) و درشتی ای است که باید در معده باشد تا «طعام درو آویزد و بماند تا آن دَم که کیلوس (= شیره معده که با طعام آمیخته شود) گردد».
به نوشته اخوینی بخاری ، بسته به گرم یا سرد بودن طعام، سوءهضم ممکن است همراه با تب ، آروغ ترش و باد معده باشد. تخمه را از علایم بروز هیضه و از علت های دُبَیْلَه (دُمّل) و کری دانسته اند.
راه های پیشگیری
...

معنی کلمه تخمه در ویکی واژه

اصل، نسب.
دانه‌های داخل خربزه، هندوانه و کدو که آن‌ها را تف داده و آجیل سازند.
سوءهاضمه.

جملاتی از کاربرد کلمه تخمه

پروشات نخستین همسر داریوش دوم هخامنشی (۴۲۳ تا ۴۰۵ پ. م) و بانوی اول دربار بود. او بعد از ماجرای ترتخمه دستور اعدام همه اعضای خانواده استاتیرا، همسر پسرش اردشیر دوم، را داد. خواهر استاتیرا، روکسانا، اولین عضو خانواده بود که به وسیله ارّه دو نیم شد.
همه شهر ایرانش فرمان برند ازان تخمهٔ هرگز به دل نگذرند
یشت هفدهم اوستا به اشی نیاز شده‌است. او خدای‌بانوی باروری است که جوانان آماده زناشویی را یاری می‌کند. جانوران نیز در هنگام جفت‌یابی در پناه او هستند. او به زنان زیبایی می‌بخشد، بخت و توانگری می‌دهد و در خانه برکت پدیدمی‌آورد. اشی در این یشت چنین توصیف شده: «اشی خوب، زیبا، شکوهمند، به پیکر یک دوشیزه زیبا، بالا بلند، راست روییده، از تخمه آسمانی، از زایش والا.»
می‌توان از تخمه‌های آن به عنوان تغذیه استفاده کرد.
ز ساسانیان یادگار اوست بس کزین پس نبینند زین تخمه کس
کس از تخمهٔ ما ز پیمان نگشت نشاید ترا نیز از آیین گذشت
هم از تخمهٔ قیصرانست نیز همش فر و نام و همش گنج و چیز
چنان شد که هر شب دو مرد جوان چه کهتر چه از تخمه پهلوان
آناکساگوراس باور داشت که عناصر مختلف ریشه‌ها و به وجود آورنده‌های گوناگون دارند؛ به طوری که هر ماده از تخمهٔ مخصوص به خودش به وجود آمده و مثلاً آب به وجود آورندهٔ آتش نیست.
پس از ۱۹ روز در تخمها، چشم لارو نمایان می‌شود که به این حالت اصطلاحاً چشم‌زدگی تخم‌ها گویند. لاروها پس از خروج از تخم برای مدتی از کیسه زرده خود تغذیه می‌کنند و خود را بین سنگ‌های محل تخم ریزی مخفی می‌کنند. پس از اتمام از کیسه زرده، تغذیه فعال شروع می‌شود که در این حالت از جانوران کفزی تغذیه به عمل می‌آید.
تخمها کشته حریفان و درودند بکام تخم ناکشته خدا را چه بود حاصل من
اکنون نوبت آن است که به مکانیسم واقعی تولید مثل ماهی اسکار بپردازیم . شیوه تولید مثل ماهی اسکار بدین صورت است که ماهی ماده تخم ریزی کرده. و ماهی نر تخمها را بارور می سازد . در شرایط مناسب. نوزادهای بسیار کوچک از بیشتر تخم ها خارج خواهند شد . برخی از این نوزادها تقریبا در بدو تولد تلف می شوند. برخی چند روز زنده مانده و سپس خواهند مرد ، عده ای دیگر برای هفته ها و ماهها به زندگی ادامه می دهند و سپس می میرند. و تعدادی هم تا زمان بلوغ زنده خواهند ماند .
کز این تخمهٔ نامدار ارجمند نماندست جز شهر یا ر بلند
برین سالیان چار صد بگذرد کزین تخمه گیتی کسی نسپرد
چنان تخمه اندر جهان خود مباد که نام خدایی به خود برنهاد
چنین هم بماناد سالی هزار که از تخمهٔ من بود شهریار
تا به هنر نژاد تو، ز آرش جم درست شد نام نمانده در هنر، تخمه سام و زال را
پادشاه تخمه برهان اجل شمس حسام آنکه از رفتار او شد بادیه باغ ارم
بوده‌است و دارای طبیعت زیباازجمله ائل چمنی،کوه صفرداغی و...می باشد و عملیات آبرسانی تحت فشار در این روستا در حال انجام است .محصولات کشاورزی این روستا شامل تخمه آفتابگردان و کدو،چغندر قند و محصولات باغی است و به علت وجود مراتع طبیعی گسترده وزمین‌های زراعی حاصلخیز در سطح استان دامپروری نیز از رونق زیادی برخوردار است.