صبری

معنی کلمه صبری در لغت نامه دهخدا

صبری. [ ص َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار 70000گزی جنوب باختری ششتمد. کوهستانی معتدل. سکنه آن 97 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات پنبه و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی ، راه مالرو. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
صبری. [ ص َ ] ( اِخ ) شاعری است و لطفعلی بیک آذر در آتشکده آرد که نام او روزبهان است و در اوایل حال فارسی تخلص میکرد، سپس بدستیاری رایض از توسن غرور فرودآمده تغییر تخلص داد. وی بمراتب علمی مربوط و دارای دیوان است و شعر نیک میسرود. مردم عراق او را در عهد خویش شاهی ثانی میگفتند هر چند که دیوان او در دست نیست لیکن آنچه از آن مانده ترجیح او را بر شاهی رساند. خلاصه هنگامی که شاه طهماسب بقزوین می بود صبری روزگار خویش بدانجابعشق و عاشقی بسر میبرد سپس بوطن خود رفت. ازوست :
منم و دلی که دایم بدو دست دارم او را
اگرش نگاه داری بتو می سپارم او را.
اظهار دوستی زبانی کجا شده ست
ای سنگدل مترس کسی در دل تو نیست
یارب دل شکسته من از کجا شنید
بوی محبتی که در آب و گل تو نیست
این بس جزای کشتن صبری که روز حشر
حسرت همی کشد که چرا بسمل تو نیست.
میان عاشق و معشوق جنگ و غوغا نیست
کدورتی اگر امروز هست فردا نیست
چه دلخوشی ز وصال توام همان گیرم
که حاضری و مرا جرأت تماشا نیست.
بی رحم چنین را ز خدا میطلبیدم
آن کس که سزای دل من میدهد اینست.
ترا بمهر و وفا مهربان خود کردم
وفا و مهر تو بامن باختیار تو نیست.( آتشکده آذر ص 180 - 181 ).صادقی کتابدار در مجمعالخواص نویسد: صبری روزبهان. شاعر خوش طبع خوبی است سپس ابیاتی از او آورده است. ( مجمع الخواص صص 154 - 155 ). براون در تاریخ ادبیات او را صبری روزبهانی ثبت کرده و گوید اسکندربیک نام وی را در زمره شعرای معاصر خویش بقلم آورده است. ( ترجمه تاریخ ادبیات براون ج 4 ص 88 ).
صبری. [ ص َ ] ( اِخ ) ( مولانا... ) صاحب مجالس النفائس گوید: خوارزمی است. لیکن شخصی ابدال و پریشان حال دایم مفلس و قلاش و مختلط با مردم اوباش و از دیوانگی با مردم بسر نمیبرد و طبع و نظم قوی داشت و غزل خوب می گفت ولیکن معنی شعر خود را نمی دانست و این مطلع از اوست :
بروز تشنگی آب روان نبود هوس ما را
دم تیغ ترا گر بر گلو رانیم بس ما را.( مجالس النفائس ص 289 ).

معنی کلمه صبری در فرهنگ فارسی

وی از شعرای عثمانی و فرزند کتابدار کتابخانه فاتح بود و در بغداد ریاست محاسبات داشت

معنی کلمه صبری در فرهنگ اسم ها

اسم: صبری (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: sabri) (فارسی: صبري) (انگلیسی: sabri)
معنی: صبور و شکیبا، ( صبر، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به صبر

جملاتی از کاربرد کلمه صبری

پس توانم که همه حلوا خورم چون کنم صبری صبورم لاجرم
رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را یا طاقتی و صبری این پیر ناتوان را
دور بود از شیر و آن شیر از نبرد تا به نزدیک آمدن صبری نکرد
در طلب صبری بباید مرد را صبر خود کی باشد اهل درد را
شد دلم صد پاره ناوردم شکایت بر زبان محنت و صبری که در من هست در ایوب نیست
به صبری که در ناشکیبا بود به شرمی که در روی زیبا بود
اسماء (عربی: أسماء) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی عمرو سلامه است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به هند صبری اشاره کرد.
نیم صبری داشت در عالم اثیر وای او، از دست غم کان هم نماند
اسماعیل صبری در تمرلوح، پاهانگ، مالزی متولد شد و به عنوان پسر کشاورز بزرگ شد. تحصیلات وی در سال ۱۹۶۷ در مدرسه ملی بانگائو آغاز شد. پس از فارغ‌التحصیلی تحصیلات خود را در دانشگاه مالایا در گرایش حقوق در سال ۱۹۸۰. ادامه داد عنوان پایان‌نامه لیسانس حقوق وی "رفتار با زندانیان سیاسی در مالزی، خدمات علیه زندانیان سیاسی در مالزی" است.
کنون صبری کن ای دل همچو عیسی که ناگاهی رسی در سوی اعلا
به‌توفان‌حوادث‌چاره‌ها خون‌شدکنون‌صبری به ساحل‌کشتی ما را مگر لنگر برون آرد
در سال ۱۹۱۹ عاشق نازلی صبری دختر یکی از پاشاها شد و با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به‌نام فاروق بود و چهار دختر به‌نام‌های: فوزیه، فایزه، فایقه و فتحیه. زندگی فؤاد با نازلی هم پر از درگیری و کشمکش بود. او پدر زن محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران به حساب می‌آید.
ای عقل چند گوئی کاخر کجاست صبرت گر تو ببوی صبری من صبر پس ندارم