بیتابی

معنی کلمه بیتابی در لغت نامه دهخدا

بی تابی. ( حامص مرکب ) بی صبری و ناشکیبایی و ناتوانی و درماندگی. ( ناظم الاطباء ). بی قراری. بی طاقتی. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بیتابی در فرهنگ عمید

بی قراری، بی آرامی.

معنی کلمه بیتابی در فرهنگ فارسی

بیقراری بیطاقتی .

معنی کلمه بیتابی در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] جزع و بی تابی از رذایل اخلاقی است و ضد آن صبر و بردباری است.
جزع عبارت است از حالت بی قراری و ناشکیبایی در برابر حوادث و مصیبت ها به گونه ای که انسان در برابر حادثه زانو بزند و مأیوس شود و یا از تلاش و کوشش برای رسیدن به مقصد چشم بپوشد.
جزع در مصیبت یکی از صفات ناپسند است زیرا به بی تابی و اعتراض به قضای الهی باز گشت می کند. از این رو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: "الجزع عند البلاء تمام المحنة"؛ تمام رنج ها هنگام بلا بی تابی و ناشکیبایی کردن است.
از این رو فریاد کشیدن و به سر و صورت زدن و گریبان دریدن در حوادث ناگوار نکوهیده شده است البته چون قلب انسان کانون عواطف، و احساسات است هنگامی که یکی از بستگان از دست برود، ناراحت گشته و اشک جاری می شود که این یک امر طبیعی است.
آنچه نکوهیده است اعتراض و گلایه از کارهای خداوند است، هنگامی که ابراهیم علیه السلام فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، اشک از چشم های پیامبر صلی الله علیه و آله جاری شد، اصحاب عرض کردند ای رسول خدا، تو ما را از گریه کردن نهی نمودی اما خودت گریه می کنی؟ فرمود: این گریه نیست این رحمت و اظهار محبت است و کسی که رحم و عاطفه نداشته باشد خداوند هم به او رحم نخواهد کرد و مشمول رحمت الهی نمی گردد. (امالی طوسی، ص388)

جملاتی از کاربرد کلمه بیتابی

به سودایت چنان زارم‌ که با صد ناله بیتابی تنم در پیرهن تحریک نبض ناتوان دارد
نمی سوزد به بیمار محبت دل طبیبان را زبیتابی مگر خون در رگ ما نیشتر گردد
خون عرق کردم زدست و پای بیتابی زدن تا چو قربانی سر و کارم به حیرانی کشید
چون رگ سنگ از کشاکش بازماند موجه اش صبر من گر لنگر بیتابی دریا شود
دل سنگ تو ز بیتابی ما آسوده است قبله را کی خبر از قبله نما می باشد؟
بر جبین بحر نقش موج‌کی ماند نهان گرد بیتابی چورنگ آخربه‌روی ما نشست
جنون آهنگ صید کیست یارب مست بیتابی که چون زنجیر، شور از حلقه‌های دام می‌خیزد
ازدیاد حساسیت (حساسیت، واکنش آرتوس، بیتابی خوراکی)
عرق ربز خجالت می‌گدازد سعی بیتابی ندارم مزرع امید اما می‌دهم آبی
چو شمع یاد او افروختم در تنگنای دل جگر شد محشر پروانه از بیتابی اشکم
به بحر رفتم و گفتم به موج بیتابی همیشه در طلب استی چه مشکلی داری؟