بیج

معنی کلمه بیج در ویکی واژه

(قدیم): فرزندی که بدون اطلاع مرد، همسر وی از دیگر داشته‌باشد. حرامزاده.

جملاتی از کاربرد کلمه بیج

گل ز یک خنده بیجا به زبانها افتاد تا به آن غنچه دهن خنده بیجا چه کند
جمعی از بازنشستگان مخابرات در برابر ساختمان‌های این شرکت در شهرهای تهران، اصفهان، مریوان، رشت، بیجار، قروه، بندرعباس، خرم‌آباد، شیراز، تبریز، اردبیل، اراک، کرمانشاه، اهواز، ساری، شهرکرد، سقز، ارومیه، بروجرد، زنجان و همدان، با برگزاری تجمع‌های اعتراضی خواهان رسیدگی به درخواستهای خود شدند.
بیجرم چشم ساغر می نیست پر ز خون این بس گناه او که دلی شاد میکند
روز پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ده‌ها شهر از جمله آمل، کرمانشاه، مریوان، سنندج، بیجار، سقز، شهرضا، سردشت و اردبیل، رشت، آبدانان خراسان شمالی، قزوین، شیراز، اصفهان، فسا و کرج شاهد تجمعات معلمان بود که با شعارهایی علیه مقامات جمهوری اسلامی، خواهان آزادی همکاران خود شدند که در بعضی از شهرها با ضرب و شتم نیروی انتظامی و بازداشت روبرو شدند.
احمدآباد (بیجار)، روستایی از توابع بخش کرانی شهرستان بیجار در استان کردستان ایران است.
مشکل به شط باده شود زاهد سگ، پاک بیجا دو سه جامی می پاکیزه، زیان شد
راهنمائی چه سود در ره باطل دیبهٔ چینی چه سود در تن بیجان
آل کبود روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بیجار در استان کردستان ایران است. این روستا حدوداً در ۹ کیلومتری جنوب شهر بیجار در مسیر جاده بیجار–قروه قرار دارد.
اگر چه افتالموسکوپ در ابتدا در سال ۱۸۴۷ توسط چارلز ببیج اختراع شد، اهمیت آن تا سال ۱۸۵۱، هنگامی که توسط هرمان فون هلمهولتز دوباره و به‌طور مستقل اختراع گردید، نا شناخته باقی ماند.
کارلو بیجاتو (۱۹۳۵) ·
تا سال ۲۰۰۸، احداث سیستم خط اصلی ملی چین به اتمام خواهد رسید. در آن زمان، بیجینگ، شانگهای و تمامی شهرهای تابع مرکز، مراکز استان‌ها و مناطق خودمختار به راه‌های شوسه درجه بالا با محور اتوبان‌ها مرتبط خواهند شد و تعداد شهرهای مرتبط به بیش از ۲۰۰ خواهد رسید.
ز زیر تیغ تغافل شکیب من جان برد مرا به رنجش بیجا ز جای نتوان برد
به آتشپاره های داغ دل بیجا نمی نازم به خون غلطم بهار لاله کاران تازه می گردد
صیقل آیینه حسن است چشم پاک ما می کند پنهان رخ او را ز ما بیجا نقاب
آبیجان تا سال ۱۹۸۳ پایتخت ساحل عاج بود که از آن سال به بعد شهر یاموسوکرو به عنوان پایتخت این کشور انتخاب شد.
به لب مباد رهش ناله ای که بی اثرست گره شود به گلو گریه ای که بیجگرست
در گلستان که شبنم مهر از لب برنداشت چون زر گل چند خرج خنده بیجاشوم
در زبان فارسی، اَرِه و اوره و شمسی کوره، به افراد جورواجور و متعددی اشاره دارد که هرکدام خود را صاحب نقش دیده، دخالت‌های بیجا می‌کنند و گاه در مهمانی‌ها سروصدا راه می‌اندازند.
نم در دل محیط نماند، اگر مرا باید به قدر خنده بیجا گریستن
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به فلومیننزه، ردبول زالتسبورگ، گوانگ‌ژو اورگراند، تیانجین تیانهای و بیجینگ گوان اشاره کرد.