بورژوازی

بورژوازی

معنی کلمه بورژوازی در فرهنگ معین

[ فر. ] ( اِ. ) طبقة سرمایه داری که با در دست داشتن وسایل تولید و سرمایه ، زندگی مرفه دارد.

معنی کلمه بورژوازی در فرهنگ عمید

۱. (اقتصاد ) نظام مبتنی بر تولید، که در آن صاحبان سرمایه، با در دست داشتن ابزار تولید و بهره گیری از نیروی کارگران به انباشت سرمایه می پردازند، طبقۀ بین اشراف و طبقۀ سوم.
۲. (سیاسی ) در مارکسیسم، طبقۀ صاحب قدرت و سرمایه که طبقۀ کارگر را استشار می کند.

معنی کلمه بورژوازی در فرهنگ فارسی

طبقه سرمایه دار، مالکان وسرمایه داران
( اسم ) طبق. سرمایه داری که با در دست داشتن وسایل تولید و سرمایه زندگی مرفه دارد .

معنی کلمه بورژوازی در فرهنگستان زبان و ادب

{bourgeoisie} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] طبقۀ شهرنشین و مالک وسایل تولید که با استفاده از فنّاوری و کار و سرمایه، فعالیت اقتصادی می کند

معنی کلمه بورژوازی در دانشنامه عمومی

بورژوازی ( به فرانسوی: Bourgeoisie ) یکی از دسته بندی های مورد استفاده در تحلیل جوامع بشری است و به دستهٔ بالاترِ ثروت در جامعه، افراد مرفه و سرمایه دار گفته می شود.
به لحاظ تاریخی بورژوا از واژهٔ آلمانی «بورگ Burg» به معنای قلعه و دژ گرفته شده است. در نظام فئودالی اروپا گاهی رعیت های وابسته به زمین ( سرف ) بر اثر آزار و اذیت ارباب ها فرار می کردند و به شهرک های قلعه مانند و حصاردار پناه می بردند که به این قلعه ها «Burg» و حصار و ساکنان آن را بورژوا می خواندند.
واژه بورژوازی، به دستهٔ بالاتر یا مرفه و سرمایه دار گفته می شود. این دسته قدرت خود را از استخدام، آموزش و ثروت به دست می آورند و نه از اشراف زادگی. این دسته بالاتر از طبقهٔ پرولتاریا قرار می گیرد. در جامعهٔ سرمایه داری این واژه معمولاً به دسته های قانون گذار و مالک گفته می شود. خرده بورژوازی طبقه ایست پایین تر از بورژوازی، ولی بالاتر از پرولتاریا.
در درون این بورژواها با کمی تساهل انواع مختلفی چون بورژوازی سطح بالا و متوسط و خرده بورژوا را نیز از هم متمایز می کنند. میزان ثروت، سطح تحصیلات، اشتغال حرفه ای در جامعه و تعلقات سنتی یا وضع اجتماعی که از گذشته به ارث برده اند، از معیارهای این تمایز به شمار می روند.
مفهوم بورژوازی، طی تحولات و گذر تاریخ دچار تغییرات شده است. مفهوم ویژه و دقیق بورژوازی به طبقه ای از مردم در تاریخ اجتماعی اروپا گفته شده است که دارای ایدئولوژی و تفکر خاصی بودند. همچنین بورژوازی در مقابل اشرافیت قرار داشت.
مفهوم بورژوازی به توسعه شهرها در اروپای غربی و مرکزی، در قرن میانه برمی گردد، از نظر تاریخی بورژوازی در اروپا از قرن یازدهم با منازعه بازرگانان و صنعت گران ( به فرانسوی ارتیزان ) سازمان یافته و در درون اصناف با زمین داران پدید آمد. این کشمکش ها باعث به وجود آمدن شهر خودمختار و اصناف مستقل از اشراف شد.
در جامعهٔ سرمایه داری این واژه معمولاً به دسته های قانون گذار و مالک گفته می شود. طبقه بورژوا پس از اضمحلال شیوهٔ تولید فئودالی در قلعه هایی ( borge ) تجمع کردند و گفتن بورژوا به این طبقه را نیز به ( borge ) یا همان قلعه نسبت می دهند که ریشه آن ( burg ) است که از زبان آلمانی وارد لاتین و دیگر زبان ها شده است؛ لذا ریشه پیدایش آن را تاریخی می دانند. شاید بتوان واژه «برج نشین» را به عنوان جایگزین واژه بورژوازی پیشنهاد داد. البته برابر《برج نشین》برای این واژه تمام دلالت ها و مضمون های مستتر در آن را پوشش نمی دهد و صرفاً به محل زندگی برخی بورژواها اشاره می کند، گو اینکه برخی از بورژواها تشکیل دهنده و گسترش دهندهٔ اولین شهرها در اروپا بوده اند و معادل برج نشین انحرافی از تاریخ تحول این مفهوم اجتماعی خواهد بود. [ نیازمند منبع]

معنی کلمه بورژوازی در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:طبقه متوسط

معنی کلمه بورژوازی در ویکی واژه

طبقة سرمایه داری که با در دست داشتن وسایل تولید و سرمایه، زندگی مرفه دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه بورژوازی

