خشودن

معنی کلمه خشودن در لغت نامه دهخدا

خشودن. [ خ ُ دَ ] ( مص ) پیراستن و شاخهای زیادتی درخت را بریدن. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). تمرید؛ خشودن و برگ دور کردن از درخت. خضد؛ خشودن خار درخت را و بریدن. قلف ؛ خشودن. ( منتهی الارب ). || مجازاً تنریه کردن و تبرئه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خشودن در فرهنگ معین

(خُ یا خَ دَ ) (مص م . ) بریدن شاخه های زیادی درخت .

معنی کلمه خشودن در ویکی واژه

بریدن شاخه‌های زیادی درخت.

جملاتی از کاربرد کلمه خشودن

تمامی گناهان بخشودنی است الا آن گناه که کسی از من روی گرداند ابراهیم مدهوش بیفتاد.
ز بخشودن همی بر وی بنالی و لیکن تو بدین ناله وبالی
طبعش به جود و عفو کند میل و زین سبب بخشیدن است شغلش و بخشودن است کار
بپیچی دل از هرچ نابودنیست به بخشای آن را که بخشودنیست
در آس افکنم هر که‌را سود نیست ببخشایم آن را که بخشودنی‌ست
به بخشیدن جوادی بی حریفی به بخشودن کریمی بی ملالی
ای بوالغنایمی، که ترا از غنایمست بخشودن خلایق و بخشیدن ذهب
از میدان حقیقت میدان ولایت زاید. ایشان که اهل این طبقه‌اند اولیااند، و اوتاد در میان ایشان. قوله تعالی: «ألا ان اولیاء اللّه لاخوف علیهم و لا هم یحزنون». و اولیا را سه نشانست: سلام دل، و سخاوت نفس، و نصیحت خلق. سلامت دل رستگی از سه چیزست: گله از حق، و جنگ با خلق، و بسند با خود. و سخاوت نفس را سه نشانست: دست بداشتن از آنچه خودخواهی، و بدل باز داشدن از آنچه خلق درآنند، و منتظر نبودن چیزی بیشی را از دنیا. و نصیحت خلق را سه نشانست: نیکوکارانرا یاری دادن، و بر بدکاران ببخشودن، و همهٔ ر نیک خواستن. این اخلاق اصل این نیکودلیست، و جوانمردی، و کم آزاری.
بر تنک مایگیم رحم، که یک عمر گناه هم به تاراج سبکدستی بخشودن رفت
هر شوخ کامد در جهان، بگذاشت چندین رسم نو کو از تو در عالم به ما، بر دوستان بخشودنی