تبیره زن

معنی کلمه تبیره زن در لغت نامه دهخدا

تبیره زن. [ ت َ رَ / رِ زَ ] ( نف مرکب ) طبال و طبل زن. ( ناظم الاطباء ) :
رعد تبیره زن است برق کمندافکن است
وقت طرب کردن است ، می خور کت نوش باد.منوچهری.تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همی بندند محمل.منوچهری.تبیره زن از خارش چرم خام
لبیشه درافکند شب را بکام.نظامی.رجوع به تبیر و تبیره و دیگر ترکیبهای آندو در همین لغت نامه شود.

معنی کلمه تبیره زن در فرهنگ معین

( ~. زَ ) (ص فا. ) نوازندة تبیره .

معنی کلمه تبیره زن در فرهنگ عمید

کسی که تبیره می زند.

معنی کلمه تبیره زن در فرهنگ فارسی

( صفت ) نوازند. تبیره

معنی کلمه تبیره زن در ویکی واژه

نوازندة تبیره.

جملاتی از کاربرد کلمه تبیره زن

تبیره زنان پیش بردند سنج زمین آمد از سم اسبان به رنج
ابر پشت پیلان تبیره زنان از آن رزمگه بازگشت آن زمان
تبیره زنان در دمیدند نای زمانه تو گفتی در آمد ز جای
سحر گاه برخاست بانگ خروس تبیره زنان ساز کردند کوس
تبیره زن از خارش چرم خام لبیشه درافکند شب را به کام
تبیره زن بزد طبل نخستین شتربانان همی‌بندند محمل
چه ارژنگ دید آن برافراز کوه بیامد تبیره زنان با گروه
تبیره زنان زخم برداشتند خروشیدن از ابر بگذاشتند
تبیره زنان از دو پرده سرای برفتند با پیل و باکرنای
رعد تبیره زنست، برق کمند افکنست وقت طرب کردنست، می خور کت نوش باد