۳- انقلاب صنعتی در همه جا پرولتاریا را نیز گسترش داد. به همان نسبت که بورژوازی قدرتمند می‌شود پرولتاریا نیز پرشمارتر می‌شود. با رشد و پیشرفت هر چه بیشتر صنایع ما شاهد کاهش دستمزدها و در نتیجه استثمار بیشتر طبقه کارگر خواهیم بود.
ضد رویزیونیست‌ها همچنین اذعان می‌کنند که اتحاد جماهیر شوروی آغازگر طبقه جدید یا «بورژوازی سرخ» بود؛ اما آنها عموماً تقصیر تشکیل آن طبقه را به گردن خروشچف و جانشینان او می‌اندازند و نه استالین. در محافل ضد رویزیونیست، صحبت از تضاد طبقاتی در اتحاد جماهیر شوروی قبل از سال ۱۹۵۶ بسیار اندک است، به جز زمانی که در مورد زمینه‌های خاص مانند جنگ داخلی روسیه صحبت می‌شود (زمانی که برخی از عوامل طبقه حاکم فئودال سابق تلاش کردند تا قدرت دولتی را از کشور بازپس گیرند.
پس از چندی دولت بورژوازی - ملی‌گرایی ارمنستان زمام امور را در دست گرفت که بر اساس موافقتنامه میان احزاب ناسیونالیست بورژوای قفقازیه، موسوم به «سئیم» کشور را اداره می‌کرد.
در دورهٔ تاریخی بورژوازی تولید صنعتی بوده‌است. در این دورهٔ تاریخی دیگر بشر به قوای طبیعی متکی نیستند. از این رو می‌توانند مستقل از قوای طبیعی عمل و فکر کنند. این دوره را می‌توان دوران آزادی انسان از قوای طبیعی و دورهٔ تفکر آزاد انسانی نامید. بشر با شکل‌گیری این دورهٔ تاریخی بوده‌است که توانسته‌است آزادانه فکر کند. به همین خاطر آغاز این دوره با آغاز رنسانس انسانی مزین گردیده‌است. صرفاً با آغاز این دوره بود که انسان توانست جدایی شعور و طبیعت را وجدان نماید. همچنین انسان در طبیعت به مقام به‌سزای خودش دست یافت. ماتریالیسم دیالکتیک تنها می‌توانست تحت چنین شرایطی پا بگیرد. شرایطی که انسان از قوای طبیعی آزاد عمل می‌کند. قوای طبیعی را در خدمت خودش درمی‌آورد و صنعت اساس تولید قرار می‌گیرد.
انگلس پرولتر را متفاوت از برده می‌داند. برده یک بار خود را برای همیشه فروخته‌است اما کارگر یا پرولتر مجبور است خود را هر روز و هر ساعت بفروشد. برده تحت مالکیت ارباب است و زندگی اش تأمین شده‌است اما پرولتر تأمین نیست و باید کار خود را برای تأمین نیازهایش بفروشد. برده به منزله یک کالاست اما پرولتر عضوی از جامعه بورژوازی است. برده اگر بتواند از میان کلیه روابط مالکیت تنها رابطه بردگی را از بین ببرد، آزاد خواهد شد، اما آزادی پرولتر تنها در صورت الغای مالکیت خصوصی میسر می‌شود.
بخش سوم براندازی سرمایه‌داری و جایگزینی نهایی آن با کمونیسم است. مارکس معتقد بود نظام اقتصادی مبتنی بر سرمایه‌داری محکوم به بی‌ثباتی و بحران ادواری است و دچار شدن به مشکلاتی چون رکود باعث افزایش بیکاری، کاهش حقوق و افزایش فقر میان پرولتاریا می‌شود؛ نتیجتاً آنان قانع خواهند شد که منافعشان با منافع بورژواها در تضاد است. آنان که به آگاهی طبقاتی رسیده‌اند، ابزارهای تولید و نهادهای دولتی را تسخیر می‌کنند و دولتی سوسیالیستی — که مارکس دیکتاتوری پرولتاریا می‌خواندش — تأسیس خواهند کرد تا از انقلاب در برابر ضدانقلاب بورژوازی حفاظت کند. زمانی که این خطر رفع شد، نیاز به دولت از بین می‌رود و آن دولت جای خود را به یک جامعه کمونیستی بدون طبقه خواهد داد.
هانری لوفور با همراهی موقعیت‌گرایان که جوان‌تر از خودش بودند، به نقد یکی از مهم‌ترین ارکان سرمایه‌داری در نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم پرداخت: زندگی روزمره. زندگی روزمرهٔ مدرن و شهری یکی از فضاهایی بود که سیستم‌سازی سرمایه‌دار بر آن سیطره داشت. از این رو گاهی او را نظریه‌پرداز جنبش دانشجویی-کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه می‌دانند، که به نوعی شورش علیه بورژوازی پدران بود.
اتحاد مبارزان کمونیست (به اختصار: امک) یا گروه سهند یک محفل کمونیستی ایرانی بود که توسط منصور حکمت (ژوبین رازانی)، حمید تقوایی، رضا مقدم و خسرو داور (شاهین رازانی) در آذر ۱۳۵۷ پایه‌گذاری شد. امک مجموعه بحث‌های خود را با ترم مارکسیسم انقلابی معرفی می‌کردند. مهمترین اثر پایه‌ای آن، جزوه «اسطوره بورژوازی ملی و مترقی» بود که توسط منصور حکمت و حمید تقوایی نوشته شد.